محمدرضا دلیر*
غریزه؛ روایتی عمیق از عشق و غرایز انسانی!
تهران (پانا) - فیلم غریزه، ساخته سیاوش اسعدی، یکی از متفاوتترین آثار سینمای ایران در سالهای اخیر است. این فیلم با روایتی عمیق از عشق و غرایز انسانی در دهه ۴۰ خورشیدی، توانسته مرزهای جسارت و نوآوری را در سینمای ایران جابهجا کند.
غریزه نهتنها در داخل کشور، بلکه در بیش از ۲۵ جشنواره بینالمللی حضور داشته و جوایز متعددی را از آن خود کرده است. این موفقیتها باعث شد تا انتظارات از این فیلم به شدت بالا برود و نگاهها به سمت آن جلب شود.
یکی از دلایل اصلی جنجالبرانگیز شدن فیلم غریزه در جشنواره کن، پرداختن بیپرده به موضوعات تابوشکن و کمتر دیدهشده در سینمای ایران بود.
این فیلم با نگاهی جسورانه به عشق نوجوانانه و غرایز انسانی، مرزهای معمول سینمای ایران را پشت سر گذاشت و همین موضوع باعث شد تا هم تحسین منتقدان خارجی را برانگیزد و هم واکنشهای متفاوتی در داخل کشور ایجاد کند.
داستان فیلم غریزه، حول محور یک عشق نوجوانانه در دهه ۴۰ میچرخد. اما برخلاف بسیاری از ملودرامهای ایرانی، این فیلم به جای پرداختن به عشق ایدهآل و رویایی، به عمق احساسات و پیچیدگیهای غرایز انسانی میپردازد.
فیلم با فضایی شاعرانه و آرام آغاز میشود و به تدریج، با وقوع یک اتفاق تلخ، مسیر داستان را به سمت بلوغ اجباری شخصیتها میبرد. این ساختار روایی باعث میشود مخاطب به تدریج با دنیای شخصیتها و چالشهای آنها آشنا شود و در پایان، تأثیر عمیقتری از داستان بگیرد.
یکی از نقاط قوت اصلی فیلم غریزه، حضور بازیگران برجستهای چون امین حیایی، پانتهآ پناهیها و ژاله صامتی است.
امین حیایی با وجود زمان کوتاه حضورش، یکی از بهترین بازیهای کارنامه خود را ارائه داده و سایه او بر کل داستان حس میشود.
اما شگفتی اصلی فیلم، بازی درخشان ساینا روحانی در اولین تجربه سینماییاش است که موفق شد جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره سالنتو ایتالیا را کسب کند.
نقشآفرینیهای پانتهآ پناهیها و ژاله صامتی نیز لایههای روانشناختی عمیقی به فیلم بخشیده و باعث شده تا شخصیتها برای مخاطب باورپذیر و ملموس باشند.
موسیقی متن فیلم غریزه، ساخته فرزین قرهگوزلو، یکی از نقاط عطف این اثر است.
استفاده از سازهایی چون ماندولین و ارکستر زهی، فضایی شاعرانه و احساسی به فیلم بخشیده و در لحظات مختلف، نقش یک شخصیت مستقل را ایفا میکند.
موسیقی نهتنها به عنوان پسزمینه، بلکه به عنوان یک عنصر روایی، احساسات شخصیتها را برجستهتر میکند و به مخاطب کمک میکند تا با فضای دهه ۴۰ ارتباط برقرار کند.
یکی از بزرگترین چالشهای فیلم غریزه، دریافت پروانه نمایش در ایران بود.
پرداختن به موضوعاتی چون «اروتیسم» و جنبههای غریزی عشق نوجوانانه، خط قرمزی است که سینمای ایران به ندرت به آن نزدیک میشود.
این موضوع باعث شد تا فیلم مدتها در انتظار اکران بماند و حتی پس از موفقیتهای بینالمللی، با محدودیتهای جدی مواجه شود.
شاید بارزترین کارهای فرزین قرهگوزلو آثاری باشد که برای سینمای مسعود کیمیایی نوشته است. آهنگسازی خوش قریحه و بسیار کمکار که همچنان به سیاق آتنگسازان همنسل خود ملودیهای جاندار مینویسد و بلد است از ارکستر چطور صدا بگیرد و از سولیست چطور. کارگردان غریزه که بارها مستقیما اشاره کرده است که تحت تاثیر کیمیاییست، سراغ قرهگوزلو رفته و اهنگسازی اخرین ساختهاش را به او سپرده است.
فیلم بر محور عشق آتشین نوجوانی میگردد و از آنجا که در فضایی ییلاقی و روستایی اتفاق میافتد، موسیقی نیست ترجمان همین فضای خیالانگیز است. در عین حال چون در مرکز قصه، داستان درباره عشق شورانگیز پسری سینمادوست به دختریست، در بسیاری از لحظات فیلم میتوان با یادآوری دیالوگهای فیلمهای قدیمی آمریکایی، هندی، فرانسوی و …. صدای قطعات معروف آنها را هم شنید. مثلا چون پسر حوان (کامران) عاشق سینماست، وقتی در مدرسه دعوا میشود سر و کله موسیقی وسترن با صدای پای اسب میآید وسط. یا زمانی که شخصیت مرد (امین حیایی) در حال حرف زدن با زیور (ژاله صامتی) و اعلام تمام شدن رابطهشان را دارد، موسیقی آغشته میشود به نواهای موسیقی قدیمی ایران.
غریزه فیلم کارگردانی است و در درجه اول نشان میدهد که سیاوش اسعدی چقدر در حرفه مورد علاقه خود پیشرفت کرده است. علاوه بر رنگ و لعاب زیبای فیلم، استناد این پیشرفت باورپذیری و حس سمپاتیکی است که باعث میشود با وجود برخی اتفاقات غیرمعمول و باگهای داستانی فیلم و شخصیتها همراهکننده و باورپذیر از آب در بیایند.
mohamadreza, [۱۲/۱/۲۰۲۵ ۱۲:۴۷ AM]
استراتژی روایی فیلم نیز یکی از نقاط بحث برانگیز فیلم به شمار میآید وقتی که زمان زیادی از فیلم به روایت ماجرای عاطفی غریزی دختر و پسر جوان میگذرد حال انکه قرار است با داستان واقعی و تکاندهنده فیلم در نیم ساعت آخر روبرو شویم. این کشدار شدن و طولانی شدن بخش اول در حالی محل بحث و اشکال است که به نظر میرسد بخش مهمی از تکاندهنده شدن بخش انتهایی به طولانی شدن بخش ابتدایی مربوط میشود از این رو بعید نیست این تمهید به عنوان یک استراتژی روایی به طور عمدی در نظر گرفته شده باشد.
«سیاوش اسعدی» در «غریزه» نشان داده است که قواعد تکنیکی سینما را به خوبی فرا گرفته و توان به کارگیری آنها را با خلاقیت خاصی در خود میبیند.
طراحی صحنه، حرکتهای دوربین، قاببندیهای نرمال، رنگ و نور در «غریزه» به شدت حال و هوای سینمایی پیدا کرده و حس و حال مطبوعی را پیشکش مخاطبان سینمادوست میکند.
اما این یادگیری با شدت بسیار بالایی متأثر از سینمای وسترن و نئووسترن هالیوود بوده و به رگههای این ژانر پهلو میزند. استفاده از لوکیشنهایی با ساختار قدیمی، آکسسوار کهنه، پوسترهای فیلمهای وسترن در بکگراند کاراکترها و ارجاعات مستقیم به آنها توسط شخصیت پسر، حرکتهای بوم دوربین (عمودی به بالا و پایین) و کات به ریوِرس آن، بهرهگیری از پِلاتهای رنگی گرم با تِم زرد، تماماً در خدمت ساخت همان فضاهای هالیوودی در فیلم است.
اما تکنیک را فدای داستان کردن، چیزی جز یک ظاهر دلنشین و درونی پوچ نمیدهد.
کاراکتر ژاله صامتی و رابطه آن با پدر خانواده (امین حیایی)، به طرز غیرماهرانهای در انتهای پرده دوم به مخاطب معرفی میگردد. بهتر بود در ابتدای داستان با معرفی رابطه این دو شخصیت، یک نقطهگذاری در ذهن بیننده انجام گرفته تا ایده حمایت و مردانگی برای کاراکتر امین حیایی پررنگتر جلوه دهد.
از مقوله چینش سُست اجزای فیلمنامه و ضعف مفرط در شخصیتپردازی که بگذریم، دیالوگهای اغراقآمیز و پرطمطراق رهایمان نمیکند. دیالوگهایی که الگوبرداری دستچندم از سینمای مسعود کیمیایی بوده و کاراکتر پدر را هرچه بیشتر به قهرمانهای آثار کیمیایی نزدیک میسازد. اما به دلیل نبود انسجام کافی برای هدایت کاراکتر پدر و همچنین فاصله بعید او با متن روایت (درام)، این دیالوگها از فیلم بیرون زده و حالت شعاری به خود میگیرند.
«غریزه» به طرز خوشبینانهای یک فیلم خوش رنگ و لعاب اما بدون داستان است که همین تُهی بودن از روایت مرکزی و ضعفهای آشکار در شخصیتپردازی، باعث اُفت شدید بار دراماتیک فیلم میشود.
( منتقد سینما )
ارسال دیدگاه