بازگشت آرامش روانی پس از یک بحران جنگی؛
خروج اتباع پس از جنگ ۱۲ روزه و بازسازی آرامش در شرق ایران
مشهد(پانا)- جنگ ۱۲ روزه در مرزهای شرقی ایران، نه تنها مرزهای کشور را تحت فشار قرار داد، بلکه آرامش روانی مردم خراسان رضوی را نیز با چالش مواجه کرد لذا خروج سامانیافته اتباع خارجی، نه فقط یک عملیات مرزی، بلکه فرآیندی برای بازگرداندن اعتماد، امنیت روانی و ثبات اجتماعی به مردم منطقه بود؛ تجربهای که درسهای مهمی برای مدیریت بحرانهای آینده در کشور به همراه دارد.

جنگ ۱۲ روزه در سراسر کشور نهتنها یک رخداد نظامی و امنیتی بود، بلکه بحرانی اجتماعی و روانی برای مردم استانهای مرزی ایران بهویژه خراسان رضوی به شمار میآمد.
در این مدت، شهرهای مرزی مانند تایباد، تربتجام و البته مرکز استان شاهد تراکم اتباع افغانستانی در طی سالیان طولانی بودند؛ جمعیتی که بهصورت مستمر در سالیان متعدد وارد ایران شد و به مرور زمان توازن جمعیتی و خدماتی را به هم زد و برای مردم، این اتفاق بیش از هر چیز به معنای از دست رفتن آرامش روانی بود؛ زیرا جمعیت گسترده این افراد، بهویژه در شرایط بحرانی، همیشه نگرانی از ناامنی و کمبود منابع را به همراه دارد.
در روزهای نخست جنگ، چنین فضایی بهوضوح در شهرهای مرزی ایران احساس میشد و صفهای طولانی برای خرید کالاهای اساسی، ازدحام در پایانههای مسافربری و حتی نگرانی خانوادهها از حضور فرزندانشان در مدارس، همه نشانههای فشار روانی ناشی از بحران بود.
گزارشهای میدانی نشان میداد که جمعیت اتباع حاضر در برخی شهرهای کوچک مرزی حتی دو برابر ظرفیت جمعیتی آن شهر شده است و این شرایط، علاوه بر فشار اقتصادی، نوعی احساس «محاصره اجتماعی» در میان مردم ایجاد کرده بود؛ احساسی که بازتاب مستقیم آن در کاهش اعتماد عمومی و افزایش نگرانیهای روزمره دیده میشد.
فشار مضاعف تراکم جمعیتی و فشار اقتصادی شاخصهای بر بحران
سالها حضور مستمر اتباع خارجی در شهرهای مرزی، بهویژه خراسان رضوی، باعث شکلگیری تراکمی شده بود که بهطور مستقیم بر کیفیت زندگی مردم تأثیر گذاشت. از منظر اجتماعی، این تراکم به معنای رقابت دائمی بر سر منابع محدود بود؛ چه در صفهای خدمات درمانی، چه در بازار کار و چه در دسترسی به مسکن. این وضعیت، در روان جمعی جامعه، احساسی مداوم از «کمبود» و «تهدید» ایجاد کرده بود.
یکی از شاخصترین پیامدهای بحران، افزایش جمعیت در مدت زمان سالیان متعدد بود و آمارهای رسمی از استانداری خراسان رضوی حاکی از آن است که روزانه حدود دو الی سه هزار نفر از اتباع از طریق مرزهای خراسان رضوی تردد داشتند و تنها در گذرگاه دوغارون، طی یک ماه بیش از ۹۵۰ هزار نفر از کشور خارج شدند.
این حجم از تردد، در مقایسه با میانگین روزانه هزار نفر پیش از جنگ، رشد چندینبرابری را نشان میدهد و چنین رشدی نهتنها مدیریت مرزی را دشوار کرد، بلکه اقتصاد شهری را نیز تحت فشار قرار داد.
بازار مسکن نخستین بخشی بود که در زمان حضور جمعیت زیاد اتباع تحتتأثیر قرار گرفت. در شهرهای مرزی اجارهبها تا ۲۰ درصد افزایش یافت و در مشهد هم رشد ۱۰ درصدی در بازهای کوتاه گزارش شد.
علاوه بر آن، مصرف آب و برق در برخی محلات افزایش چشمگیر یافت؛ بهگونهای که شرکتهای خدماتی ناچار شدند برای مدیریت مصرف، هشدارهای عمومی صادر کنند. حملونقل عمومی نیز با ازدحام مواجه شد و ظرفیت اتوبوسها و تاکسیها پاسخگوی تقاضای چند برابر نبود.
این فشار اقتصادی، زمینهساز نگرانی اجتماعی نیز شد و خانوادهها با ترس از آینده اقتصادی خود مواجه شدند و این ترس در کنار دغدغههای امنیتی، یک وضعیت روانی ناپایدار ایجاد کرد و در چنین شرایطی، حتی کوچکترین شایعات درباره افزایش جرم و جنایت میتوانست به سرعت در میان مردم گسترش یابد و اعتماد اجتماعی را کاهش دهد.
بازگشت آرامش روانی با آغاز موج خروج اتباع خارجی از مرز های شرقی کشور
با پایان جنگ ۱۲ روزه و شروع فرآیند خروج اتباع خارجی از کشور، شرایط بهتدریج تغییر کرد و روزانه صدها دستگاه اتوبوس و کامیون افراد را به سمت مرزها منتقل میکردند.
تصاویر این حرکت گسترده، پیام روشنی برای مردم داشت: بحران در حال کنترل است و به همین دلیل، خروج اتباع نهتنها اقدامی در سطح امنیت مرزی، بلکه مهمترین عامل بازسازی امنیت روانی در استان خراسان رضوی بود.
در محلهها و شهرهای مرزی، نخستین نشانههای آرامش در کاهش ازدحام خدمات عمومی نمایان شد و صفهای کوتاهتر در نانواییها، کاهش فشار بر مراکز درمانی و بازگشت نسبی نظم به خیابانها، احساس زندگی عادی را دوباره در مردم تقویت کرد همچنین بازار مسکن از التهاب نسبی به تدریج خارج شد و بسیاری از خانوادهها با اطمینان بیشتری به زندگی روزمره بازگشتند.
از منظر اجتماعی، خروج اتباع باعث شد احساس «اشباع جمعیتی» از بین برود و مردم دیگر با نگرانی از حضور جمعیت غیرقابلکنترل در شهرهایشان مواجه نبودند همین تغییر، بیش از هر اقدامی امنیتی، آرامش روانی و اعتماد عمومی را بازگرداند.
نقش و محوریت رسانهها در بازنمایی بحران پیشرو
بحرانهای اجتماعی، همواره با دو روایت موازی همراهاند: روایت واقعی میدان و روایت رسانهای که در روزهای جنگ ۱۲ روزه، فضای رسانهای بیشتر تحتتأثیر شبکههای غیررسمی بود؛ جایی که شایعات و تصاویر اغراقآمیز از حضور گسترده اتباع، اضطراب مردم را دوچندان میکرد و بسیاری از خانوادهها اخبار را از طریق همین کانالهای غیررسمی دنبال میکردند و همین امر، احساس بیثباتی و ناامنی را افزایش داد.
با آغاز روند خروج اتباع خارجی از کشور ، رسانههای رسمی و محلی نقش فعالی در بازسازی اعتماد ایفا کردند و گزارشهای تصویری از اتوبوسهایی که اتباع را به سمت مرز منتقل میکردند، نشانهای از مدیریت بحران بود و این تغییر در روایت، همان چیزی بود که مردم برای آرام شدن نیاز داشتند.
رسانهها با تأکید بر «کنترل اوضاع» توانستند نقش واسطهای بین واقعیت و احساس عمومی بازی کنند که این تجربه نشان داد مدیریت رسانهای بحران، به همان اندازه مدیریت مرزی اهمیت دارد و اگر رسانهها با شفافیت و سرعت کافی اطلاعرسانی نکنند، شایعات میتوانند بهسرعت ذهن جامعه را تسخیر کنند و احساس ناامنی را تشدید کنند.
آنچه از دیروز و امروز برای فردا باقی ماند
تجربه جنگ ۱۲ روزه و خروج اتباع پس از آن، چند درس کلیدی برای مدیریت بحران در ایران دارد لذا نخست اینکه امنیت روانی باید بهعنوان یک اولویت مستقل در سیاستگذاری امنیتی دیده شود همانطور که دیوار مرزی برای جلوگیری از ورود غیرمجاز ساخته میشود، دیوار روانی اعتماد نیز باید میان مردم و حاکمیت ایجاد گردد و این اعتماد تنها با شفافیت، اطلاعرسانی بهموقع و مدیریت قاطع حاصل میشود.
دوم اینکه ظرفیتهای خدمات شهری باید بهگونهای طراحی شود که در شرایط بحران بتوانند انعطاف لازم را داشته باشند و بحران اخیر نشان داد که شهرهای مرزی ما با کوچکترین افزایش جمعیت دچار فشار میشوند بنابراین، سرمایهگذاری در زیرساختهای پایدار مانند مسکن، حملونقل و انرژی، بخشی جداییناپذیر از مدیریت امنیتی است.
سوم اینکه تجربه ایران میتواند با نمونههای مشابه جهانی مقایسه شود که در بحرانهای مرزی ترکیه و سوریه یا موج پناهجویان در اروپا، همواره «امنیت روانی شهروندان» بهاندازه مدیریت ورود و خروج مهاجران اهمیت داشته است اما ایران نیز با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی خود باید از این تجربهها برای تقویت مدیریت آینده بهره بگیرد.
خروج بیش از ۹۵۰ هزار نفر اتباع افغانستانی پس از جنگ ۱۲ روزه تنها یک عملیات مرزی نبود، بلکه فرآیندی برای بازسازی اعتماد و آرامش در جامعه بود و این خروج به مردم نشان داد که بحران پایان یافته و اوضاع تحت کنترل است.
تجربه اخیر بار دیگر ثابت کرد که امنیت روانی بنیان هر امنیت پایدار است که بدون آرامش و اعتماد عمومی، حتی قویترین دیوارهای مرزی نیز نمیتوانند ثبات واقعی ایجاد کنند و آنچه مردم نیاز دارند، نهفقط حفاظت فیزیکی، بلکه احساس امنیت در زندگی روزمره است؛ احساسی که با مدیریت هوشمندانه بحران بهدست میآید.
ارسال دیدگاه