خبرنگار خبرگزاری پانا شهرستان‌ رباط‌کریم

انتظاری پنج ساله که با صداقتی پایان‌ناپذیر آغاز شد

رباط‌کریم(پانا)-دلنوشته ای به روایت خبرنگار پانا از اولین دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی، روایتی از طمع شیرین انتظار، شور و شوقِ وصف ناشدنی.

کد مطلب: ۱۶۳۰۷۴۵
لینک کوتاه کپی شد
انتظاری پنج ساله که با صداقتی پایان‌ناپذیر آغاز شد

به نام خداوندی که عشق را به زیباترین شکل ممکن به وجود آورد.

از سخنی می‌نویسم که سرشار و لبریز از عشقی است که وصف آن بی‌نهایت و نگاهش مملو از صداقت و شرافت است.

داستان من از انتظار چهار ساله‌ای آغاز می‌شود که با صداقتی پایان ناپذیر آغاز شد و تا ابد هم ادامه خواهد یافت. زندگی را به مدت هجده سال گذراندم، اما احساسی به این ارزشمندی را در وجودم ندیدم و همیشه در جست و جوی آن عشق وصف‌ناپذیر بودم.

چند روزی بود که دلم از احساسی برایم می‌گفت که سال‌ها در انتظارش بودم؛ در صبحگاه نماز و شامگاه مغرب با چشمانی که سرشار از عشق بی‌نهایت است، در طلب رسیدن بودم و در نهایتی که تنها ذکرش الله اکبر بود، چقدر زمان دیر می‌گذرد.

کم کم به حسینیه امام‌خمینی نزدیک و نزدیک‌تر می‌شویم؛ بعد از اقدامات اولیه با خیل عظیمی از دانشجویان و دانش‌آموزان مشتاق دیدار با رهبری، مواجه شدم؛ هر کسی ارادت خود را به یک شیوه‌‍ای نسبت به مولا و آقای خود نشان می‌داد.

اکثریت کف دستان خود با جملات جانم فدای رهبر، لبیک یا خامنه‌ای، سرباز توام منقش کرده بودند و سربندهای لبیک یا خامنه‌ای و چفیه‌هایی بر سر و گردن خود انداخته بودند.

از سر تا سر سرزمینم ایران، دانش‌آموزان و دانشجویان، خود را به حسینیه رسانده بودند. همگی منتظر ورود آقا و مقتدای خویش هستیم. 

با تمام دویدن‌هایی که برای جا گذاشتن کارت ملی در ماشین بود، تنها جمله‌ای که در ذهنم تداعی می‌شد:

راه اگر سخت، اگر تلخ، ولی می‌دانم

آخرش لذت نابی‌ست، اگر صبر کنم..!

لحظه موعود فرا رسید؛ با اینکه ازدحام جمعیت بسیار زیاد بود، ولی شور و شوق دانش‌آموزان توصیف ناشدنی بود.

روبروی جایگاه با پرده کرم رنگ چشم‌نوازی پوشانده شده بود؛ ناگهان از روبروی جایگاه، جمال نورانی و خندان حضرت آقا نمایان شد.

همگی ایستادیم و طنین حیدر حیدر، فضای حسینیه امام خمینی را عطرآگین کرد؛ در پوست خودم نمی‌گنحیدم.

چقدر این فضا با حضور حضرت آقا عالی و وصف نشدنی بود.

با خود می‌گفتم: ای اشک های مزاحم تنهایم گذارید؛ که فرصت کمی دارم برای سیر تماشا کردن آقایم!

لحظات در حضور صحبت‌های دلنشین رهبر عزیزم خیلی زود گذشت. اصلا متوجه گذر زمان نشدم. چه لحظات شیرین و دلنشینی..

 رهبرم چه بگویم که به آرزویم رسیدم و در محضر شما، بهترین تجربه زندگیم اتفاق افتاد.  جانم فدایت.

 

نویسنده : دانش‌آموز زهرا امیری

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار