«راهیان پیشرفت» جایی که گرمای خانهها، با رنج انسانها معنا پیدا کرد
همدان (پانا) - به عنوان خبرنگار پانا، همیشه فکر میکردم مأموریت من فقط ثبت وقایع است؛ نوشتن گزارش، گرفتن عکس، و انتشار خبر. اما وقتی در اردوی «راهیان پیشرفت» شرکت کردم، فهمیدم خبرنگاری فقط روایت کردن نیست، بلکه دیدنِ آن چیزیست که دیگران نمیبینند؛ شنیدن صداییست که در هیاهوی روزمره گم شده است. و آن صدا، صدای کارگران صنعت گاز و نفت بود.

در این اردو، فرهنگیان بسیجی آمده بودند تا با تأسیسات صنعت گاز آشنا شوند و راههای مصرف بهینه را بیاموزند. اما من، در میان لولهها و شیرها و دستگاهها، چشمم به آدمهایی افتاد که زیر آفتاب داغ، با لباسهای ضخیم و چهرههای خسته، بیوقفه کار میکردند. آدمهایی که شاید هیچوقت نامشان را نشنویم، اما گرمای خانههایمان، مدیون نفسهایشان است.
یکی از کارگران، با دستانی پینهبسته و صورتی آفتابسوخته، کنار تأسیسات ایستاده بود. از او پرسیدم: «سخت نیست؟» لبخند زد و گفت: «سخت هست، خیلی هم سخت. ولی وقتی شب، چراغ خانهای روشن میشود و بخاریاش گرم است، انگار خستگیمان میارزد.» این جمله، ساده بود اما سنگین؛ سنگینتر از هر درسی که در کلاس آموخته بودم.
کارگران صنعت گاز و نفت، در شرایطی کار میکنند که شاید هیچکدام از ما حتی یک ساعت هم نتوانیم دوام بیاوریم. در تابستان، دمای هوا گاهی به بالای ۵۰ درجه میرسد. لباسهای ایمنی، سنگین و گرماند. عرق از سر و صورتشان میریزد، اما کار متوقف نمیشود. در زمستان، سرمای کوهستان استخوانسوز است. باد میوزد، برف میبارد، اما لولهها باید بررسی شوند، فشار باید تنظیم شود، و گاز باید به مقصد برسد.
بعضی از این کارگران، کیلومترها در مناطق دورافتاده کار میکنند؛ جایی که نه خبری از اینترنت هست، نه از آسایش شهری. گاهی روزها از خانوادهشان دورند، اما هیچگاه شکایتی نمیکنند. چون میدانند که مأموریتشان، فراتر از یک شغل است؛ مأموریتی برای گرم نگه داشتن زندگی مردم.
در حاشیه اردو، دکتر الهیاری، مدیرعامل شرکت گاز استان همدان، گفت: «فرهنگیان میتوانند با آموزش، فرهنگ صرفهجویی را نهادینه کنند.» اما من فکر کردم: پیش از آموزش صرفهجویی، باید آموزش قدرشناسی را آغاز کنیم. باید یاد بگیریم که پشت هر شعلهای که در خانهمان روشن میشود، انسانی ایستاده که شاید در گرمای تابستان، نفسش به شماره افتاده باشد؛ انسانی که شاید در سرمای زمستان، انگشتانش یخ زده باشد.
ما اغلب فراموش میکنیم که این نعمتها، خودبهخود به دستمان نمیرسند. گاز، برق، آب… همهشان حاصل تلاش شبانهروزی انسانهایی هستند که در پشتصحنه زندگی ما، بیصدا میجنگند. ما فقط شیر گاز را باز میکنیم و انتظار داریم شعله روشن شود. اما هیچوقت به این فکر نمیکنیم که آن شعله، حاصل هزاران ساعت کار، هزاران کیلومتر لولهکشی، و هزاران زحمت دیگر است.
فرآیند گازرسانی، پیچیده و پرچالش است. از استخراج در اعماق زمین تا پالایش، انتقال و توزیع، هر مرحله نیازمند تخصص، دقت و فداکاری است. کارگران این صنعت، نه فقط با ابزار، بلکه با قلبشان کار میکنند. آنان در شرایطی کار میکنند که گاهی دمای هوا به بالای ۵۰ درجه میرسد یا در مناطق کوهستانی، با برف و یخبندان مواجهاند. اما هیچکدام از اینها مانع نمیشود که مأموریتشان را با تعهد انجام دهند.
فرهنگیان بسیجی در این اردو، آموزشهایی دریافت کردند تا بتوانند در مدارس، جلسات آگاهیبخش برگزار کنند. آنان قرار است دانشآموزان را با اهمیت مصرف بهینه گاز آشنا کنند. اما من، به عنوان خبرنگار پانا، مأموریت دیگری دارم؛ اینکه صدای کارگران این صنعت را به گوش همه برسانم. صدایی که شاید در هیاهوی زندگی روزمره گم شده باشد.
در پایان اردو، وقتی فرهنگیان با بستههای آموزشی به مدارس بازگشتند، من با قلبی پر از احترام و چشمانی بازتر به خانه برگشتم. حالا میدانم که هر شعلهای که در خانهمان روشن میشود، حاصل تلاش بیوقفه انسانهایی است که شاید هیچگاه نامشان را ندانیم، اما گرمای حضورشان را هر روز حس میکنیم.
ارسال دیدگاه