رضا موزونی*

موسیقی حزن‌انگیز نوحه‌های قدیمی طعم عشق به حسین (ع) را داشت

حادثه جانگداز کربلا، بی‌شک از غم‌انگیزترین و ماندگارترین حوادث تاریخ است و با کمک هنرهایی همچون: نوحه‌خوانی، سینه‌زنی، برپایی مجالس روضه، شبیه‌خوانی، تعزیه و ... قرن‌هاست در گوش زمان تکرار می‌شود.

کد مطلب: ۸۵۴۸۳۸
لینک کوتاه کپی شد

آیین محرم از جمله مراسم‌هایی است که با گوشت، خون و روح این مردم آمیخته شده و شجاعت، دلاوری، دین‌مداری، غیرت و مظلومیت آفرینندگان این حادثه‌ی تاریخ، حتی از دید بسیاری از دانشمندان غیرمسلمان هم پوشیده نمانده است.

در سرزمین دیرسال ایران که آغوش بازی برای ترویج دین اسلام بوده، این حادثه تاثیری شگرف داشته و در استان کرمانشاه که از لحاظ جغرافیایی همسایه عراق، سرزمین کربلا می‌باشد، قرنهاست گرامی داشته می‌شود. یکی از آیین‌هایی که مدت‌هاست در سرزمین ایران و استان کرمانشاه برپا می‌شود، مراسم «نوحه‌خوانی و سینه‌زنی» است.

هم‌زمان با سالگشت واقعه کربلا، دسته‌های سینه‌زنی و نوحه‌خوانی در جای جای ایران برگزار می‌شود و مرد و زن، پیر و جوان، کودک و نوجوان، با حس و حالی غریب، در این مراسم شرکت می‌کنند و همه ساله، این مراسم با همت مردم به خوبی و زیبایی پاس داشته می‌شود و اوج مراسم مردمی و مذهبی به معنای تمام کلمه است. نگارنده این سطور، هنوز طعم شیرین سینه‌زنی و نوحه‌خوانی را در جان و دل دارد. یک ماه مانده به آغاز واقعه کربلا، مردم در جنب و جوش خاص و حس و حالی مثال زدنی، مقدمات برگزاری این آیین دینی را فراهم می‌آورند. مکانی در دل روستا که جایگاه همیشه‌ی برگزاری این مراسم بوده را آماده‌سازی می‌کنند. کودکان در انجام کار، بر همه پیشی می‌گرفتند.

میدان کوچک آبادی را آب و جارو می‌کردند. «کتل»ها و «علم»ها بر فراز خانه‌ها و سیاه چادرها برافراشته می‌شوند. کودکان، بندهای سبز را به مچ دست می‌بستند. پیرمردان باسواد ده، دفترچه‌ی رنگ و رو رفته‌ی نوحه‌خوانی را از صندوق اسرارآمیز گوشه اتاق با احتیاط خاص بیرون می‌کشیدند. جوانان و مردان ده، زنجیرهای خود را دوباره آماده می‌ساختند. تنها دهل آبادی دوباره تعمیر می‌شد. کودکان چند روز قبل از شروع مراسم، خود، نوحه‌خوانی و زنجیرزنی می‌آغازیدند.

دختران کوچک، دم غروب گرد هم می‌آمدند و شعرهای کودکانه را سر می‌دادند: «شاه حسین، وا حسین، ئرا قتل امام حسین» و همه جا عشق بود، ارادت بود و ... .

غروب، چراغ زنبوری‌های روستا نفت می‌شد و آماده برای نورافشانی، پرنورترین چراغ‌ها بر تیر چوبی وسط میدانچه آویزان می‌شد و پیرمردان ملای ده کنارش می‌ایستادند. نه بلندگویی و نه آمپلی فایری و نه CD و نه نواری. زنجیرزنان آرام آرام از راه می‌رسیدند و آوای حزن‌انگیز «یا حسین» در دل روستا طنین می‌انداخت. هرکه زنجیری داشت، در صف زنجیرزنان قرار می‌گرفت و دیگر مردان ایستاده به احترام مراسم، سینه می‌زدند. زنان گاه «مور» می‌خواندند و با اشک‌هایی در چشم، سینه می‌کوفتند و نوحه‌سرایان که تعدادشان یکی دو نفر بیشتر نبود، زیر نورافشانی چراغ زنبوری برپا می‌ایستادند و آرام آرام نوحه‌سرایی را شروع می‌کردند.

پیرمرد نوحه‌خوان «کور سوادی» داشت؛ اما نوحه‌ها را به تناسب روزها برای نوحه‌خوانی انتخاب می‌کرد. پیرمرد نوحه‌خوان، کور سوادی داشت؛ اما خوب می‌دانست در هر روز محرم چه اتفاقی افتاده و کدام یار امامش در خون غلطیده است؟

آهنگ نوحه پر از حزن و تداعی‌گر غمی سنگین بود. زنجیرها هماهنگ با هم بر پشت عریان مردان فرود می‌آمدند و صدای هماهنگ دست‌های مردم کناره‌ی میدان که بر سینه‌هایشان عاشقانه می‌نشست، موسیقی زیبایی را در دل شب، طنین‌انداز می‌نمود. موسیقی حزن با طعم عشق.

نوحه‌خوان در ابتدای نوحه‌اش، زنجیرزنان و سینه‌زنان را مخاطب قرار می‌داد: «یا حسین!» و زنجیر زنان جواب می‌گفتند: "یاحسین" نوحه‌خوان می‌خواند: «در کربلا» و پاسخ می‌آمد: "حسین وای" «در نینوا»: "حسین وای" / «ای تشنه لب»: "حسین وای" و مقدمه‌ای برای مکان و زمان این حادثه و معرفی شخصیت‌های حماسه کربلا و ما کودکان می‌آموختیم که این حادثه محرم، در کربلا و نینوا اتفاق افتاده است، قهرمان این واقعه حسین (ع) است.

حسینی که تشنه لب است! عریان بدن است! و آرام آرام در هر شب نوحه‌خوان حوادث را در قالب اشعارش باز می‌گفت: «نوجوان گم کردمه، آرام گیان گم کردمه»

مادر آه می‌کشید و می‌گفت: امشب علی اکبر به میدان می‌رود و شب دیگر نوحه‌خوان می‌خواند: «شیرین شمامه‌ی نوبرم، روله لای علی لای» و مادر می‌گفت: ای داد بمیرم! امشب علی اصغر شهید می‌شود و آرام آرام شب‌ها می‌گذشت و نوحه‌سرایان حوادث را در قالب اشعار نوحه باز می‌گفتند و مراسم عاشقانه ادامه می‌یافت و اینچنین حادثه کربلا هر ساله برگزار می‌شد. حالا هم برگزار می‌شود؛ اما چه اتفاقی افتاده است؟ چرا از نوحه‌ی نوحه‌خوانان و مداحان، دیگر اشکی بر چشم‌ها نمی‌آید؟

ما را چه شده است؟ آن پیرمردان کجایند؟ چرا صدایشان دیگر نیست؟ چه شده است که صدای بلندگوها چند برابر شده است؛ اما به گوش کسی نمی‌رسد؟ دیگر از آن میدانچه‌ی خاکی خبری نیست. همه جا آسفالت شده است؛ تخت و صاف. دیگر به جای چراغ زنبوری، هزاران لامپ، پروژکتور و ... آویخته شده‌اند و گوشه‌ای دور از مراسم، پیرمردی آه می‌کشد و می‌گوید: ای داد! هنوز حضرت عباس به میدان رزم نرفته است. هنوز روز اول محرم است؛ چرا نوحه‌خوان از سقای دشت کربلا می‌گوید؟ کاش درد ما همین بود! آن روزگاری که نه هیئتی به دبدبه و کبکبه الان بود و نه کانون مداحانی! پیرمردان ده چه زیبا و منطقی و حساب شده با حوادث کربلا پیش می‌رفتند.

سریالی بود که هر شب بخشی از آن زنده پخش می‌شد؛ اما اکنون نوحه‌خوانان و مداحان در صف خواندن نوحه می‌ایستند و چه بسا تعدادشان هم از زنجیرزنان بیشتر است. هر کس هر نوحه‌ای را که دلش بخواهد، می‌خواند. مهم نیست این حادثه در کربلا اتفاق افتاده است یا نه! مهم این است که نوبتش بشود و بخواند. آن هم به اصطلاح نوحه‌ای که آهنگش را بیشتر تمرین کرده است.

محتوای اشعار نوحه در این روزگار، سخت بی‌محتوا و ضعیف شده است. این سال‌های اخیر، هزاران نوحه یک‌شبه ساخته شده‌اند، با ضرب و دهل و سرنا که خوانده می‌شود؛ اما بر دل کسی نمی‌نشیند و داغ و درد از آن است که این سال‌ها، گاه آهنگ‌هایی همراه با این شعرهای جعلی و بی‌تاریخ و ناهماهنگ با حادثه کربلا ساخته شده که نه تنها غمی بر دل‌ها نمی‌نشاند؛ بلکه خنده و شادی را بیشتر انتقال می‌دهد.

گاه آهنگ‌هایی را به نام نوحه می‌شنویم که آهنگ ترانه‌های شناخته شده‌ای هستند که جز در مجالس شادی و ... خوانده نمی‌شوند و تو، به جای آنکه به اشعار مثلا محرمی آن گوش دهی، اصل ترانه و همان کلمات و اشعار اصلی آن ناخودآگاه در زوایای ذهنت تکرار و تداعی می‌شود. بسیاری از مداحان، بدون کمترین مطالعه از واقعه تاریخی تاریخ بشریت؛ یعنی کربلا، به خود اجازه می‌دهند نوحه‌گری کنند. تنها به دلیل اینکه صدایشان به زعم خودشان خوب است. میکروفون را به دست گرفته و مثلا نوحه می‌خوانند.

آهنگ‌های قدیمی فارسی را کپی کرده و شعرهایش را مثلا محرمی می‌خوانند که شرح آنها جز داغ و درد و افسوس حاصلی نخواهد داشت. پشت‎نویسی و شیشه‌نویسی ماشین‌ها هم، خودش درد دیگری است. اصطلاحات کوچه بازاری و عجیبی که با خط درشت نوشته می‌شوند و بیشتر مایه‌ی خنده شده‌اند. ای وای بر ما که به امام‌مان، به سرور شهیدمان اینگونه شاید ناخواسته جفا می‌کنیم و شاید اینها همه از سر عشق است که اگر هدایت نشوند، به بیراهه خواهند رفت.

متاسفانه این بدعت‌های کنترل نشده، به سمتی می‌رود تا حادثه جانگداز عاشورای حسینی را که با گوشت و پوست و خون این مردم آمیخته شده است، در معرض تهدید قرار دهد.

کسی نیست که جوان مداحی که سینه‌اش را باز کرده و گردنبند صلیبی‌اش را بر آن آویخته است، بگوید جوان تو کیستی؟ از کجا آمده‌ای؟ از حادثه کربلا چه می‌دانی؟ این روزها این بدعت‌ها چقدر آزاردهنده شده‌اند. جوان مثلا مداحی که CDنوحه‌خوانی‌اش را انتشار می‌دهد، پشت به درختی زده است و عاشقانه می‌خواند و تنها نشانه‌ی محرمی بودن او، آن لباس سیاهی است که پوشیده است! بدعت‌ها این سالها فراوانند. در صف زنجیرزنان باید با احتیاط بایستی که مبادا زنجیرزن کنار دستی تو، دختری باشد که چنین روی پوشیده باشد.

جا دارد که سازمان‌های متولی مراسم محرم، تلاشی بایسته را به کار گیرند و نظارتی بر کار مداحان و نوحه‌خوانان داشته باشند و نوحه‌خوانان را با وقایع تاریخ اسلام و محرم آشنا سازند.

باشد که یاد و عشق حسین (ع) همچنان در دل‌های عاشقانش زنده بماند.

*مشاور اجرایی مدیر کل آموزش و پرورش کرمانشاه

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار