*حنانه کربلائی
پانا؛ پشتیبان ابدی نوجوانان ایران
بهارستان دو(پانا)- حنانه کربلائی، عضو دو ساله خانواده بزرگ پانا، این تشکل را در "پشتیبان ابدی نوجوانان ایران" توصیف میکند.

دوسال پیش بود، یک روز گرم بهاری، میان امتحانات خرداد ماه که تصمیم گرفتم خبرنگار باشم؛ در ژرف خیال و تصوراتم، خود را مقابل دوربین تصور میکردم و روایتگر اتفاقات بودم اما با ورود به اتاق خبرگزاری پانا، خیالِ شیرینم مخدوش شد.
چشمانم را که باز کردم جلوی آینه مشغول پوشیدن کاوری بودم که نقش دانشآموز خبرنگار روی آن حکاکی شده بود و حس میکردم حالا میتوانم با قلم زدن، سربازِ سنگر آسیدمرتضی آوینی باشم، میتوانم ظلم و معصومیت هموطنانم در حادثه کرمان و.. را فریاد کنم تا دهههشتادیها چشمان خواب خود را باز و عینک رسانه بهچشم بپوشند.
آنقدر عشق به رسانه و خصوصا قلم بهدست گرفتن مرا سرگرم خود کرد که تا چشمانم را باز کردم برای خودم یکپا خبرنگار واقعی شده بودم! دختری که همکلام مقامهایی شده بود که باورش نمیشد، برای روایت پیشرفتهای میهنش سر از کرمان درآورده بود و یک اسطوره که در رج به رج آجرهای بهشتزهرای کرمان نام او را با عجز میخواند؛ آیدا قاسمی!
قصه روایتگری حنانه کربلائی را کشاند در جوار سردار سلیمانی، قاسم، رفیق عماد و یوسف، ملجأ غصههای دوستان و صاحب زیباترین لبخند میان همسنگریها! هنوز نقاشی اولین سلامم به عمو قاسم را روی دیوار ذهنم نگهداشتم...عمو جان، دوربین من هم ملجأ ناراحتیها، غمها، گلهها، خواستهها، مطالبات و احساسات شده است؛ این دوربین اولین اشک شوق روزهاولیها را بهخود دیده، غمچهرهی پدر شهید کمندی را ضبط کرده و این قلم، از پیشرفتهای بسیار کشور نقل کرده است.
دریای عشقِ رسانه زمانی قلبم را سیراب کرد که در اردوی راهیان نور از کانال فتحالمبین روایت میکردم، نه چشمها، نه گوشها، هیچکدام نمیتوانستند باور کنند که همقدم سرزمین ایثار شدهاند؛ سرزمین مردی که یک دستش را از دست داده اما دل به اروندرود میزند و اگر لازم باشد، جریان آب را برعکس شنا میکند تا به سرمنزل مقصود برسد.
پانا، تونل زمانی شد تا من بدون حضور در لحظههای پرشور انقلاب، دلاوریهای سربازان کربلای۵، اتفاق سالگرد شهادت حاج قاسم، شهادت زائران شیراز و از انتهای وجودم با آنها بخندم و گریهکنم؛ من ماندهام و یک قلم که رسالت نوشتن برای تبیین و روشنگری را دارد.
*دانشآموز خبرنگار پانا شهرستانهای تهران
ارسال دیدگاه