محمدرضا دلیر*

گوزن های اتوبان؛ روایتی خام از ایده ای طلایی!

تهران (پانا) - گوزن‌های اتوبان داستان پسری به نام عابس است که به خاطر یک شرط بندی با یک بلاگر برخورد می‌کند و با چالش‌های زیادی مواجه می‌شود. این اثر سعی دارد به پشت صحنه دنیای بلاگرهای میلیونی نگاهی بیندازد. خشونت و ناهنجاری اثر تا حدودی بالاست و به دلیل موضوع آن، برای افراد بالای۱۵ سال مناسب است.

کد مطلب: ۱۶۲۰۵۵۰
لینک کوتاه کپی شد
گوزن های اتوبان؛ روایتی خام از ایده ای طلایی!

عابس که راننده پیک‌ موتوری است، طی اتفاقی به دنبال ماشین یک بلاگر معروف می‌افتد. بلاگر فکر می‌کند، عابس خفت‌گیر است و این در حالی است که گوشی‌اش روی لایو است و‌ همه چیز به سرعت وایرال می‌شود…

با یک اسم جذاب و وسوسه‌کننده، محصول مواجهه‌ای روزنامه‌ای و از دور با یک پدیده اجتماعی نوظهور است؛ فیلمی درباره اینفلوئنسرهای اینستاگرام، کسب درآمد از شبکه‌های اجتماعی و بازار بزرگ، پیچیده و بی‌رحم پشت آن‌ها، که انصافاً بد هم شروع نمی‌شود و تقریباً تا یک‌سوم اول می‌شود دنبالش کرد. اما کم‌کم از وقتی اختلافات «عابس» و «صبا» (زن و شوهر داستان، با بازی نوید پورفرج و الناز شاکردوست) سرباز می‌کند، شیرازه کار نیز از هم می‌پاشد؛ هم در پیرنگ روایی و روابط علّی و معلولی اتفاقات، هم در پرداخت شخصیت‌های اصلی و فرعی و پی‌گیری ماجرای زندگی هر کدام‌شان.

هرچه پیش‌تر می‌رویم از آدم‌ها و داستان‌هایشان دور و دورتر می‌شویم و کم و کم‌تر از آن‌ها سردرمی‌آوریم. آن‌قدر که در یک‌سوم پایانی، وقتی به ماجراهای عابس و «کیانا» (صدف اسپهبدی) رسیده‌ایم، دیگر چیزی از منطق کارها و انگیزه‌های شخصیت‌ها نمی‌فهمیم. کاراکترهایی که هیچ‌کدام از تیپ‌هایی تکراری و یک‌بُعدی پیش‌تر نرفته‌اند و معلوم نیست چرا از سوی  فیلمساز به لقب «گوزن‌» مفتخر شده‌اند. به همین دلیل نیز برای زنده کردن‌شان، کاری از دست ستاره‌های پرتعداد فیلم برنمی‌آید.

دست‌آخر هم قصه -بدون این‌که عنصر کلیدی «باورپذیری» اهمیتی برایش داشته باشد- به همان‌جایی می‌رسد که از ابتدا انتظارش می‌رفت؛ یک شعار اخلاقی مدیرپسند: «زندگی در شبکه‌های اجتماعی آخر و عاقبت ندارد و انسان را به بیچارگی و ویرانی می‌کشاند.» پیامی که احتمالاً نامزدی‌های پرتعداد فیلم برای دریافت سیمرغ را (با وجود فیلمنامه خام و بی‌دقت و کارگردانی تخت و بی‌شور و هیجانش) توجیه می‌کند.

گوزن‌ های اتوبان را ابوالفضل صفاری ساخته که نسبت به فیلم قبلی‌اش، «از تهران تا بهشت»، خوش‌ریتم‌تر و پربازیگرتر است. موضوع فیلم درست مانند «فریبا»، سریال شبکه سه، درباره زندگی و زمانه بلاگرهاست و همین مبتلابه‌ و به‌روز بودن‌اش، همذات‌پنداری تماشاگر را می‌تواند به‌دنبال داشته باشد.

فیلم با روند سریع و خوبی شروع می‌شود و خیلی‌زود و به‌موقع به‌سراغ اصل مطلب می‌رود اما از پرده میانی به بعد، اسیر تکرار و حتی بعضا تصنعی و شعاری می‌شود و این حس را به بیننده منتقل می‌کند که گوزن‌ های اتوبان می‌توانست یک تله‌فیلمِ نیمه‌بلندِ سرحال و سرپا باشد.

افزون‌براین، بعضی‌جاها مانند سبب ورود اول عابس به خانه کیانا نامفهوم است و یا نتیجه ورود دومش عیان نیست و این گنگ‌بودن به پایان‌بندی فیلم نیز تسری یافته است. بازی نوید پورفرج در نقش عابس قابل قبول است و بازی پیمان قاسم‌خانی در نقش رامین اگرچه خوب است اما تیپ‌سازی‌ای شبیه به سریال «بازنده» را  تداعی می‌کند.

فیلم به روز است و ایده طلایی دارد. در سال‌هایی که فاتحه فیلم‌های اجتماعی خوانده شده، همین فیلم هم غنیمت است. فیلم ریتم خوبی دارد، سرعتش بالاست. رنگ و لعاب فیلم هم کشش خوبی دارد. اما ایده در همان نطفه خفه شده و اصلا پرداخت خوبی ندارد. با قصه بی سر و تهی روبرو ایم که اول و پایان که ندارد هیچ، حتی گره اساسی هم به کار داده نشده است. چپ کردن ماشین یک بلاگر نمی‌تواند دردسرساز یا باعث دعوای قانونی باشد که مخاطب بخاطرش نگران بشود. پایان فیلم هم بی معنی و بی‌نتیجه است. در حالیکه سوژه فضای مجازی و شغل جدیدی به اسم بلاگری، حواشی بسیار بیشتری از آنچه در فیلم دیدیم دارد. نویسنده و کارگردان می‌توانستند روی این قضیه مانور بیشتری بدهند.

اینستاگرام شاید خیلی ها را به خاک سیاه نشانده باشد، اما پر از زمینه سازی برای کسب و کارهای موفق است که بد نبود صفاری به آن طرف قضیه هم اشاره می‌کرد. چرا در این فیلم یک خانواده پایین دست و پایین شهری باید گول بخورند و آسیب ببیند؟ چرا مافیای بلاگرها اینقدر پر طمطراق و شیک نشان داده شده که از باور کمی دور است؟ فیلم ظاهرا در تقبیح مقهور شدن فضای مجازیست اما اینقدر خوش رنگ و زیبا جلوه داده شده که کسی بدش نمی‌آید یکبار هم که شده آن را مزمزه کند. حضور چند چهره سوپراستار صاحب سیمرغ سینما مثل الناز شاکردوست، صدف اسپهبدی، نوید پور فرج و حتی پیمان قاسمخانی هم در این فیلم عجیب است. تعجب آور است که مگر اینها فیلمنامه را نخوانده، کار را قبول کرده‌اند !

از همان ابتدای فیلم، حفره‌های فیلمنامه یکی پس از دیگری شروع به سرباز کردن می‌کنند و در نیمه فیلم دیگر امیدی به بهبود سطح کیفی فیلم وجود دارد. شخصیت‌ها بدون هدفی مشخص و صرفا بر مبنای رخدادها تغییر روش می‌دهند و دغدغه فیلم (که تسلط شبکه های مجازی بر زندگی مردم است) به مسئله مخاطب تبدیل نمی‌شود. پربازیگر بودن فیلم نیز با انگیزه جلب نظر مخاطب جهت تامین گیشه بوده که این موضوع نیز کمکی به افزایش رغبت مخاطب برای پیگیری رخدادهای بی‌منطق فیلم ندارد. گوزن‌های اتوبان به قصد نمایش تاثیرات مخرب زندگی پوچ و بی‌محتوای مجازی خود به این ورطه کشیده شده و به چیزی فراتر از سرگرمی بدل نمی‌شود

فیلم گوزن‌های اتوبان شروع خوبی دارد؛ درگیرکننده و بامزه است. اما این شروع خوب و عجیب، فقط تا جایی که خط اصلی قصه لو می‌رود، جذاب می‌ماند و بعد در دام ساده‌انگاری غریبی می‌افتد. ریتم داستان کند می‌شود، روابط علی و معلولی فراموش می‌شود و فقط با داد و فریادها، تهدیدها و دردسرسازی‌های عابس (با بازی نوید پورفرج) ادامه پیدا می‌کند. همه تمهیداتی که در روند داستان هم بی‌نتیجه است و نه عابس از این همه داد و فریب به جایی می‌رسد و نه ما مخاطبان همراه فیلم می‌شویم!

فیلم تکلیف اینفلوئنسرهای اینستاگرامی را به ساده‌ترین شیوه ممکن قضاوت می‌کند و در ادامه به نتیجه‌ای مدیرپسند و مطلوب حاکمیت می‌رسد و در حد فیلم‌های تلویزیونی تقلیل پیدا می‌کند. (البته این نکته را هم باید مدنظر داشت که فیلم در روز و شرایط بدی اکران شد و آخرین فیلم جشنواره بودن، قضاوت‌ها را تندتر و بی‌رحمانه می‌کند). فیلم گوزن‌های اتوبان فیلم از دست رفته‌ای است چون با این سوژه و آغاز، می‌توانست شخصیت‌هایش را رشد بدهد، تیپ‌سازی نکند و البته به درام درگیرکننده و چند بعدی خوبی برسد

فیلم فضای افسارگسیخته‌ای را که برخی افراد برای دیده‌شدن در فضای مجازی ایجاد می‌کنند، نمایش می‌دهد. شخصیت‌های فیلم نه‌تنها خودشان را، بلکه اطرافیانشان را هم قربانی این عطش می‌کنند. روایت به سمتی پیش می‌رود که شخصیت اصلی، از یک جوان معمولی، به فردی در مرز جنون تبدیل می‌شود. در دنیایی که مشخص نیست چه کسی راست می‌گوید و چه کسی دروغ، فیلم موفق می‌شود این آشفتگی را تا حدی به تصویر بکشد.

با وجود ایده جذاب، فیلم‌نامه دارای ضعف‌هایی است. برخی روابط علت و معلولی به‌درستی شکل نگرفته‌اند و این موضوع باعث می‌شود مخاطب در برخی لحظات دچار سردرگمی شود. گره‌های داستانی در برخی بخش‌ها بدون پرداخت کافی جلو می‌روند و برخی انگیزه‌های شخصیت‌ها به‌درستی شفاف نمی‌شوند. همین مسئله باعث می‌شود که فیلم در ایجاد تعلیق کامل، موفق نباشد

بازی بازیگران در سطح متوسطی قرار دارد. فیلم تلاش می‌کند با نمایش تنش‌های شدید، عمق فاجعه را نشان دهد، اما این تنش‌ها همیشه باورپذیر از کار درنمی‌آیند. با این حال، نوید پورفرج بازی قابل قبولی ارائه می‌دهد و یکی از نکات مثبت فیلم محسوب می‌شود

گوزن‌های اتوبان فیلمی است که به‌دلیل ایده جذابش می‌تواند توجه مخاطب را جلب کند. نمایش جنون دیده‌شدن در فضای مجازی و تأثیر آن بر زندگی افراد، نقطه قوت فیلم است. با این حال، ضعف‌هایی در فیلمنامه و شخصیت‌پردازی وجود دارد که باعث می‌شود اثر، آن‌طور که باید تأثیرگذار نباشد

داستان فیلم بر اساس موقعیت‌های کلیشه‌ای پیش می‌رود و حتی در مواردی که می‌توانست با بهره‌گیری از چهره‌های سرشناس تأثیرگذار باشد، باز هم نتوانسته است هویتی مستقل برای خود بسازد. اگر بازیگران مطرح در این فیلم حضور نداشتند، احتمالاً به سرنوشت بسیاری از آثار فراموش‌شده‌ی سینما و نمایش خانگی دچار می‌شد.

گوزن‌های اتوبان با ایده‌ای مدرن و جسورانه پا به میدان گذاشت؛ اثری که به نظر می‌رسید می‌تواند نگاهی متفاوت به دنیای بلاگری و فضای مجازی بیندازد. اما نتیجه چیزی جز یک روایت سردرگم، شخصیت‌های تک‌بُعدی و پیامی کلیشه‌ای نشد. فیلم با ریتمی تند و پرکشش آغاز می‌شود، اما هرچه پیش می‌رویم، بیش از آنکه ما را به عمق داستان ببرد، از آن فاصله می‌گیریم. در نهایت، نه منطق اتفاقات روشن است، نه رفتار شخصیت‌ها قابل درک. درست مثل گوزنی که در میان چراغ‌های خیره‌کننده اتوبان سرگردان شده، فیلمساز هم میان واقع‌گرایی و شعارزدگی بلاتکلیف مانده است.

( منتقد سینما )

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار