روایتِ آسمانِ ستارهباران، شرحِ دلدادگی در جبههها
شیراز(پانا)- خبرنگار پانا به مناسبت هفته دفاع مقدس دلنوشته خود را به تحریر در آورده است.

بِسمِ رَبِالشُّهَداءِ وَ الصِّدِّیقین
در این روزها، وقتی شهر آرام است و
سکوتِ شب بر کوچهها میبارد، گاهی
به ستارههایی خیره میشوم که انگار
شاهدانِ خاموشِ سالهای دورند.
سالهایی که مردانی از جنس غیرت و
زنانانی از جنس صبر، حماسهای آفریدند
که نه در کتابها، که در تاروپود این
خاک، حک شد. دفاع مقدس، تنها واقعهای در تاریخ نبود؛ دریچهای بود به ابدیتِ روحِ ایران. جایی که هر قطره خون، رودی ازعشق شد و هر فریاد “الله اکبر”، کاخی از ظلم را ویران کرد.
امروز، شاید دیگر صدای خمپارهها به
گوش نرسد، اما طنینِ “یا حسین” در
دلهای ما، همچنان جاریست. یادمان
باشد، آن سروقامتان، برای حفظ همین
آرامش، پرکشیدند. برای اینکه ما امروز
بتوانیم در سایهی امنیت، نفس بکشیم
و به فردایی روشنتر بیندیشیم.
آنها رفتند، اما داستانشان در هر وجب
از این سرزمین، در هر لبخندِ کودکی، و
در هر قطره باران که بر این خاک میریزد،زنده است. وظیفهی ماست که این روایتِ عشق و ایثار را، سینه به سینه، به نسلهای بعد بسپاریم؛ روایتی که بوی خاکریز میدهدو عطر یاسهای پرپر شده.
آنها به ما یاد دادند که چگونه میشود بادست خالی، اما با قلبی سرشار از ایمان، در برابر تمام دنیا ایستاد و پیروز شد.
اینجاست که فهمیدم، دفاع مقدس، یک
پایان نبود، آغاز یک راه بیانتهاست.
ارسال دیدگاه