عکاس و مدرس دانشگاه عنوان کرد؛
مجموعه عکس و جایگاه آن در عکاسی امروز/ بازگشت به مفهوم مجموعه عکس ضروری است
تهران (پانا) - علیرضا کریمی صارمی، عکاس - مدرس دانشگاه علم و صنعت ایران در متنی یادآوری کرده است: برای من، مجموعهعکس یعنی گذر از تصویرِ لحظه به اندیشه پیوسته. تکعکس، لحظهای را منجمد میکند؛ اما مجموعه عکس فراتر از لحظه است.
در روزگاری که تصویر در لحظهای پدید میآید و در لحظهای دیگر فراموش میشود، شاید بازگشت به مفهومِ «مجموعهعکس» ضرورتی باشد برای بازاندیشی در خودِ دیدن. مجموعهعکس نه صرفاً کنار همنشستن چند تصویر، بلکه راهیست برای اندیشیدن با تصویر؛ سفری از نگاه به تأمل، از ثبت به حضور.
در چنین مسیری، عکاس دیگر شکارچیِ لحظه نیست، بلکه جستوجوگریست که در گذر از تصویرها معنا را میجوید. معنایی که نه در خودِ فریمها، که در فاصلهٔ میان آنها زاده میشود جایی میان نور و سکوت، میان تکرار و مکث.
برای من، مجموعهعکس یعنی گذر از تصویرِ لحظه به اندیشه پیوسته. تکعکس، لحظهای را منجمد میکند؛ لحظهای که جهان در نقطهای از روشنی ذهن یا مکاشفه درونی متوقف میشود. اما مجموعهعکس فراتر از لحظه است. در آن، عکاس نه تنها یک موقعیت، بلکه روندی از تجربه و اندیشه را دنبال میکند. گویی معنا در یک فریم متولد نمیشود، بلکه در مسیر عبور از تصویری به تصویر دیگر شکل میگیرد.
در مجموعهعکس، هر تصویر بخشی از کلیت معناست. ارزش هر عکس، نه بهتنهایی، بلکه در نسبت با تصویرهای دیگر آشکار میشود. مخاطب هنگام دیدن این عکسها، از یک «لحظهٔ دیدن» به «مرحلهای از اندیشیدن» میرود. معنا در خودِ فاصلههای بین تصاویر ساخته میشود — در سکوت میان دو تصویر، در مکثها، در تکرارها و در آنچه ناگفته میماند. اگر بخواهم سادهتر بگویم: تکعکس حرف میزند، اما مجموعهعکس فکر میکند.
تکعکس جملهایست دربارهٔ جهان، اما مجموعهعکس دستور زبانیست از اندیشهٔ بصری. در مجموعه عکس، معنا نه در هر تصویر جداگانه، بلکه در پیوند و گفتوگوی میان آنها پدید میآید.
در این نوع عکاسی، زمان حضوری درونی دارد. بر خلاف سینما که زمان در حرکت بیرونیِ تصویر جاری است، در مجموعهعکس، زمان در ذهن بیننده شکل میگیرد. او هنگام دیدن هر تصویر، آنچه را از عکس پیشین در حافظه دارد با آنچه اکنون میبیند درهم میآمیزد؛ و همین رفتوبرگشت میان دیدن و بهخاطرآوردن است که حس زمان را میسازد.
از سوی دیگر، ریتمِ مجموعهعکس نقش مهمی دارد. مثل موسیقی است: تکرار، تضاد، مکث یا سکوت، همه در خدمتِ ساختن ضرباهنگی دیداریاند. این ریتم میتواند آرام و مراقبهای باشد یا پرتنش و ناآرام، اما در هر حال، بیننده را در جریان حرکتی ذهنی قرار میدهد.
در عکاسی فتوشیمی، که به غلط آن را آنالوگ می نامند این مفهوم حتی ژرفتر میشود. در آنجا، هر چاپ یا نگاتیو تنها بازنمایی یک لحظه نیست، بلکه ردّی از زمان است — نشانی از حضور نور، ماده و تغییر. تفاوتهای جزئی در رنگ، دانسیته یا بافت کاغذ، خود نوعی روایت میسازند. گویی زمان در ماده تهنشین شده و هر تصویر حامل بخشی از «شدن» است. در چنین مجموعههایی، عکاس با خودِ ماهیت تصویر وارد گفتوگو میشود، نه فقط با سوژهاش.
از نگاه تاریخی، مجموعهعکس حاصل درک همین ناتوانی تکعکس در بیان تجربهٔ پیچیدهٔ انسان است. از مایبریج تا دواین مایکلز و سوفی کال، عکاسان دریافتند که جهان را نمیتوان در یک تصویر خلاصه کرد. انسان در لایههای زمان، حافظه و حس زندگی میکند؛ و مجموعهعکس تلاشی بود برای بازنمایی همین چندلایگی.
در جهان امروز که تصاویر لحظهای و مصرفی بیوقفه تولید و بلعیده میشوند، مجموعهعکس برای من شکلی از مقاومت است؛ مقاومت در برابر شتاب، در برابر مصرفِ سریع معنا. در این شکل از عکاسی، دیدن به تجربهای آهسته بدل میشود. مخاطب ناچار است بایستد، مقایسه کند، به یاد آورد و فکر کند. مجموعهعکس، به شکلی ظریف، ما را دوباره با مفهوم زمان و تأمل روبهرو میکند چیزی که در جهان پرسرعت امروز، کمیابتر از همیشه است.
یک مجموعهعکس موفق چه ویژگیهایی دارد؟
بهگمان من، پیش از هر چیز باید «جهتِ نگاه» داشته باشد؛ بداند از کجا آغاز میکند و به کجا میخواهد برسد — نه در معنای داستانی، بلکه در سطحِ حس و اندیشه. یک مجموعهعکس موفق مانند سفریست که عکاس آغازش را میداند، اما پایانش را در مسیر کشف میکند.
در چنین مجموعهای، هر تصویر باید جای خود را بشناسد. نباید همه یکدست و تکراری باشند، و نه بیارتباط و پراکنده. میان آنها باید ریتمی زنده برقرار باشد: گاهی تند، گاهی کند، گاهی ساکت. همین ریتم، مخاطب را از یک تصویر به دیگری میبرد و او را در تجربهای پیوسته نگه میدارد.
یک مجموعهعکس موفق همیشه چیزی ناپیدا در خود دارد — چیزی که گفته نمیشود اما حس میشود. آن ناپیدا، همان سکوتی است که معنا را در دل خود میپروراند. عکسها نباید توضیح بدهند، بلکه باید فضا بسازند؛ فضایی برای تأمل، یادآوری و خیال.
در سطح ساختاری نیز، موفقیت مجموعهعکس در گرو چیدمانی آگاهانه است. ترتیب نمایش عکسها، اندازه، و حتی فاصلهٔ میانشان، بر معنا تأثیر میگذارد. در اینجا، عکاس مانند آهنگسازی عمل میکند که باید بداند هر نت در کجا نواخته شود تا موسیقیاش جان بگیرد.
اما در نهایت، یک مجموعهعکس زمانی زنده میشود که زبان درونی خودش را پیدا کند — زبانی که نه از کلمات، بلکه از نور، فاصله، تکرار و سکوت ساخته شده است. و درست همینجاست که پیوند عمیق میان مجموعهعکس و شعر پدیدار میشود. شعر و عکاسی، هر دو زبانهایی هستند که در سکوت معنا میسازند در شعر، واژهها بیش از آنکه چیزی را توصیف کنند، به چیزی اشاره میکنند؛ در مجموعهعکس نیز هر تصویر نشانهایست از تجربهای عمیقتر. در هر دو، معنا نه آشکارا، بلکه در لایههای ظریف و پنهان جریان دارد.
یک مجموعهعکس موفق معمولاً ساختاری شاعرانه دارد. تکرار، حذف، مکث و سکوت، همان نقشی را دارند که در شعر، وزن و قافیه دارند. هر تصویر مانند واژهای است، و کل مجموعه مانند شعری که از این واژهها ساخته شده. معنا در نحوهٔ کنار هم قرار گرفتنشان پدید میآید، نه در خودشان.
در پایان، شاید بتوان گفت مجموعهعکس، نوعی تفکر شاعرانه با تصویر است. فرم و محتوا در آن در هم تنیدهاند، و هر عکس همچون سطری از یک شعر، بخشی از کل معنا را بر دوش میکشد. مجموعهعکس ما را از دیدنِ صِرف، به اندیشیدن میبرد؛ از لحظه به تداوم، از ظاهر به سکوت. شاید راز ماندگاریاش همین باشد — که در جهانی پر از صدا و تصویر، هنوز میتواند ما را به سکوتِ اندیشیدن فرا بخواند.»
بخش مجموعه عکس مستند نوزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» در خانه هنرمندان ایران برگزار میشود. مدیر اجرایی این بخش مهدی سروری است.
ارسال دیدگاه