اقتدارِ روح الله
بیرجند (پانا) - انقلاب اسلامی با تعارف به پیروزی نرسید. طاغوت با خواهش فرو نریخت. هزار توفان از سر گذراندیم تا خورشید پیروزی از فلق بردمید.

شفق به خون کشیده شده بود پیش از این و ایران دریای خون. مواج و پر تلاطم. اما امام خمینی همچون ناخدایی خدامحور همه امور را در نظمی پیش می برد که سنتِ خدا بود.
گویندگان لااله الاالله را فلاح و رستگاری روزی هر روز بود. جمع حق جو دست خدای حق را در میان می دیدند و انگشت اشاره رحمت خدا به سمت پیروزی بود. به سوی پرچمی که به اهتزاز در می آمد. ما مردم بودیم به قدرت ایمان برخاسته و جلوی روی مان امام بود به اقتدار قامت کشیده.
اقتداری نه بر پایه نظامی گری و سرنیزه بلکه براساسِ آرامش برخاسته از ایمان نظام یافته بود. آرامشی که در دل بحرانها، ان مع العسرِ یسرا را نو به نو معنا می کرد. آیه ای که در هر روز ما تکرار می شد و معنایی تازه می بخشید.
ترور شهید آیتالله مطهری در اردیبهشت ۱۳۵۸، نخستین آزمون جدی انقلاب نوپای اسلامی بود. دشمن میخواست با حذف مغزهای متفکر، نهال تازهریسته انقلاب را بخشکاند. اما امام خمینی با همان آرامش الهی فرمود: «ملت ما باید اینگونه اشخاصی را از دست بدهد تا اسلام زنده بماند.» این سخن نه از بیاحساسی که از عمق تحلیل یک رهبر حکیم برمیخاست؛ کسی که میدانست انقلاب زنده میماند اگر مردم بیدار بمانند. برای بیداری یک ملت چه بایستگیی چون شهادت می توانست شهود آفرین باشد؟
حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ نیز صحنه دیگری از اقتدار معنوی امام بود. انفجاری که دهها تن از مسئولان نظام، از جمله شهید مظلوم آیتالله بهشتی را به شهادت رساند. امام در واکنش به این فاجعه تاریخی گفت: «بهشتی یک ملت بود برای ملتِ ما». این عظمت را تصویر کرد تا سخن اش بر جان ها جهانی از غیرت و قدرت را معنا کند؛ بکشید ما را؛ ملتِ ما بیدارتر میشود. این کلمات، نه شعار، که برنامه بود. تفسیر صبر انقلابی بود، همان که قرآن فرمود: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوفِ وَ الجُوع... وَ بَشِّرِ الصَّابِرین». ما همه امتحان می شدیم و امتحان امام از همه سنگین تر بود.
شهادت رجائی و باهنر، امتحانی دیگر و باز شکوهی افزونتر برای ایران و اقتداری قوام یافته تر برای انقلاب. فقط هم حوادث داخلی نبود که عظمت امام را معنا می کرد.
جنگ که تحمیل شد. دشمن که با پشتیبانی شرق و غرب، با زبان مرگ سخن گفت. امام در برابر این جبهه باطل و مرگزا، جبهه حقیقت دفاع مقدس را گشود تا دنیا با نوع دیگری از زیست مجاهدانه آشنا شود. فقط دفاع مقدس نماد اقتدار فرماندهی و رهبری روح الله نبود که بزرگتر از جهاد اصغر، جهاد اکبر بود که باز امام فصلی نو رقم زد؛ اقتدارِ عظیم تر و عظمت آفرین تر او را در پذیرش قطعنامه ۵۹۸ جستوجو کرد؛ جایی که با صداقت مثالزدنی گفت: «قبول این مسئله برای من، از زهر کشندهتر است». اما از موضعی سرشار از ایمان ادامه داد: «ما برای رضای خدا جنگیدیم و برای رضای او صلح میکنیم». این تصمیم، نه از سر ضعف، که از درک دقیق شرایط جهانی و حفظ مصالح ملت بود. اقتدار یعنی همین؛ شجاعت در صلح و افق گشایی بعد از جنگ.
ارسال دیدگاه