روزی که دوباره دلهایمان به سمت قبلهای از جنس نور پر کشید
شهرری یک (پانا) ـ لحظهها فقط دیده نمیشوند، زیست میشوند؛ امسال برای دومینبار به مناسبت روز دانشآموز، دیدار با رهبر انقلاب، نه فقط یک حضور، که تجربهای عاطفی، عمیق و تربیتی بود؛ لحظهای که دل، معنای آرامش را به خوبی فهمید.
وقتی دوباره وارد حسینیه امام خمینی(ره) شدم، انگار همه صداها، شلوغیها و اضطرابهای روزمره بیرون در جا مانده بود. فضای آنجا با همه سالنهایی که دیده بودم فرق داشت؛ هوای آرامی در جریان بود، هوایی که فقط از جنس احترام و عشق و باور ساخته شده بود.
امسال برای دومین بار به مناسبت روز دانشآموز توفیق حضور در دیدار با رهبر انقلاب را داشتم. اینبار اما حس و حال متفاوت بود. شاید چون اینبار بیشتر میفهمیدم، بیشتر دقت میکردم و بیشتر با دل حضور داشتم.
وقتی ایشان وارد شدند، جمعیت یکصدا شد؛ نه برای حرف زدن، بلکه برای سکوت. سکوتی از جنس شنیدن. نگاهها به سمت کسی بود که سالهاست معنای روشنی و پایداری را با صبر و تدبیرش به ما آموخته است.
در لحظهای که ایشان از «امید به آینده» و «نقش جوانان در ساختن فردا» سخن گفتند، حس کردم این جملهها نه خطاب به همگان، بلکه خطاب به من است، به ما دانشآموزان، به نسلی که باید باور کند توان ساختن، توان تغییر دادن، و توان شدن را دارد.
آن لحظه فهمیدم دیدار با رهبری یک مراسم رسمی نیست؛ یک قرار عاشقانهی تربیتی است.
جایی که دل، درس میگیرد.
جایی که نگاه، معنا پیدا میکند.
جایی که انسان میفهمد چقدر میتواند موثر باشد.
وقتی از حسینیه بیرون آمدم، آسمان شهر همان آسمان بود؛ اما درون من دیگر همان نبود.
دل من آرامتر، روشنتر و مصممتر شده بود.
و شاید این یعنی برکت دیدار.
ای کاش این حس هر روز در مدرسهها جریان پیدا کند؛
که ما دانشآموزان فقط درس نخوانیم،
بلکه رسالت را بفهمیم.
ارسال دیدگاه