علیرضا صفاخو *
تهسیگارها؛ سم خاموش در بوسه طبیعت
صبح هنگام دو آدینه گذشته، وقتی هنوز بسیاری چشم در خواب داشتند یا در همان صبح هنگام در حال دود هوا کردن بودند، به اتفاق گروهی کم تعداد اما پرانگیزه از داوطلبان انجمن پاکسازی شرق – راهی پارک ملت و باغ فردوس تهران شدیم؛ نه برای ورزش، بازی یا تفریح، بلکه برای ایفای سهم خودمان جهت نجات طبیعت بیصدا، که دارد ناجوانمردانه زیر پای سهلانگاران ناآگاه یا خودخواه لگدمال میشود.

در میان بوتهها، پایِ گلها و زیرِ سایه درختان – آنجا که کودکان باید بازی کنند، پرندگان آواز بخوانند و ما بزرگسالان هم زیر سایه سار درختان خستگی از تن بزداییم – چیزی میدرخشد: 《فیلترهای تهسیگار!》 زبالههای بهظاهر کوچک، اما با حجم انبوهی از مرگ درونشان.
در این میان، دختر خردسالی به نام "جانان" هم با ما بود و با آن اراده اش، الهامبخشی دوست داشتنی..! دستان کوچکش با دقت و دلسوزی تهسیگارها را از خاک بیرون میکشید و با زبان کودکی اما جمله بالغانه میپرسید: « مامان، چرا اینو انداختن زمین!؟ اینا نمیدونن که گلها اذیت میشن!؟»
و چه پرسشی … که کاش همه ما دوباره حداقل با همین نگاه کودکانه به زمینی که از آن بهره میبریم نگاه میکردیم.
درباره پیامدهای این بیمبالاتی برخی دودکنندگان بیملاحظه سیگار و حتی نقش انفعال حکمرانان و شهرداران درباره مقابله با این معضل مهم در مرقومه جداگانه ای به تفصیل خواهم نوشت...
*روزنامهنگار
ارسال دیدگاه