عکس یادگاری کلاس۷/۲ مدرسه زینبیه۲
شهریار(پانا)-نمیدانستم باید خوشحال باشم از اینکه یک نیمکت کاملا برای من است یا غمگین باشم که کسی کنارم نیست.

همکلاسیهای من: ملیسا ابراهیمی، باران اسماعیلی، محیا افتخاری، هانیه امینی، مهرافرین ایزدی، آتنا ایلیات، پریا بدیع، رها پاشنگ، هانا پاشنگ، آیسان پناهی، آرتینا توپچی، نیوشا حقایقی، دلسا خداوردی، هانا دانش، مدیسا دولتیار،آوا رحمانی، لعیا رحمتی، بهار زارعی، ستایش زارعی، سارا سعیدی، پرنیان سمرقندی، سارینا شانقی، آیسا شمس، حدیثه و هستی صبرکننده، سلنا صمدی، آیناز طیبی، آرمیتا عبدالهی، سارا علیرضالو، مهنور فرهمند، رها قرگوزلی، لیلیا کشوری، نرگس کمری، سامیا لطیفیان، هلیا نوری
روز اول مهر برای من هم ترسناک بود هم غمگین، چرا که من از دوره ابتدایی به دوره متوسطه اول وارد شدم و اینکه در مدرسهای که ثبت نام کردم، حتی یک نفر از دوستان سال گذشتهام در کنارم نبودند، کاملا تنها و غریب بودم، حتی زمانی که وارد کلاس شدیم همه روی نیمکتهای خود با دوستانی از سال گذشته دوست بودند در کنار یکدیگر نشستند ولی من تنها بر یک نیمکت نشستم. نمیدانستم باید خوشحال باشم از اینکه یک نیمکت کاملا برای من است یا غمگین باشم که کسی کنارم نیست. ولی سعی کردم با همه با محبت و ادب و احترام صحبت کنم. معلم که وارد کلاس میشد، سعی میکردم لبخندی بر لب داشته باشم و با دقت به حرفهای او گوش دهم و نکات مهم را در دفتر یادداشت بنویسم، ولی هر لحظه حس دلتنگی برای دوستان سال گذشتهام که در کنارم نبودند، آزارم میداد و غمگین میشدم، سعی میکردم فکرم را متوجه درس و معلم کنم تا آنها را فراموش کنم ولی نمیشد.من شش سال با دوستانم در دوره ابتدایی زندگی کردم ولی حالا اینجا تنها هستم ولی امیدوارم که خدا دوستانی مهربان مثل شقایق و هانیه در مسیر راهم قرار دهد.
ارسال دیدگاه