تکواندوکار تیم ملی کشور درگفتوگو با پانا:
رؤیاهایی که در ذهن دارم همیشه به من انگیزه میدهد
کرج (پانا) - تکواندوکار تیم ملی ایران گفت: اهداف و رؤیاهایی که در ذهن دارم، همیشه به من انگیزه میدهند تا با قدرت ادامه دهم.

مهدی حاجیموسایی در گفتوگو با پانا عنوان کرد: «ورود من به دنیای تکواندو از طریق خواهرم که تکواندوکار بود شروع شد از همان دوران کودکی وقتی همراه مادرم برای بردن خواهرم به باشگاه میرفتیم، کمکم به این رشته علاقهمند شدم.در۶سالگی در باشگاه ثبتنام کردم.در روزهای نخست تمرین، پسری بازیگوش و پرانرژی بودم.با این حال، استادانم همیشه به مادرم میگفتند که باتوجه به سن کم عملکرد خوبی دارم و میتوانم آیندهدار باشم.همین تشویقها برایم انگیزه بزرگی بود.»
وی افزود:«اولین مسابقم را خیلی خوب بازی کردم و برنده شدم.آن موفقیتهای اولیه باعث شد باانگیزه بیشتری تمرین کنم و در مسابقات بعدی شرکت کنم.»
حاجی موسایی درخصوص سختترین لحظه مسیر ورزشیاش چنین توصیف کرد: «سختترین لحظهای که درمسیر ورزشیام تجربه کردم،زمانی بود که فهمیدم المپیک را از دست دادهام.برای رسیدن به این هدف،سالها تلاش کرده بودم؛ وزن کم کردم،با درد تمرین کردم،آسیب دیدم و فشارهای زیادی را تحمل کردم تا بتوانم در مسابقات انتخابی شرکت کنم.»
وی اضافه کرد:«متأسفانه شرایطی پیش آمد که با آسیبدیدگی شدید مواجه شدم و از سوی دیگر،کشور انگلیس نیز برای حضور در مسابقات به ما ویزا نداد که اگر ویزا صادر میشد،تنها کافی بود وزنکشی کنم تا اعزامم قطعی شود.اما وقتی خبر عدم حضورم در المپیک را شنیدم،انگار همه چیز برایم تمام شد.تمام سختیهایی که طی چند سال گذشته تحمل کرده بودم،جلوی چشمانم مرور شد و واقعاً لحظه بسیار دشواری را تجربه کردم.»
حاجی موسایی بااشاره به فشارهای جسمی و روحی گفت:«در طول مسیر بارها آسیب دیدم،اما همیشه سعی کردم بدون سر و صدا به درمان و ریکاوری بپردازم با همان شرایط،تمریناتم را ادامه دهم تا عقب نمانم.گاهی شدت درد آنقدر زیاد بود که با خودم میگفتم آیا واقعاً ارزشش را دارد که اینطور سختی بکشم؟اما اهدافی که در ذهن داشتم، انگیزههایی که برایشان تلاش کرده بودم، و لطف خداوند باعث میشدند که هیچوقت جا نزنم.امیدوارم از اینجا به بعد هم مثل گذشته، لطف خدا شامل حالم باشد.
وی بااشاره به فداکاریهای خانوادهاش افزود:«پدر و مادرم هر دو در ارگانهای دولتی مشغول به کار بودند و با وجود مشغلههای فراوان،همیشه تلاش میکردند تا درکنارم باشند.دردوران کودکی مسیر باشگاه طولانی بود و من نیاز داشتم کسی همراهیام کند.با وجود اینکه گاهی پدرم به دلیل شرایط کاری در خانه نبود و مادرم نیز تا ظهر سرکار بود، هر دو با تمام توان زمانشان را طوری تنظیم میکردند که من را به باشگاه برسانند و در تمرینات کنارم باشند.»
این ورزشکار تکواندوکار تیم ملی ادامه داد:«بارها میدیدم که خسته از محل کار برمیگشتند و انگیزهای برای هیچ کاری نداشتند،اما با عشق و بدون هیچگونه منت،من را همراهی میکردند.این حمایتها در روزهای سخت برایم بسیار ارزشمند بود.این را هم بگویم تقریباً هر روز یا یک روز درمیان از کرج به تهران میآمدند تا کنارم باشند.با من صحبت میکردند،برایم غذا میآوردند و انگیزه میدادند.مسیر طولانی،ترافیک،گرما و سرما هیچکدام مانع حضورشان نمیشد.آنها بعد از ساعتکاری، خسته اما با عشق میآمدند تا تنها نباشم.این همراهی بینظیر هیچوقت از خاطرم نمیرود.» »
وی در ادامه یکی از خاطرات ماندگار دوران ورزشیاش را چنین روایت میکند:«در سن دوازدهسالگی با وجود جثهای لاغر،مجبور بودم برای شرکت درمسابقات تیم ملی نونهالان، ۸ کیلو وزن کم کنم.درحالی که همسنوسالهایم درحال رشد و مشغول بازی و تفریح بودند،من دوران سختی را سپری میکردم.وارد اردوی تیم ملی نونهالان شدم که در تهران برگزار میشد و این دوره حدود سه تا چهار ماه طول کشید.»
حاجی موسایی درباره انگیزههایش هم بیان کرد:«اهداف و رؤیاهایی که در ذهن دارم، همیشه به من انگیزه میدهند تا با قدرت ادامه بدهم.اما مهمترین انگیزهام،ارتباط قلبیام با خداست.همیشه در دعاها و نمازهایم از خدا میخواهم که کمکم کند تا به جایگاهی برسم که بتوانم در هرجمعی،از لطفها و کمکهایی که خداوند در مسیر زندگیام به من کرده، صحبت کنم.»
این ورزشکار در بخشی از گفتوگوی خود با تأکید بر نقش معنویت در زندگی حرفهایاش، اظهارکرد:«اگر روزی به بالاترین مقام ورزشی دست پیدا کنم،اولین کسی که دوست دارم با او صحبت کنم، خداست.میخواهم زمانی طولانی با او گفتوگو کنم و از اینکه آنچه را که آرزو داشتم به من هدیه داد،شکرگزاری کنم.امیدوارم شایسته این لطف باشم و در ادامه مسیر نیز از کمکهای الهی بهرهمند شوم، چون باور دارم که کار اصلی من از لحظه رسیدن به موفقیت تازه آغاز میشود.بعد از آن،دوست دارم اولین تماس را با خانوادهام بگیرم؛پدر، مادر و خواهرم کنار هم باشند و من با هر سه نفرشان صحبت کنم.»
وی در بخش پایانی با تأکید بر نقش حیاتی خانوادهها در مسیر ورزشی فرزندانشان، خاطر نشان کرد: «ورزش میتواند زندگی فرزندان را وارد مرحلهای تازه کند؛مرحلهای که در آن با سختیها،رقابتها و چالشهایی روبهرو میشوند که همسنوسالهایشان شاید هرگز تجربه نکنند.این مسیر، مانند سربازی،شخصیتسازی میکند و فرزندشان را به بلوغ ذهنی و فکری میرساند تا بتوانند درآینده از پس مشکلات زندگی برآیند.در این مسیر، طبیعی است که فرزندان گاهی آسیب ببینند،بیانگیزه شوندیا شکست بخورند.اما مهمترین وظیفه خانوادهها این است که در هر شرایطی حامی فرزندشان باشند.نباید باختها را به سرزنش تبدیل کنند،بلکه باید به دنبال دلایل آن باشند تا در آینده تکرار نشود.خانواده باید پناهگاه امن فرزند باشد؛کسی که در لحظه سخت،اولین تماس او باشد.»
ارسال دیدگاه