نگاه جامانده؛ عشق حسین در هر قدم
اصفهان (پانا) - خبرنگار پانا از عشق به امام حسین(ع) میگوید.

عشق به حسین بن علی(علیهالسلام) در دل من، به فراتر از دایرههای اعتقادی و آیینی میغلتد. من، جاماندهای هستم که در آتش فراق او میسوزم و امسال، با دلی پر از شوق و اشتیاق، در پیادهروی جاماندگان اربعین شرکت کردم؛ حرکتی که به من فرصتی دوباره برای نزدیک شدن به او داد. او نوری است که هر روز در گوشهای از قلبم میتابد، چه آن وقتی که در کوی ایمان نشستهام و چه آن هنگام که در دشت بیباوری خود را مییابم.
دیدهام دلهایی را که نه به نام دین شناخته میشوند و نه با دستانی پر از ذکر، اما وقتی نسیم «حسین» بر وجودشان میوزد، بغضی خاموش در گلوگاهشان شلیک میشود و اشکهایشان بیاجازه بر گونههایشان میدود.
کربلا، برای من به واقع جغرافیا نیست؛ بلکه آسمانی است که من، جامانده، تمام آرزوهایم را به سمت آن سیاهدار دراز کردهام. در پیادهروی جاماندگان اربعین، بارها زائرانی را دیدم که پا بر خاک عشق مینهادند و من در دل آنها زندگی میکردم. حسرتی عمیق در دل دارم که میدانم با هر قدمی به سوی کربلا، به آن هدف رسیدهاند؛ اما من، با وجود جاماندگیام، حس کردم در این پیادهروی، روح حسین در قلبم میرقصد.
عشق، به عنوان یک جامانده، برای من آرامشی است ژرف که در سایهی نگاهی بیقید و شرط مییابم. نگاهی که مرا با تمام ضعفها و قوتهایم میپذیرد و این، راز سرشار از محبت بین دلها و حسین است. او آینهای است که در آن، تصویر واقعی و ناب خودم را میبینم و دریایی است که عطش جانم را با امواج بیپایان عطوفتش سیراب میکند.
حسین، تنها داستانی از تاریخ نیست؛ او خورشیدی است که بدون غروب، میتابد. من، به عنوان یک جامانده، هر روز در آرزوی طلوعش زندگی میکنم و میفهمم که هرگز نمیتوانم از نور حیاتبخش او دور بمانم. حسین در دل تاریخ باقی میماند؛ شعلهای است که هرگز خاموش نمیشود و من، در نقش این جامانده، با عشق او در آتش فراق میسوزم و این عشق، هیچگاه از دل من نخواهد رفت.
ارسال دیدگاه