به پاس عظمت مقام دخت نبی(ص)

قم (پانا) - حضرت زهرا(س) دختر نبی مکرم اسلام(ص) مقامی بس رفیع دارد که از سوی پدر به ایشان ام ابیها خطاب شد.

کد مطلب: ۱۶۳۱۰۵۹
لینک کوتاه کپی شد
به پاس عظمت مقام دخت نبی(ص)

 پس از سالیانی دراز به بلندای چهارده قرن، جهان دوباره با مسئله‌ای بزرگ روبه‌رو شده: فراوانی آدم و کمی انسان.

آدم، انسان که باشد، نمی‌ایستد به تماشا. می‌فهمد بهر کاری به جهان آمده است؛ در می‌یابد و لااقل انسان اگر نباشد، تلاشی برای شدن می‌کند.

اما چهارده قرن پیش، همه ایستادند، تماشا کردند و نهایت عکس‌العمل شان می‌شد جملاتی زیر لب و پریدن رنگی از صورت. هیچ‌کس با خودش نگفت پیامبری آمده، گفته اجر رسالتم نگهداری کتاب و دوست داشتن کسانی‌ست که دوستشان می‌دارم و حالا هم رفته... خون انسانیت و شرف، زیر پوست هیچ آدمی نَدوید؛ هیچ جز عده‌ای اندک. جز عده‌ای که آن‌قدر کم بودند که یا کاری از دستشان بر نمی‌آمد، یا اگر می‌آمد محکوم بودند به سکوت و صبر!

و بهای نجوشیدن خون در رگانِ آدمیان، شد ایستادن دردانه و علت خلقت به تنهایی و دفاع از تنها کسی که برای او و برای انسان‌ها مانده بود؛ برای پناه عالم بودن. فاطمه، پای چیزی ایستاد که آدمیان از آن بویی نبرده بودند، اما انسان‌ها، خوب می‌شناختندش: حق!

بعد هم صحنه‌ تلخ تاریخ رقم خورد، به سادگی خوردن آب از یک لیوان؛ به سادگی ایستادن و تماشا کردن و هیچ نگفتن...

و اما حالا، صدای فریاد و درد رسیده به اقصی نقاط جهان. باز هم آدم‌ها، فقط نظاره‌گرند. گاهی هم می‌شود که انسانی به اعتراض لب بگشاید و پرچمی بلند کند و فریاد بزند، تنها برای آن‌که نمی‌خواهد صحنه‌های تلخ را دوباره شاهد باشد.

انسان‌های حالا که کم هستند، این‌گونه‌اند که برایشان مهم نیست اگر نیاکانشان ایستادند و چیزی نگفتند. برایشان مهم است خودشان بایستند، حتی اگر بهایش از دست دادن پاها برای ایستادن‌های بعدی باشد!

و اما بعد؛ عزیز من! لذتی در انسان بودن هست که در سکوت کردن و هم‌نشینی با ترس نیست. چنان آرامشی در پیش‌گیری از تکرار صحنه‌های تلخ جهان هست، که در هیچ به پستو خزیدنی نیست؛ حتی اگر بهایش آن باشد که هیچ‌گاه دیگر نفس نداشته باشی، مثل فاطمه! مثل زهرا، مثل دردانه‌ی خلقتی که فریاد زد و در آخرین فریاد، فقط می‌خواست ما انسان باشیم... تنها درخواستش در واپسین نفس‌ها؛ در تنها نفسی که رفت برای انسان و انسانیت.

من و ما اما اهمیت نمی‌دهیم که نیاکانانمان سکوت کرده‌اند یا نه که اگر کرده باشند بدا به حالشان و اگر نکرده باشند خوش به سعادت آن‌ها که بهای تماشا نکردن را دادند؛ من و ما در این ورطه‌ پر هیاهوی تاریخ، قدم در نمی‌کشیم ابدا. من و ما تماشاگر نیستیم.

انسان هم اگر نباشیم تلاشی برای شدن و بودن می‌کنیم. من و ما می‌ایستیم، مثل فاطمه که ایستاد، پای تنها جریان حقی که در زمانه‌اش جاری بود؛ پای جریانِ علی! پایِ طرف درست روزگارش، برای همه‌ی تاریخ...

نویسنده : دانش آموز: فاطمه یاری نورعلی

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار