عطر مهر در کلاس کوچک ما
لرستان (پانا) -در مدرسهای کوچک و آرام، جایی میان دشتهای بیصدا، دوستیهایی شکل میگیرد که سادهاند، اما عمیقتر از هر واژه. این دلنوشته، روایتی است از یک همکلاسی؛ کسی که بیش از یک نام در دفتر حضور و غیاب بود.

افراد حاضر در عکس کوثر گودرزی ،مهدیه ذوالفقاری ،مهرسا گودرزی ،اسرا معظمی ،یکتا گودرزی،نرجس معظمی،ساغر معظمی ،یزدان گودرزی وسیاوش معظمی
اینجا کلاس ماست؛
کلاسی در دل روستا، با پنجرههایی که به دشتهای آرام باز میشوند و صدای زنگ مدرسه، شبیه آغاز یک رؤیاست.
همکلاسی من، تو فقط یک اسم در لیست دفتر حضور و غیاب نیستی...
تو همراه منی در زنگ ریاضی، همنفس منی در املا، و رفیق خندههای بیبهانهام در زنگ تفریح.
ما در کلاسمان، به بزرگی یک دنیا رؤیا داریم.
با چشمهایی پر از امید، با دلهایی که برای فردا میتپند، و با لبخندهایی که خستگی را از چهره معلممان پاک میکند.
اول مهر، برای ما فقط یک روز نیست؛ آغاز یک داستان تازه است.
داستانی که در آن، تختهی سیاه شاهد تلاشمان است، و کلاسمان سرشار از صدای زندگی.
باشد که هرگز یادمان نرود:
در همین کلاس روستایی، «همکلاسی من» چراغی بود در مسیر بلند زندگیام.
ارسال دیدگاه