دلنوشتهای برای شهید خدمت ؛ مردی که عاشق ایران بود
بهاباد (پانا) - دلنوشته دانشآموز خبرنگار پانا شهرستان بهاباد به مناسبت شهادت آیتالله رئیسی منتشر شد.

در این روزهای بهاری که باد برگهای سبز رابه رقص در آورده، دلم هوای تو را کرده است...
هوای روزهایی که با چهرهای مهربان و اراده ای پولادین، از دور افتاده ترین روستاها تا شلوغ ترین شهرها گشتی تا مبادا حتی یک نفر از یادت برود .
سید ابراهیم !
امسال نیز بهار آمد، اما گویی شکوفه های سفید ،یادگاری از تو هستند ؛یادگاری از پاکیات،از سادگیات،از آن نگاه گرمی که همواره امید میکاشت .
تو آمدی تا بگویی خدمت، یک سفر نیست؛ یک عشق است... و یزد، این عشق را در آغوش کشید. آمدنت، نه فقط یک حضور فیزیکی، که جرقهای بود برای آبادانی؛ همانگونه که قول داده بودی: «کار و امید، دو بال پرواز مردم کویر هستند.»
یادم میآید پروژههای ناتمام را به دستان پر توانت سپردی؛ بیمارستانهای نیمهساز، جادههای محرومیتزده، و چاههای خشکیدهای که چشم به راه قطرههای تدبیر تو بودند. در همان سفر کوتاه، سنگ بنای درمانگاهِ امید را گذاشتی و گفتی: «در این خاک، هیچ کودکی نباید برای یک داروی ساده، صدها کیلومتر راه برود...»
و بعد، دستور دادی تا کارخانههای خاموش یزد، دوباره زمزمهی زندگی سر دهند. صنایع فرش و نساجی، که رگهای اقتصاد این دیارند، با برنامههایت جان گرفتند. میگفتی: «هر نخِ فرش یزد، باید نویدِ روزهای بهتر را بدهد...»
اما تو بیش از همه، به «عدالت» عشق میورزیدی. وقتی به روستاهای دوردست یزد سر زدی، همانجا که آفتاب سوزان، حتی سایهها را هم میسوزاند، دستور دادی تا اولین مدرسهی هوشمند کویر ساخته شود. میخواستی دانشآموزان آنجا بدانند که مرزهای پیشرفت، به اندازهی آسمان بیانتهاست...
حتی در آخرین لحظات حضورت، وقتی از کنار قناتِ تاریخی یزد گذشتی، گفتی: «آب، حق این مردم است...» و قول دادی تا طرحهای انتقال آب به کویر، از خوابِ غفلت بیدار شوند.
شهید رئیسی! آمدنت، نه یک وعده که یک «آغاز» بود؛ آغازِ جادهای از عمل که با رفتنت، ناتمام نماند. حالا هر بار که کاروانهای آب از دل کوهها میگذرند، یا دانشآموزان روستایی پشت میزهای مدرسهی جدید مینشینند، مردم یزد به یادت میافتند...
تو رفتی، اما مثل قناتهای باستانی این سرزمین، جاری ماندی؛ بیصدا و استوار، در عمقِ زندگی مردمی که عشق تو را در تکتک اقداماتت دیدند. روانت شاد، ای مرد عمل و عدالت...
ارسال دیدگاه