محمدرضا دلیر*

سریال محکوم؛ روایتی از یک درام دادگاهی!

تهران (پانا) - سریال «محکوم» تازه‌ترین درام اجتماعی فیلیمو است که با محوریت ماجرای نسرین، دادیاری که میان عشق مادری و وظیفه قضایی گرفتار شده، روایت می‌شود. این اثر به کارگردانی سیامک مردانه و با بازی‌های ساره بیات و پژمان جمشیدی، داستانی پرتعلیق از مرگ مشکوک یک دختر و پیامدهای آن را به تصویر می‌کشد.

کد مطلب: ۱۶۲۱۷۰۶
لینک کوتاه کپی شد
سریال محکوم؛ روایتی از یک درام دادگاهی!

 ترکیب پرونده‌های قضایی، کشمکش‌های خانوادگی، دوگانگی بین عدالت یا مادری، «محکوم» را به اثری برای علاقه‌مندان به درام‌های معمایی و پر از پیچیدگی‌های اخلاقی بدل کرده است. اثر به دلیل داشتن صحنه‌های قتل و خونریزی برای زیر ۱۶ سال توصیه نمی‌شود.

در مرکز ماجرا، نسرین قرار دارد؛ دادیاری که پس از مرگ همسرش، تلاش می‌کند زندگی جدیدی بسازد، اما با چالش‌های بزرگی روبرو می‌شود. مخالفت پسرش، فشار مسئولیت‌های شغلی، و رخدادهای پیش‌بینی‌نشده، او را میان عشق مادری و عدالت و وظیفه، در موقعیت دشواری قرار می‌دهد.

سریال «محکوم» تازه‌ترین محصول شبکه نمایش خانگی است که با پرچم‌داری چهره‌های آشنا و تیمی مشترک با «زخم کاری» وارد میدان شده و از همان تیتراژ ابتدایی، به‌شکل بی‌شرمانه‌ای یادآور همان اثر است. این یادآوری فقط یک الهام‌گیری ساده نیست، بلکه کپی برابر اصل است؛ از قاب‌بندی و رنگ‌بندی گرفته تا میزانسن‌ها، حتی نوع نماهای مدیوم‌شات و موسیقی پس‌زمینه. انگار قرار بوده همان فضای تلخ، خشن و پر از چاقوکشی و نگاه‌های پر از کینه را دوباره ببینیم، فقط با یک اسم جدید و داستان بازنگاری‌شده.

مشکل بزرگ این شباهت آنجاست که «زخم کاری» هم با وجود پربازدید بودن‌اش، در همان فصل اول نشان داد که از نظر منطق داستانی و شخصیت‌پردازی جای بحث دارد. حالا «محکوم» آمده تا همان مسیر را برود اما با انسجام کمتر و خلاقیت نزدیک به صفر. کافی است چند دقیقه از قسمت اول را تماشا کنید تا متوجه شوید نویسندگان به جای خلق موقعیت، منتظر اولین بهانه هستند تا یک بحران بی‌منطق ایجاد کنند و سریال را به جلو ببرند.

شخصیت‌پردازی به معنای واقعی کلمه مشکل‌دار است. پسر جوان داستان – که با ازدواج مادرش مخالف است – از همان شروع به‌شکل اغراق‌آمیزی «خل» و بی‌منطق معرفی می‌شود. به جای اینکه دلایل مخالفتش را در قالب دیالوگ یا تجربه‌های گذشته ببینیم، نویسنده از همان سکانس‌های اول مهر «روانی» را به پیشانی شخصیت می‌چسباند. او بی‌دلیل سر و صدا می‌کند، ماشین می‌شکند، اسپری می‌پاشد و حسابی جولان می‌دهد، اما هیچ توضیحی در مورد ریشه این رفتارها داده نمی‌شود.

ساره بیات در این سریال به‌وضوح یکی از بدترین بازی‌های کارنامه‌اش را ارائه داده. قرار بوده یک مادر نگران، مهربان و در عین حال تحت فشار را ببینیم، اما نتیجه زنی است که تمام حس و حرارتش را از دست داده؛ دیالوگ‌ها را بی‌روح می‌گوید و حتی وقتی باید لطافت مادرانه یا عصبانیت را روی صورتش ببینیم، هیچ تغییر ظاهری محسوسی وجود ندارد. مشکل اینجاست که او همان استایل بازی گذشته‌اش را بدون به‌روزرسانی تکرار می‌کند.

ریتم سریال هم یکنواخت و تکراری است. بحران – واکنش ضعیف – کمی دیالوگ بی‌رمق – و سپس بحران بعدی. نه خبری از کشف تازه است و نه سکانسی که بتواند تماشاگر را غافلگیر کند. حتی فضای بصری سریال هم که در ابتدا می‌توانست یک نقطه قوت باشد، سریع به دام تکرار می‌افتد. همان نورپردازی تیره، همان میز و صندلی‌ها، همان لوکیشن‌های کم‌تعداد که حس بسته بودن را به بدترین شکل منتقل می‌کنند.

خط داستانی به گونه‌ای طراحی شده که به‌مرور هم شخصیت‌ها را معرفی می‌کند و هم گره‌های فرعی را شکل می‌دهد. حضور شخصیت نسرین (با بازی ساره بیات) به‌عنوان دادیار دادگستری، یک بعد تازه به قصه می‌بخشد؛ چراکه شغل او مستقیماً با عدالت، قانون و دادگاه در ارتباط است و این امر بستر ورود به درام‌های حقوقی و قضایی را فراهم می‌کند. در حقیقت، «محکوم» از همان ابتدا می‌خواهد به مخاطب نشان دهد که در آینده صرفاً با یک داستان خانوادگی سروکار نخواهد داشت، بلکه پای مسائل حقوقی، انتقام و نزاع‌های مالی هم در میان خواهد بود.

کارگردانی مردانه هرچند هنوز خام و تا حدی متأثر از الگوهای کلاسیک تلویزیونی به نظر می‌رسد، اما نشانه‌هایی از دقت در فضاسازی دارد. به‌خصوص در صحنه‌های کلانتری و دادسرا، ریتم درست و حس واقع‌گرایی منتقل می‌شود

از نظر فیلمنامه، بزرگ‌ترین نقطه قوت «محکوم» توانایی در ایجاد گره‌های فرعی متنوع است. کشمکش‌های مالی و زمینی میان خانواده نسرین و خانواده همسر مرحومش، ورود شخصیت‌های حقوقی و وکلا، و همچنین رازهای شخصی تابان (دختر خسرو) که قصد دارد به خارج مهاجرت کند، همگی نشانه‌هایی از آینده‌ای پرحادثه‌اند. به نظر می‌رسد نویسنده هوشمندانه تلاش کرده با ترکیب خطوط عاطفی و حقوقی، تعادل میان ملودرام خانوادگی و درام دادگاهی را حفظ کند.

یکی از مشهودترین ضعف‌های سریال، بازی تصنعی و به‌شدت ضعیف «مهیار» است که نه تنها نتوانسته از عهده یک پسر منزوی، با علائم افسردگی که از ازدواج مجدد مادرش هراسان است برآید، بلکه بیشتر به کاراکتری لوس و منزجرکننده بدل شده که در شرایط بحرانی هم مخاطب نمی‌تواند با او همذات‌پنداری داشته باشد.  مشخص است که سازندگان تنها دکوری از یک جوان مبتلا به افسردگی و منزوی را می‌شناسند و به هیچ طریق نتوانسته‌اند به پیچیدگی‌های شخصیتی چنین فردی دسترسی پیدا کنند و همین است که از «مهیار»  تنها کاراکتری را شاهدیم که بی‌خود و بی‌جهت خود را به در و دیوار می‌کوبد!

( منتقد سینما)

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار