چراغی که ۲۹ سال در سرمای سراب خاموش نشد

معلمی که زمستان را شکست داد

سراب (پانا) - در سردترین نقطه آذربایجان شرقی، جایی میان کوه‌های همیشه‌سفید سراب، هنوز چراغ کلاس کوچکی روشن است؛ چراغی که ۲۹ سال است با نفس‌های فرزانه ابوترابی، مدیرآموزگار دبستان روستای تیرشاب، زنده مانده است.

کد مطلب: ۱۶۲۳۲۷۳
لینک کوتاه کپی شد
 معلمی که زمستان را شکست داد

در دل کوهستان‌های سپیدپوش سراب، جایی که زمستان نه سه ماه، که نیمی از سال را در چنگ خود دارد، چراغ کلاس کوچکی پس از ۲۹ سال، هنوز با عشق یک زن روشن است. فرزانه ابوترابی، معلمی که سرمای استخوان‌سوز آذربایجان شرقی را با گرمای عشق معلمی تاب آورده است.

او سال‌هاست میان روستاهای دورافتاده و کوهستانی سراب در تردد است؛ گاه آنقدر دور که ناچار می‌شود شب را همان‌جا بماند، در اتاقی محقر با بخاری نفتی و زیر سکوت سنگین برف. اما هر بامداد، پیش از آنکه خورشید برف‌های شبانه را آب کند، صدایش در کلاس می‌پیچد؛ صدای زنی که هنوز از معلمی با همان شور و حرارت روز اول سخن می‌گوید.

اکنون پنج سال است که ابوترابی در دبستان کوچک روستای تیرشاب تدریس می‌کند. روستایی که زمین‌لرزه آبان ۱۳۹۸ آن را سخت آسیب‌زد و از آن روز تاکنون، شمار خانوارهایش به بیست خانوار تقلیل یافته است. سه دانش‌آموز، سه دفتر، سه صندلی چوبی؛ اما در نگاه او، این کلاس کوچک، جهانی از معناست.

مسیر تیرشاب نه آسفالت دارد و نه برای تردد خودرو مناسب است. در آبان‌ماه، وقتی برگ‌های زرد هنوز بر شاخه‌ها مانده‌اند، دماسنج به زیر صفر می‌رسد. با این همه، فرزانه ابوترابی هر روز این راه را می‌پیماید، چرا که به گفته خودش: «وقتی کاری برای خدا انجام می‌شود، فرقی نمی‌کند برای سی دانش‌آموز باشد یا سه نفر.»

او دانش‌آموزانش را "فرزندان خود می‌داند و می‌گوید: «خدای بچه‌ها را پیش از خودشان می‌بینم؛ نمی‌توانم حتی یک روز بی‌دغدغه از کنارشان بگذرم.» و راست می‌گوید. در تمام این سال‌ها، هیچ‌کس از او کم‌کاری ندیده است.

ابوترابی تنها به تدریس بسنده نکرده؛ او کلاس‌های تقویتی رایگانی برای دانش‌آموزانش برگزار کرده تا هیچ استعدادی در این کوهستان‌ها ناشناخته نماند. از دل همین روستاها، شاگردانی داشته که امروز پزشک، مهندس و معلم شده‌اند و هر بار که نامشان بر زبان می‌آید، نگاهش از غرور می‌درخشد.

او با به‌کارگیری روش‌های نوین و تلفیقی، کلاس کوچکش را به الگویی برای تدریس در مدارس چندپایه تبدیل کرده؛ تا آنجا که بازدیدکنندگان و راهبران آموزشی بارها عملکردش را ستوده‌اند.

امروز، در آستانه بازنشستگی، هنوز همان شوق روزهای نخست را در دل دارد. می‌گوید: «چه کارمند باشی چه معلم، باید چنان کار کنی که شرمنده خدا و خلقش نشوی. من هیچ‌گاه ادعایی نداشته‌ام، فقط کم‌کاری نکرده‌ام.»

در روستای تیرشاب، جایی که سرمای هوا تا مغز استخوان نفوذ می‌کند، گرمای کلاس خانم ابوترابی نه از بخاری نفتی، که از عشق بی‌پایانش به معلمی می‌جوشد؛ عشقی که در هیچ تقویمی بازنشسته نمی‌شود.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار