در گفتوگو با پانا:
«تارهای تو مرا میرقصاند» روایتی رئال با محوریت عشق است
تهران (پانا) - بهنام سرلک، نویسنده و کارگردان نمایش «تارهای تو مرا میرقصاند»، میگوید: مضمون اصلی این نمایشنامه عشق است؛ به نظرم هیچ چیز جز عشق شاعرانه نیست.

بهنام سرلک، نویسنده و کارگردان نمایش «تارهای تو مرا میرقصاند»، با حضور در دومین تجربه خود در رویداد «صدای نمایشنامهنویس» از اهمیت عشق در متن اثر، تفاوت نمایشنامهخوانی و اجرای صحنهای و همچنین چالشهای پیش روی هنرمندان برای دسترسی به سالنهای نمایش سخن گفت.
چرا برای دومین بار در رویداد «صدای نمایشنامهنویس» شرکت کردید؟
بار اول با نمایشنامه «خفقان» در این رویداد شرکت کردم و بازخورد خوبی گرفتم. برایم خوشایند بود که اعضای کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان خانه تئاتر دور هم جمع میشوند و با ذهنیت هر نویسنده آشنا میشوند. همین انگیزه باعث شد این بار با نمایشنامه دیگری به نام «تارهای تو مرا میرقصاند» حضور پیدا کنم.
از بازخوردهای اجرای قبلی چه چیزی برایتان ماندگار شد؟
بهترین اتفاق این بود که تمام انجمنهای خانه تئاتر در برگزاری «صدای نمایشنامهنویس» دخیل بودند. اگر برای کار به بازیگر یا عوامل اجرایی نیاز داشتم، از طریق دبیر رویداد معرفی میشدند و این کمک بزرگی برای اجرای بدون دغدغه اثر بود.
عنوان نمایشنامه بسیار شاعرانه است. کمی درباره معنای پشت آن بگویید.
مضمون اصلی این نمایشنامه عشق است. به نظرم هیچ چیز جز عشق شاعرانه نیست.
این نمایشنامه تجربهای ذهنی است یا اثری واقعگرایانه؟
نمایشنامه کاملاً رئال و با موضوعی اجتماعی نوشته شده است. تمام لحظهها ساخته ذهن است، اما ممکن است برای برخی مخاطبان که در جامعه دچار آسیبهای احساسی شدهاند، بسیار واقعگرایانه به نظر برسد.
تفاوت نمایشنامهخوانی و اجرای صحنهای از نگاه شما چیست؟
نمایشنامهخوانی بیشتر برای معرفی متن و نویسنده اثر است و تماشاگرانش باید تهیهکنندگان و کارگردانانی باشند که به دنبال متن بکر برای اجرای عموم هستند. اجرای صحنهای اما با میزانسن، حرکات بدنی و عناصر اجرایی کامل همراه است و تجربه متفاوتی به مخاطب میدهد.
آیا برنامهای برای اجرای رسمی این نمایشنامه دارید؟
همیشه از نداشتن سالن نمایش رنج بردهام. پیش از حضور در این دوره از رویداد، با گروهی از دوستان هنرمند در حال تمرین بودیم تا اثر را بهصورت صحنهای اجرا کنیم، اما متأسفانه سالنها معمولاً رزرو گروههای دیگر است و هر بار بهانهای وجود دارد. با این حال، امیدم همیشه به خداست.
ارسال دیدگاه