پانا گزارش می‌دهد؛

چرا تلویزیون دیگر مثل گذشته محبوب نیست؟

نوستالژی تکراری‌ها جذاب‌تر از تولیدات تازه/چرا رسانه ملی نباید برای مهم‌ترین نسل آینده‌ساز جامعه، برنامه‌های مداوم و جذاب تولید کند؟

تهران (پانا) - در سال‌های اخیر فاصله مردم با تلویزیون بیشتر شده؛ تولیدات جدید کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند، اما همین مردم وقتی پای بازپخش سریال‌ها و فیلم‌های قدیمی می‌نشینند، با شور و اشتیاق چندباره آن‌ها را دنبال می‌کنند. این تناقض فرهنگی رسانه‌ای پرسشی جدی را مطرح می‌کند: چرا تلویزیون امروز نمی‌تواند جای گذشته را در دل مخاطب بگیرد؟

کد مطلب: ۱۶۰۸۵۳۱
لینک کوتاه کپی شد
چرا تلویزیون دیگر مثل گذشته محبوب نیست؟

تلویزیون روزگاری یکی از مهم‌ترین رسانه‌های جمعی و سرگرمی‌های خانوادگی ایرانیان بود. از سریال‌های پرمخاطبی چون «پایتخت»، «یوسف پیامبر»، «زیر آسمان شهر» و هزار سریال دیگر گرفته تا برنامه‌های کودک مثل «کلاه قرمزی» و «عموپورنگ» و ... همگی توانسته بودند نسل‌های مختلف را پای جعبه جادویی بنشانند.

اما در سال‌های اخیر، با افزایش تنوع پلتفرم‌ها، ظهور شبکه‌های اجتماعی و رونق شبکه نمایش خانگی، جایگاه تلویزیون تغییر کرده است. بخش زیادی از مخاطبان، مخصوصاً نوجوانان و جوانان، دیگر تمایلی به دیدن تولیدات تازه ندارند. در مقابل، سریال‌ها و فیلم‌های قدیمی همچنان جذابیت خود را حفظ کرده‌اند؛ به‌گونه‌ای که بازپخش آن‌ها بارها و بارها با استقبال مواجه می‌شود.

دلایل فاصله گرفتن مردم از تلویزیون:

۱. کیفیت پایین تولیدات جدید: بسیاری از سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی، به دلیل محدودیت‌های مالی و محتوایی، نتوانسته‌اند کیفیتی در حد انتظار مخاطب امروز ارائه دهند.

۲. سانسور و محدودیت‌های محتوایی: روایت‌های ساده، نبود جذابیت‌های بصری و تکرار موضوعات باعث شده تولیدات تلویزیون کمتر هیجان‌انگیز باشند.

۳. رقابت با پلتفرم‌ها: شبکه نمایش خانگی و پلتفرم‌های مختلف امکان انتخاب بیشتر و آزادی عمل بالاتری به مخاطب می‌دهند.

۴. نوستالژی و خاطره جمعی: سریال‌ها و فیلم‌های قدیمی یادآور خاطرات مشترک خانوادگی‌اند. همین نوستالژی به جذابیت آن‌ها می‌افزاید.

بازپخش‌ها؛ تکراری اما همیشه تازه

پدیده بازپخش سریال‌های قدیمی سال‌هاست در صداوسیما جریان دارد. حتی نه تنها تولیدات ایرانی بلکه سریال های کره ای نیز تکرارشان برای مردم ما جذاب تر از دیدن یک سریال جدید است، برای مثال مجموعه تاریخی کره‌ای افسانه جومونگ که مدتی است از تلویزیون بازپخش می‌شود همچنان مخاطب های فراوان خودش را دارد یا حتی سریال هایی  چون یوسف پیامبر و ... که هر بار تکرارشان به روی آنتن می‌رود، همچنان با استقبال جدی روبه‌رو هستند.

این استقبال تنها یک علاقه سطحی نیست؛ بلکه نشانه‌ای از کیفیت قصه‌گویی، قدرت شخصیت‌پردازی و توانایی ایجاد ارتباط عاطفی در آثار گذشته است.

چرا تولیدات تازه نمی‌گیرند؟

کیفیت پایین درام‌نویسی و کارگردانی: بسیاری از سریال‌های امروز فاقد داستان پرکشش‌اند.

تکرار موضوعات: کلیشه‌هایی مانند زندگی آپارتمانی یا روایت‌های سطحی از مشکلات اجتماعی بارها تکرار شده و دیگر برای مخاطب جذاب نیست.

رقابت سخت با پلتفرم‌ها: سریال‌های نمایش خانگی و شبکه‌های آنلاین با تنوع ژانر، ریتم تند و کیفیت بصری بالا، سلیقه مخاطب را ارتقا داده‌اند.

محدودیت‌ها و سانسور: حذف بسیاری از موضوعات واقعی و دغدغه‌های نسل جوان، باعث شده آثار تلویزیونی از زندگی امروز فاصله بگیرند.

کودک و نوجوان؛ مخاطبان فراموش‌شده

یکی از مهم‌ترین انتقادات به تلویزیون در سال‌های اخیر، کم‌رنگ شدن تولیدات ویژه کودک و نوجوان است. روزگاری شخصیت‌هایی چون کلاه قرمزی، عموپورنگ، خاله شادونه، مجید قناد و حتی عروسک‌هایی مثل زی‌زی‌گولو، بخش جدایی‌ناپذیر خاطرات نسل‌های مختلف بودند. این برنامه‌ها تنها سرگرمی نبودند؛ بلکه آموزش غیرمستقیم، تقویت خلاقیت و ایجاد پیوند عاطفی با کودکان را به همراه داشتند.

اما امروز تولیدات این حوزه بسیار اندک و پراکنده‌اند؛ به‌طوری‌که کودک و نوجوان برای سرگرمی بیشتر به سمت پلتفرم‌های اینترنتی یا شبکه‌های خارجی سوق داده شده است. پرسش اساسی اینجاست: چرا رسانه ملی نباید برای مهم‌ترین نسل آینده‌ساز جامعه، برنامه‌های مداوم و جذاب تولید کند؟

خانواده چه می‌بیند؟

تلویزیون در گذشته محل دورهمی خانواده‌ها بود. هر شب، ساعت مشخصی برای دیدن یک سریال یا برنامه تلویزیونی وجود داشت. این اتفاق ساده، نوعی خاطره جمعی می‌ساخت. اما اکنون خانواده‌ها یا ترجیح می‌دهند سریال‌های خارجی و پلتفرمی ببینند یا به شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنتی پناه ببرند.

در چنین شرایطی، تلویزیون باید پاسخ دهد که چه محتوایی برای خانواده ایرانی دارد؟ آیا این محتوا توان رقابت با سرگرمی‌های متنوع دنیای امروز را دارد؟

در حالی که تولیدات تازه تلویزیون در جذب مخاطب ناکام مانده‌اند، تنها برگه برنده‌ای که باقی مانده، پخش آثار قدیمی است. آثاری که هم بار هنری و محتوایی بالاتری دارند و هم با نوستالژی و خاطره‌های مشترک مردم گره خورده‌اند.

این محبوبیت نشان می‌دهد که مخاطب ایرانی هنوز هم به دنبال تلویزیون است، اما تلویزیونی با کیفیت، با قصه‌هایی ماندگار و شخصیت‌هایی که بتوانند بازتاب زندگی واقعی باشند.

تلویزیون روزگاری رسانه‌ای ملی و فراگیر بود که جایگاه ویژه‌ای در خانه‌های ایرانی داشت. اما امروز فاصله‌ای جدی بین آن و مردم ایجاد شده است. اگر مدیران رسانه به دنبال بازگشت به روزهای اوج هستند، باید به چند اصل پایبند باشند: سرمایه‌گذاری در فیلمنامه و قصه‌گویی، توجه به نیازهای کودک و نوجوان، بازتاب واقعی زندگی مردم و ایجاد جذابیت‌های بصری متناسب با استانداردهای جهانی.

در غیر این صورت، بازپخش‌های قدیمی همچنان پرمخاطب خواهند ماند و تولیدات تازه به حاشیه رانده می‌شوند.

 

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار