طلوع ستاره یازدهم آسمان امامت
تربت حیدریه (پانا) _ داستانی از ولادت امام حسن عسگری (علیه السلام)را روایت میکنم .

در کوچههای پیچ در پیچ سامرا، شهری که گویی پادگانی نظامی بود تا محل زندگی، سایهای سنگین از نظارت و کنترل بر همه چیز افتاده بود. اما در دل همین شهر، خانهای بود که روشناییاش از جنس دیگری بود؛ خانهی امام هادی (ع).
در سحرگاه یکی از همین روزها، در حالی که آسمان هنوز میان تاریکی شب و روشنایی روز مردد بود، نوری حقیقی در آن خانه درخشیدن گرفت. حکیمه خاتون، عمهی بزرگوار خاندان، شاهد این لحظهی شگفتانگیز بود. رایحهای بهشتی فضا را پر کرده و آرامشی عمیق بر قلبها نشسته بود. کودکی چشم به جهان گشود که قرار بود یازدهمین خورشید آسمان امامت باشد.
پدر، امام هادی (ع)، با لبخندی سرشار از شکر و محبت، نوزاد را در آغوش کشید. در گوشش اذان و اقامه گفت و نامش را «حسن» نهاد. این کودک، تنها یک نوزاد نبود؛ او حلقهی اتصال میان امامت و غیبت بود. او پدری بود که جهان، قرنها در انتظار فرزندش، مهدی موعود (عج)، خواهد نشست.
تولد حسن بن علی (ع)، معروف به عسکری، در آن شرایط دشوار، همچون شکفتن گلی در قلب یک پادگان نظامی بود؛ نوید بهاری سبز در دل زمستانی سرد و طولانی که به زودی امامت را به آخرین ذخیرهی الهی میسپرد. آن روز، سامرا نه فقط شاهد تولد یک کودک، که شاهد طلوع یک امید بزرگ برای آیندهی جهان بود.
ارسال دیدگاه