یادداشت دانش آموز خبرنگار اردکانی

تجربه‌ای که باید حس کرد، نه فقط دید

اردکان(پانا) - دانش آموز خبرنگار اردکان در حاشیه بازدید از رسانه های خبری مشهد در یادداشتی آورده است: اردوی تفریحی و آموزشی خبرنگاران اردکان برای من یکی از همان لحظه‌ها بود؛ سفری پر از دیدن، شنیدن و لمس‌کردن دنیایی که همیشه از پشت کلمات با آن سر و کار داریم.

کد مطلب: ۱۶۱۹۷۹۹
لینک کوتاه کپی شد
تجربه‌ای که باید حس کرد، نه فقط دید

بعضی تجربه‌ها فقط دیده نمی‌شوند، حس می‌شوند؛ همان لحظه‌هایی که در میان هیاهوی سفر، چیزی در درونت روشن می‌شود و می‌فهمی چرا عاشق نوشتن و خبر شده‌ای.

اردوی تفریحی و آموزشی خبرنگاران اردکان برای من یکی از همان لحظه‌ها بود؛ سفری پر از دیدن، شنیدن و لمس‌کردن دنیایی که همیشه از پشت کلمات با آن سر و کار داریم.

با تلاش‌ها و هماهنگی‌های خستگی‌ناپذیر آقای مصدق، فرصتی پیش آمد تا به مشهد مقدس برویم و از مجموعه رسانه‌ای قدس، یکی از قدیمی‌ترین و معتبرترین رسانه‌های کشور، بازدید کنیم.

هنوز یادم هست وقتی با دسته‌گل و شیرینی وارد ساختمان شدیم، عطر گل با بوی مرکب و کاغذ چاپ‌شده در هم آمیخته بود. خانم سام، مسئول روابط‌عمومی، با لبخندی پر از انرژی به استقبالمان آمد و همان لحظه حس کردم قرار است روزی خاص را تجربه کنیم.

اولین بخش بازدیدمان لیتوگرافی بود. اتاقی که مسئول پرتلاش آن از پشت سیستمش با احترام به استقبال ما آمد و به‌اختصار درباره فرایند کار توضیح داد. بعد، وارد اتاقکی پرنور و مجهز به دستگاه‌هایی شدیم که هر صفحه روزنامه در آن‌جا جان می‌گرفت.

دیدن اینکه چطور طرح‌ها و نوشته‌ها روی ورق‌های فلزیِ «زینک» نقش می‌بندند، برایم شبیه تماشای تولد یک خبر بود. آنجا فهمیدم پیش از آن‌که کلمه‌ای چاپ شود، چه میزان دقت، عشق و علم پشت آن پنهان است.

در بخش چاپ و نشر، صدای یکنواخت و منظم دستگاه‌ها با بوی مرکب تازه در فضا می‌پیچید. صفحه‌های سفید یکی‌یکی زیر غلتک‌های بزرگ می‌رفتند و رنگ و زندگی می‌گرفتند. صدای تق‌تق دستگاه‌ها برایم مثل ضربان قلب یک رسانه بود.

هر ورق که بیرون می‌آمد، حس می‌کردم روح تازه‌ای در جهان خبر دمیده می‌شود. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم چاپ یک روزنامه تا این حد پرهیجان و دقیق باشد.

در پایان، به موزه عکس خبرگزاری قدس رفتیم؛ جایی که قاب‌های قدیمی روی دیوارها، از روزهای پرحادثه تاریخ می‌گفتند. هر عکس مثل پنجره‌ای بود به گذشته، به روایت‌هایی که با جان و دل ثبت شده بودند.

آقای قاضی‌زاده، مدیرمسئول روزنامه، همراه‌مان بودند؛ با حوصله توضیح می‌دادند، خاطره می‌گفتند و در آخر با اهدای یادبودی، با لبخندی پدرانه بدرقه‌مان کردند.

آن روز برای من فقط یک بازدید نبود؛ تجربه‌ای بود از دیدن تلاش‌های پنهان پشت هر تیتر و هر سطر خبر. وقتی از آن ساختمان بیرون آمدم، حس می‌کردم قلبم هم با بوی کاغذ و مرکب می‌تپد؛ مثل قلبی که تازه معنای واقعی «خبر» را فهمیده است.

 

خبرنگار : نرگس دهقان زاده

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار