«من در دل خاک، تو در دل نسلها…»
یزد(پانا) یادداشت معلم یزدی با موضوع «پیام شهید گمنام دانشگاه فرهنگیان یزد» به مناسبت فرارسیدن هفته معلم؛ خطاب به دانشجومعلمان فردای ایران زمین منتشر شد.

سلام بر تو،
معلم آینده…کسی که امروز بر خاکی قدم میزند که من جانم را در آن به امانت گذاشتم.
نه برای آنکه فراموش شوم، بلکه برای آنکه تو بهیاد بمانی.برای آنکه "راه" گم نشود، حتی اگر "نام" گم شده باشد.من، آنیام که بیادعا رفتم…بینشانی بر سنگ، اما با هزار آرزو برای آیندهای که تو باید بسازی.
جنگ دیروز و امروز یکی است؛ من افسر جنگ نظامی دیروز بودم و تو افسر هجمه همه جانبه فرهنگی و نرم امروز هستی رسالت تو به مراتب سنگین تر از من است زیرا جهاد من برای حفظ خاک میهن بود، اما جهاد تو برای آگاهی فکر و اندیشه این سرزمین است.
ای معلم فردا…من وقتی چشم بستم، رؤیای کلاسی را دیدم که در آن، معلمی نشسته؛ نه برای تحمیل دانستهها، بلکه برای روشنکردن چراغ فهم، عشق، و انسانیت. من به امید تو شهید شدم؛ به امید معلمی که فقط درس ندهد، بلکه دل بدهد، تربیت نکند، بلکه احیا کند. پس ناامیدم نکن...
تو اگر امروز با عشق تدریس کنی، نسلی میسازی که دیگر نیازی به تکرار من نداشته باشد. و این، پیروزی واقعی من است. ای آموزگار آینده، بدان هر کلام تو میتواند فرزندی را از تاریکی بیرون بکشد، و هر بیتفاوتی تو، میتواند نوری را خاموش کند که شاید سالها بعد، یک ملت به آن نیاز داشته باشد. تو فقط در کلاس درس نمیدهی؛تو آینده را شکل میدهی…تو آینده را میکاری.
و بگذار چیزی بگویم که فقط از دل خاک برمیآید:تو، ادامهی منی… و شاید حتی بزرگتر از من.چون من یکبار شهید شدم، اما تو، هر روز برای عشق، صبوری، و ساختن، از خودت میگذری. و این، یعنی «شهیدِ زنده.»
اگر روزی خسته شدی، اگر از بیمهری یا بیانگیزگی دلگیر شدی،لحظهای کنار مزارم بیا…نه برای فاتحه،برای تجدید عهد…برای بهیادآوردن اینکه من برای تو اینجا هستم، و تو باید برای نسلها زندگی کنی. قول بده…قول بده که معلم ایمان باشی، نه فقط اطلاعات.که شانه باشی، نه فقط صدا.که راه باشی، نه فقط راهنما.
من اینجا، در سکوت خاک آرمیدهام.اما قلبم در هر زنگ مدرسه، میتپد با تو. من در دل خاک…تو در دل نسلها…و خدا، ناظر هر دویمان.
ارسال دیدگاه