جادهی زندگی، همان مسیر کربلاست
حاجیآباد(پانا)- گاه که به جادههایِ پر پیچ و خمِ زندگی مینگرم، ناخودآگاه، تصویری از همان مسیرِ کربلا در ذهنم جان میگیرد. انگار که این جادهیِ ما، همان راهِ نور است، با تمامِ فراز و نشیبهایش، با تمامِ زائرانِ ناآشنا و آشنایش.

گاه که به جادههایِ پر پیچ و خمِ زندگی مینگرم، ناخودآگاه، تصویری از همان مسیرِ کربلا در ذهنم جان میگیرد. انگار که این جادهیِ ما، همان راهِ نور است، با تمامِ فراز و نشیبهایش، با تمامِ زائرانِ ناآشنا و آشنایش.
هر قدمی که در زندگی برمیداریم، شبیه به قدم برداشتن در آن مسیرِ متبرک است. گاه، خسته میشویم، گاه دلتنگِ مقصد، و گاه، از دیدنِ همسفرانِ نیکو، روحیهی تازهای میگیریم.
آن موکبهایی که در مسیرِ کربلا، با چایِ داغ و غذایِ نذری، خستگی از تنِ زائران میزدایند، در زندگیِ ما، همان لحظاتِ نابِ همدلی، همان لبخندهایِ دوستانه، همان دستهایِ یاریرسان هستند که به ما، توانِ ادامهی راه را میبخشند.
وقتی در پیادهرویِ اربعین، زائران از کنارِ هم میگذرند، نگاههایشان، گاه پر از درکِ مشترک است؛ درکِ سختیِ راه، درکِ عمقِ عشق. در زندگی نیز، همینطور است.
گاه، یک نگاهِ فهمیده، یک حرفِ دلنشین، میتواند باری سنگین را از دوشِ انسان بردارد و او را در ادامهی مسیر، دلگرم سازد.
آن گرد و غبارِ نشسته بر چهرهیِ زائران، نشانهیِ طی کردنِ راه است؛ نشانهیِ سختیهایی که کشیده شده تا به مقصد رسیدهاند.
چهرهیِ ما نیز، با گذرِ روزگار، با تجربههایِ تلخ و شیرین، با غمها و شادیها، رنگ میگیرد و هر خطِ آن، روایتی از سفری است که در حالِ پیمودنش هستیم.
و گنبدِ طلا، آن فانوسِ هدایت، در زندگیِ ما، همان هدفِ والایی است که باید همیشه در برابرِ دیدگانِ قلبمان باشد.
گاه، در میانِ گرد و غبارِ روزمرگی، آن هدف، کمرنگ میشود، اما همین که یادِ آن بیفتیم، همین که نامِ «کربلا» را زمزمه کنیم، انگار راهِ روشنِ ما، دوباره نمایان میشود.
پس، بیایید جادهیِ زندگی را، همان مسیرِ کربلا بدانیم. با عشق قدم برداریم، با همدلی همراهانمان را یاری کنیم، سختیها را به جان بخریم و همیشه، نگاه به افقِ نور، به سویِ مقصدِ حقیقی، داشته باشیم.
چرا که در نهایت، همین مسیر است که ما را میسازد و همین عشق است که جاودانه خواهد ماند.
ارسال دیدگاه