محمدرضا دلیر*

مجنون؛ روایتی متفاوت از سردار خیبر

تهران (پانا) - در دفاع مقدس، عملیات‌های زیادی اتفاق افتاده‌اند که هر کدام از آن‌ها، داستان رشادت‌های زیادی را با خود به دنبال دارد. در فیلم «مجنون» شاهد تدبیر و فرماندهی شهید مهدی زین‌الدین، در عملیات بازپس‌گیری جزیره مجنون، موسوم به عملیات خیبر هستیم.

کد مطلب: ۱۶۱۹۳۰۴
لینک کوتاه کپی شد
مجنون؛ روایتی متفاوت از سردار خیبر

در دفاع مقدس، عملیات‌های زیادی اتفاق افتاده‌اند که هر کدام از آن‌ها، داستان رشادت‌های زیادی را با خود به دنبال دارد. در فیلم «مجنون» شاهد تدبیر و فرماندهی شهید مهدی زین‌الدین، در عملیات بازپس‌گیری جزیره مجنون، موسوم به عملیات خیبر هستیم. در این اثر، در کنار مسائل نظامی و جنگی، شاهد رفتار مناسب و دلسوزانه شهید زین‌الدین با خانواده‌اش نیز هستیم؛ او شرط ورود برادرش به جبهه را قبولی در امتحانات دیپلم می‌داند و بیشتر به او توصیه می‌کند تا در کنار مادرشان بماند و عرصه جنگ را واگذار کند. وجود این ظرایف اخلاقی، به آشنایی بهتر با شخصیت شهدا کمک می‌کند و می‌تواند الگوی خوبی برای نوجوانان باشد.

در فیلمی با ژانر دفاع مقدس، وجود خشونت‌هایی از قبیل حمله با سلاح سرد، مجروح‌شدن و نمایش زخم باز، انفجار و تخریب، امری بدیهی‌ست. در این اثر نیز حمله نیروهای ایرانی به عراقیان و بالعکس نمایش داده می‌شود. در یک صحنه می‌بینیم که همسر شهید، به خاطر شهادت چند نفر از دانش‌آموزان‌اش مکدر است و جنازه بچه‌ها نمایش داده می‌شود. جراحات سرداری که به شهادت می‌رسد، به شکل ناراحت‌کننده‌ای نمایش داده می‌شود

برخلاف قاطبه فیلم‌های دفاع مقدس، «مهدی زین‌الدین» قرار نیست در «مجنون» شهید شود؛ و «مجنون»، که هم اشاره به موضوع فیلم یعنی عملیات خیبر در اسفند ۱۳۶۲ در جزیره مجنون دارد و هم مجنونیت فرمانده را نشان می‌دهد که ماند و جنگید و مقاومت کرد تا قدمی از خاک وطن را به دشمن وانگذارد.

شروع فیلم که تا وقتی اسمش را به سربازی که برایش اجازه‌نامه حضور در خط مقدم می‌نویسد، از پشت نشانش می‌دهد قابل توجه است اما وقتی رخ عیان کرد این‌گونه به ذهن متبادر شد که کاش شبیه‌تر بود به این فرمانده شهید. فیلم جز روایت عملیات خیبر، چیز دیگری ندارد. یعنی از داستان خاصی پیروی نمی‌کند و اگر همان یکی‌دو سکانس با همسرش، منیر و دختر نوباوه‌اش، لیلا را نداشت، به‌کلی تهی از داستان فرعی بود.

مقدمات عملیات که یکی برای دیگری سربند یاحسین و یازهرا می‌بست و آن‌دیگری مشغول دعا بود، بیننده را یاد مستندهای روایت فتح می‌انداخت و چشمنواز بود. جای دیگر فرمانده، حضور برادرش مجید در جبهه را منوط به رضایت مادر می‌داند و تا کسب نکرد، دلش آرام نگرفت. این‌که یکی از رزمندگان از فرمانده مجوز گرفت تا یک‌روزه به تهران برود و فوتبال استقلال و پرسپولیس را تماشا کند، نکته حاشیه‌ای قشنگی بود.

موسیقی فیلم را اگرچه مجید انتظامی ساخته اما آن شکوهمندیِ حماسی را که باید داشته باشد ندارد ولی چنان همیشه امضای خود را بر آن زده است. اما افزون‌براین‌همه. سکانس وداع آقامهدی زین‌الدین با معاونش، رضا حسن‌پور و به‌همراه خود بردنش به‌وسیله موتور زیر آتش دشمن به عقب و پرچم ایران رویش کشیدن، آن‌را به‌مثابه یکی از باشکوهترین وداع‌های سینمای دفاع مقدس ایران کرده است.

مجنون قصه‌اش را کاملا خطی و کلاسیک تعریف می‌کند، در آغاز ریتم خوبی هم دارد، می‌خواهد فیلم پرتره باشد ولی در ادامه چنان در عملیات فرو می‌رود که به فیلم‌های مشابه جنگی (ساخته‌های قدیم درویش و ملاقلی‌پور و جدید منیر قیدی) نزدیک می‌شود. همه این‌ها را اضافه کنید به چندپایانه بودن فیلم، و لحظه‌هایی که باید تمام شود و نمی‌شود (البته این از ارزش پایان مستندواره فیلم کم نمی‌کند).

اما فیلم حائز نکات درخشانی هم هست؛ اینکه یک کارگردان فیلم اولی -ولو با کوله‌باری از تجربه مستندسازی- این فیلم پرزحمت را ساخته،  هرچند که موسیقی پرحجم مجید انتظامی، به مینی‌مالیسم ذات فیلم (تا قبل غرق شدن در عملیات) نمی‌خورد.

اولین ساخته مهدی شاه محمدی در ژانر دفاع مقدس بنظرم تاحدودی قابل قبول است. پرداخت غیر مستقیم به شخصیت مهدی زین‌الدین فرمانده لشگر ۱۷ علی‌ابن ابیطالب، در روایت عملیات خیبر و فتح جزیره مجنون، بهانه خوبی است. وقتی در سینما از شخصیت‌پردازی حرف می‌زنیم، منظورمان همان سبک زندگی و عقبه شخصیت است. از صحبت‌های زین‌الدین با برادرش مجید، متوجه توجه‌اش به جایگاه مادر می‌شویم. وقتی به گروه ۳۰ نفره اعزامی از آذربایجان توجه می‌کند و آن ها را در لشگر خودش پذیرا می‌شود می‌فهمیم مهدی به اطرافیانش توجه ویژه‌ای دارد. اخلاقیات براش مهم است و با صباغ زیردستش که با پرخاش و تندی حرف می‌زند برخورد می‌کند. برای نشان دادن اهمیت موضوع و ترغیب زیردستانش در زمستان، اولین نفر خودش از روی پل به درون کارون شیرجه می‌زند. با اینکه فرمانده عملیات است اما کنار زیردستانش در خط مقدم مبارزه می‌کند. به همسر و فرزندش توجه ویژه‌ای دارد و برای‌شان شعار نمی‌دهد.

شاید جذاب‌ترین سکانس مجنون سکانس ورودی فیلم است، هم در تصویر هم در موسیقی. دوربین از پشت سر یک موتوری را تعقیب می‌کند (–بعدتر می‌فهمیم- زین‌الدین است) دوربین با او پیچ و خم و مسیر را طی می‌کند، با او وارد محوطه قرارگاه می‌شود، در کنار او دعوای دو گروه را نشان می‌دهد، دنبال او به ساختمان وارد می‌شود، در پی او نقاشی‌ها و خطاطی‌های روی دیوار قرارگاه را می‌بینیم، همینجا اولین تلنگر به مخاطب تیزبین می‌خورد: یکی از شعارهای مشهور و مهم روزگار انقلاب به طور ناقص و نامفهوم بر دیوار نوشته شده، اما نادیده‌اش می‌گیریم و می‌گذاریم ببینیم کارگردان از پس این ورودی مهیج و زیبا چه برای ما دارد، تا اینکه سیلی صریح‌تر وقتی می‌خورد توی ذوق مخاطب که قهرمان برای بار اول رو به دوربین می‌چرخد. این چهره‌ی زمخت قرار است نماینده‌ی چهره‌ی لطیف مهدی زین‌‌الدین باشد! در این فیلم حتی شباهت ظاهری هم بین شهید و کاراکتر برای سازندگان اهمیت نداشته.

از این گذشته فیلم هیچ تلاشی برای نزدیک شدن به درون مهدی زین‌الدین هم نمی‌کند. هیچ روحیه خاصی، شخصیت خاصی، ویژگی خاصی، خاطره خاصی، مهارت خاصی... هیچ چیزی که بتواند زین‌الدین را چه به عنوان زین‌الدین واقعی چه فقط به عنوان یک کاراکتر سینمایی که شخصیت باورپذیری داشته باشد به ما بقبولاند وجود ندارد. ما هرگز به آن درون و به حس حضور زین‌الدین نزدیک نمی‌شویم. به این‌ها اضافه کنید بازی افتضاح، سرد، نچسب، آپارتمانی و تهرانی و بلکه غربیِ سجاد بابایی را. شاید بشود گفت تمام کاراکترها و بازی‌ها از کاراکتر اصلی باورپذیرتر و گرم‌تر بودند. گرم‌ترین و باورپذیرترین شخصیت فیلم شخصیتی است که اتفاقا تنها شخصیت کاملا خیالی و غیرواقعی فیلم است: «محرم‌علی»! محرم‌علی و تیپش که اقتباسی خوب از «اخراجی‌ها»ی مسعود دهنمکی است (و نه سرقت هنری، آنگونه که غریب از چ بود) جزو نقاط قابل اتکای فیلم و فیلمنامه است. همچنین شخصیت‌پردازی «شهید مجید زین الدین» و بازی محمد رشنو و تاحدی نقش جانشین فرمانده با بازی بهزاد خلج نیز جزو نقش‌های موفق فیلم هستند. باقی شخصیت‌ها اما عموما فاقد شخصیت‌پردازی‌اند و زین‌رو مصنوعی.

این فیلم جنگی، یک پلان بسیار زیبا دارد، صحنه‌ای که یکی از جانشینان زین‌الدین (با بازی بهزاد خلج : گمانم شهید رضا حسن‌پور) در حال نماز است و زین‌الدین به سراغش می‌رود؛ این پلان زیباترین کمدی موقعیتی است که تا الآن در فیلم‌های جشنواره دیده‌ام. این نما و سکانس ورودی تنها بخش‌هایی از فیلم بودند که احساس می‌کردم مخاطب یک اثر هنری هستم، نه یک ویترین سفارشی. و البته این نما را بیشتر دوست دارم و به یاد خواهم داشت، چون بی‌نقص است.

اما مجنون در مقایسه با اثر مشابه قبلی سازمان اوج، یعنی فیلم غریب، شاید در مواردی ضعیف‌تر باشد، مثل همان بحث شباهت ظاهری کاراکتر به شهید، یا صحنه‌های اکشن فیلم و یا ریتم فیلم؛ اما درمواردی هم از غریب بهتر است و باعث می‌شود من به آن امتیاز بهتری بدهم. اولا مجنون برخلاف غریب فاقد سرقت هنری بود. دوم: برخلاف غریب فیلم پر ادعایی نبود و نمی‌خواست ضمن یک قصه به همه اهداف و شعارهای تهیه‌کنندگان به‌زور جامه عمل بپوشاند. سوم: کارگردان این فیلم یک فیلم‌اولی است، این اولین تجربه سینمایی مهدی شاه‌محمدی است، پس من توقعی که از محمدحسین لطیفی دارم را از او ندارم. مجنون به عنوان پرتره شهید زین‌الدین یک فیلم بد و تجربه ناموفق است، اما به عنوان اولین فیلم شاه‌محمدی یک فیلم قابل قبول است و مخاطب می‌تواند به فیلم دوم او امید بیشتری داشته باشد.

( منتقد سینما )

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار