سودان؛ مرگ تدریجی حقوق بشر و تکرار آرام فاجعه فلسطین
نبردی برای قدرت، ثروت و خاموشی وجدان جهانی
مشهد(پانا)- آنچه امروز در سودان جریان دارد، دیگر یک درگیری داخلی نیست؛ بلکه صحنهای از فروپاشی دولت، اخلاق و انسانیت لذا جنگ میان دو ژنرال سودانی، تنها پوششی بر رقابت پنهان قدرتهای منطقهای و جهانی بر سر طلا، بنادر استراتژیک و نفوذ ژئوپلیتیک در قلب آفریقا است.
سودان، کشوری که روزگاری یکی از مهمترین محورهای ژئوپلیتیک در شمال آفریقا و دروازه ورودی به دریای سرخ بود، امروز در آستانه نابودی کامل قرار گرفته است. جنگی که از فروردین ۱۴۰۲ میان نیروهای ارتش به فرماندهی «عبدالفتاح البرهان» و نیروهای شبهنظامی «پشتیبانی سریع» به رهبری «محمد حمدان دقلو» معروف به «حمیدتی» آغاز شد، حالا به یکی از خونبارترین بحرانهای قرن بدل شده است.
در ظاهر، نبرد میان دو ژنرال برای تسلط بر قدرت مرکزی است، اما در واقع، ماجرا بسیار فراتر از این است. سودان بر روی منابع عظیم طلا و موقعیتی استراتژیک در کرانه دریای سرخ نشسته است؛ نقطهای که امروز برای بسیاری از قدرتهای منطقهای ازجمله امارات، عربستان، رژیم صهیونیستی و حتی ایالات متحده اهمیتی حیاتی دارد. هر یک از این بازیگران در این جنگ، از طریق حمایت مالی، تسلیحاتی یا دیپلماتیک از یکی از طرفین، سود خود را میجویند.
گزارشهای متعددی از سازمان ملل و رسانههای غربی نشان میدهد که امارات متحده عربی نقش کلیدی در تأمین سلاح و تدارکات برای نیروهای پشتیبانی سریع ایفا میکند. هدف اصلی ابوظبی، دستیابی به معادن طلای سودان و تثبیت حضورش در بنادر دریای سرخ است و همزمان، رژیم صهیونیستی و ایالات متحده با تداوم بیعملی و حمایت غیرمستقیم، در عمل این آشوب را ابزاری برای تضعیف یکی از کشورهای مسلمان آفریقا تبدیل کردهاند؛ سیاستی آشنا که پیشتر در خاورمیانه و بهویژه در فلسطین نیز تجربه شده است.
در این میان، بهای سنگین این رقابتهای پنهان را مردم عادی میپردازند. بر اساس آمار سازمان ملل، بیش از ۸.۸ میلیون نفر از خانههای خود رانده شدهاند و حدود ۲۵ میلیون نفر نیازمند کمک فوری بشردوستانهاند. استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی، تجاوزهای سازمانیافته علیه زنان و قتل بیماران و کادر درمان در بیمارستانها، تنها بخشی از واقعیت تلخ سودان امروز است.
اما شاید فاجعه بزرگتر از خودِ جنگ، سکوت جامعه جهانی باشد. همان سازمانها و دولتهایی که در شعار از «حقوق بشر» دم میزنند، اکنون در برابر کشتار و نسلکشی آشکار، تنها نظارهگرند. سودان، همچون غزه، به آینهای از نفاق جهانی بدل شده است؛ جایی که منافع اقتصادی و امنیتی بر ارزشهای انسانی غلبه کرده و حقوق بینالملل به کالایی بیارزش فروکاسته شده است.
آنچه در سودان میگذرد، تنها بحران یک ملت نیست؛ بلکه نشانهای از بحران عمیقتری در وجدان بشریت است. جهانی که در برابر چنین فاجعهای سکوت میکند، دیر یا زود در برابر آتشی که خود افروخته، خواهد سوخت.
بحران سودان را نمیتوان با عنوان «جنگ داخلی» خلاصه کرد؛ زیرا در پسِ آن، مجموعهای از شکستهای همزمان در نظام حقوق بینالملل، اخلاق جهانی و سیاست واقعگرایانه نهفته است و آنچه از فروردین ۱۴۰۲ میان ارتش سودان به رهبری عبدالفتاح البرهان و نیروهای پشتیبانی سریع تحت فرمان محمد حمدان دقلو (حمیدتی) آغاز شد، بهسرعت از منازعهای سیاسی به نماد فروپاشی مفهوم حاکمیت ملی و انسانیت جهانی تبدیل گردید.
بر اساس گزارشهای سازمان ملل، بیش از ۲۵ میلیون نفر در وضعیت بحرانی انسانی به سر میبرند، و نزدیک به نیمی از جمعیت کشور از ابتداییترین حقوق خود محروم شدهاند. میلیونها انسان در اردوگاههای موقت، بیغذا و بیپناه ماندهاند؛ و تجاوز، قحطی و کشتار به ابزارهای رسمی جنگ تبدیل شدهاند. در واقع، در سودان نه تنها جان انسانها، بلکه خودِ «مفهوم انسان» به گروگان گرفته شده است.
بحران سودان شکاف عمیقی را در حقوق بینالملل بشردوستانه و حقوق بشر بینالمللی آشکار میکند. اصول بنیادینی چون تفکیک میان نظامیان و غیرنظامیان، ممنوعیت قحطیسازی و منع خشونت جنسی در مخاصمات که در کنوانسیونهای ژنو تضمین شدهاند، امروز در سودان بهطور کامل بیاعتبار شدهاند. آنچه زمانی خط قرمز جامعه جهانی بود، اکنون به عرفی جدید از بیقانونی بدل شده است.
اما پرسش اصلی اینجاست: چه کسانی از تداوم این وضعیت سود میبرند؟ پاسخ را باید در نقشه منافع منطقهای و اقتصادی جستوجو کرد. امارات متحده عربی با تأمین تسلیحات و پشتیبانی مالی از نیروهای شبهنظامی RSF، عملاً جنگ را به پروژهای سودآور برای کنترل معادن طلا و بنادر استراتژیک دریای سرخ تبدیل کرده است و در سوی دیگر، رژیم صهیونیستی و ایالات متحده با سیاست «بیعملی هدفمند»، در حال اجرای همان دکترین قدیمیاند: تضعیف کشورهای مسلمان از درون، تا هیچ قدرت مستقلی در پیرامون آنان باقی نماند.
سودان در حقیقت، آزمایشگاه سکوت جهانی است؛ همان مسیری که پیشتر در غزه و فلسطین طی شد. ابتدا اخبار کمرنگ شدند، سپس ارزشها عادی، و در نهایت فاجعه، طبیعی جلوه داده شد. اکنون همان روند در قلب آفریقا تکرار میشود: جهان تماشا میکند، و انسانیت خاموش میمیرد.
جوامع بشری، دانشگاهها، و نخبگان فکری اگر امروز نسبت به این روند بیتفاوت بمانند، فردا دیگر چیزی به نام «حقوق بشر» باقی نخواهد ماند تا از آن دفاع کنند. دفاع از سودان، دفاع از مرزهای جغرافیایی نیست؛ دفاع از خودِ انسان است. اگر جهان از خواب غفلت بیدار نشود، فاجعه سودان نه آخرین بحران، بلکه الگوی آیندهی سیاست جهانی خواهد بود؛ الگویی که در آن منافع اقتصادی جای وجدان را میگیرد و جنایت، به زبان دیپلماسی ترجمه میشود.
زمان آن رسیده است که نهادهای بینالمللی، سازمانهای حقوق بشری و بهویژه دانشگاهها و جوامع آکادمیک با صدای بلند اعلام کنند: سکوت، شریک جرم است. سودان نباید به تکرار دیگری از فلسطین تبدیل شود.
ارسال دیدگاه