دالان زنگزور؛ خط سرخ ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی ایران در بازی بزرگ جدید قفقاز

زنجان (پانا) - در پهنهٔ شطرنج ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی که همواره عرصهٔ رقابت قدرت‌های بزرگ و منطقه‌ای بوده، اخیراً مهره‌ای با حساسیت استراتژیک فوق‌العاده، یعنی «دالان زنگزور» در کانون توجهات قرار گرفته است.

کد مطلب: ۱۶۰۱۰۵۰
لینک کوتاه کپی شد
دالان زنگزور؛ خط سرخ ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی ایران در بازی بزرگ جدید قفقاز

 تحولات اخیر این منطقه که پیچیده‌تر از هر زمان دیگری شده، تنها از منظر یک واقع‌گرایی استراتژیک محض و با در نظر گرفتن عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران قابل تحلیل و پیش‌بینی است. رویکرد ایران در این پرونده، برخاسته از یک «واقع‌گرایی تدافعی» است که اولویت نخست آن، صیانت از تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و منافع امنیتی حیاتی خود در همسایگی شمالی است. 

اجازه دهید ابتدا به هستهٔ کانونی بحران بپردازیم: دالان زنگزور. ایجاد یک کریدور ترانزیتی تحت حاکمیت آذربایجان که نخجوان را به بدنهٔ اصلی این کشور متصل می‌کند، به خودی خود یک موضوع اقتصادی و ارتباطی است اما آنچه این موضوع را به یک بحران ژئوپلیتیک تبدیل می‌کند، بستر بزرگتر و اهداف بازیگران فرامنطقه‌ای است. از منظر نظریهٔ واقع‌گرایی، دولت‌ها در یک محیط آنارشیک به دنبال حداکثرسازی قدرت و امنیت خود هستند. برای ایران، ایجاد یک کریدور بسته که مرزهای شمال‌غربی کشور را به روی نفوذ خارجی می‌بندد و امکان ارتباط زمینی با ارمنستان و در نهایت اوراسیا را حفظ می‌کند، یک «منفعت حیاتی» است. هرگونه تغییر در این معادله که منجر به قطع «مرز ارتباطی ایران با اوراسیا» یا ایجاد یک کانون ناامنی و نفوذ بیگانه در دل همسایگی شود، یک «تهدید امنیت ملی» قلمداد می‌گردد.  

اینجاست که تحرکات اخیر ایالات متحدهٔ آمریکا معنای کامل خود را پیدا می‌کند. ملاقات دونالد ترامپ با رهبران آذربایجان و ارمنستان، فارغ از هیاهوی انتخاباتی، پیامی آشکار از عزم واشنگتن برای بازیابی نقش فعال در این منطقه است. آمریکا که پس از شکست پروژهٔ بزرگ خاورمیانهٔ جدید، به دنبال عرصه‌های جدید برای مهار رقبای خود است، قفقاز را به عنوان کانون فشار همزمان علیه روسیه، ایران و چین می‌بیند. بحث حضور ۹۹ سالهٔ آمریکا در منطقه، اگرچه نیاز به تأیید نهایی دارد، اما کاملاً همسو با دکترین مهار و محصورسازی است. چنین حضوری می‌تواند به معنای استقرار دائمی ابزارهای نفوذ از «سازمان‌های غیردولتی» تا قابلیت‌های بالقوهٔ امنیتی در نزدیکی مرزهای ایران باشد. این سناریو، کابوس ایجاد یک «افغانستان دیگر» در شمال ایران را برای استراتژیست‌های ایرانی زنده می‌کند.  

سفر اخیر ولادیمیر پوتین به کرهٔ شمالی و ویتنام نیز باید در این چارچوب تحلیل شود. روسیه، اگرچه به دلیل جنگ اوکراین تا حدی در قفقاز تضعیف شده، اما حاضر به تخلیهٔ کامل این حیات‌خلوت سنتی خود نیست. مسکو ترجیح می‌دهد با بازی چندوجهی هم با باکو و هم با ایروان، رابطه خود را حفظ کند اما نگرانی عمیق آن از نفوذ غرب به‌ویژه ناتو به منطقه است. بنابراین ایران و روسیه حداقل در این برههٔ خاص در جلوگیری از هژمونی غرب در قفقاز دارای منافع مشترک راهبردی هستند. این یک اتحاد تاکتیکی بر اساس موازنهٔ قوا است، نه یک پیمان استراتژیک دیرینه.  

این تحولات در حالی رخ می‌دهد که غرب آسیا در آتش جنگ نیابتی ایران و رژیم صهیونیستی می‌سوزد. دشمن با تحریک و تجهیز گروهک‌های تجزیه‌طلب و اقدامات تخریبی، سعی در ایجاد ناامنی داخلی و انحراف توجه ایران از عرصه‌های خارجی دارد و  هدف، تضعیف توان بازدارندگی ایران و کاهش مانورپذیری آن در صحنه‌های مهمی مانند قفقاز است. بنابراین جمهوری اسلامی ایران ناگزیر است در یک «جبههٔ چندمحوری» عمل کند: مقابله با تهدیدات امنیتی داخلی و همزمان، دفاع فعال از منافع ژئوپلیتیک خود در منطقه.  

پیش‌بینی آینده بر اساس ملاحظات واقع‌گرایانهٔ ایران:  

۱. موضع قاطع و بازدارنده: ایران به هیچ وجه اجازهٔ ایجاد یک کریدور تمام‌عبری تحت کنترل انحصاری آذربایجان و پشتیبانی غربی‌ها که حاکمیت و امنیت مرزی آن را تهدید کند، نخواهد داد. هرگونه حرکت در این جهت با واکنش قاطع، چه از طریق دیپلماسی فشرده، چه افزایش آمادگی نظامی در مرزها و چه تقویت پیوندهای جایگزین با ارمنستان، روبه‌رو خواهد شد. ایران به وضوح «خط قرمز» خود را ترسیم کرده است.  

۲. دیپلماسی فعال چندجانبه: تهران تلاش خواهد کرد با بهره‌گیری از رقابت قدرت‌ها، به ویژه میان روسیه و غرب و نیز تقویت پیمان‌های منطقه‌ای مانند «۳+۳» (که شامل ایران، ترکیه، روسیه، جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان است)، مانع از یکه‌تازی یک بازیگر خارجی شود. این دیپلماسی بر مبنای ایجاد «موازنهٔ نرم» در برابر نفوذ غرب استوار خواهد بود.  

۳. تقویت عمق راهبردی: ایران احتمالاً به تقویت روابط با ارمنستان که اکنون احساس محاصره می‌کند و نیز توسعهٔ کریدورهای حمل و نقل جایگزین از جمله کریدور شمال - جنوب که از خاک ایران می‌گذرد، خواهد پرداخت. این کار نه‌تنها اهرم فشار ایران را افزایش می‌دهد، بلکه وابستگی منطقه به مسیرهای جایگزین را نیز بیشتر می‌کند.  

۴. آماده‌سازی برای سناریوهای بد: دستگاه‌های امنیتی و نظامی ایران قطعاً سناریوهای محتمل از جمله تحریکات بیشتر گروهک‌های جدایی‌طلب یا حتی درگیری‌های محدود مرزی را مدلسازی و برای آن‌ها آماده‌سازی می‌کنند. اصل «بازدارندگی» کلید جلوگیری از وقوع چنین سناریوهایی است.  

در جمع‌بندی نهایی، دالان زنگزور، تنها یک مسیر زمینی نیست بلکه نماد عینی میدان نبرد جدیدی است که در آن، منافع ملی ایران در تقابل مستقیم با پروژهٔ هژمونیک غرب به رهبری آمریکا قرار دارد. جمهوری اسلامی ایران با درکی عمیق از ژئوپلیتیک سنتی و مدرن منطقه با رویکردی واقع‌بینانه و مبتنی بر محاسبهٔ دقیق موازنهٔ قوا، حاضر است از کیان و امنیت خود در این «بازی بزرگ جدید» دفاع کند. آیندهٔ قفقاز نه در واشنگتن یا مسکو بلکه در میدان نیروهای تعامل پیچیده (complex interplay) بین بازیگران منطقه‌ای مانند ایران، ترکیه، آذربایجان و ارمنستان و البته با در نظرگیری خطوط قرمز تعیین‌شده از سوی تهران، شکل خواهد گرفت. هر طرحی که بخواهد این خطوط قرمز را نادیده بگیرد، محکوم به شکست و به‌طور بالقوه محرک بی‌ثباتی بیشتر در منطقه‌ای است که دیگر ظرفیت بحران دیگری را ندارد.

نویسنده : فریدالدین حبیبیان، مدرس دانشگاه، پژوهشگر امنیت بین‌الملل و آینده‌پژوهی

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار