دلنوشته‌ یک دانش‌آموز درباره «حاج قاسم»: با خود عهد کردم تا زنده‌ام در صحنه باشم!

کتاب «منم یک حاج قاسم دیگر» مجموعه‌ای از دلنوشته‌های دانش‌آموزان سراسر کشور درباره «شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی» است که دی‌ماه سال 98 طی یک حمله تروریستی به مقام رفیع شعادت نائل آمده است.

از میان صدها دلنوشته که از سراسر کشور برای این پویش ارسال شده است، 142 دلنوشته برای درج در این کتاب برگزیده شده‌اند.

در یکی از دلنوشته‌های دانش‌آموزی به قلم امیرحسین فاضلی دانش‌آموز دوره متوسطه اول از استان قم خطاب به سردار سلیمانی می‌خوانید:

« سردار بزرگ نامت همیشه مرا یاد آرش کمانگیر می‌اندازد که با جانش نقش ماندگاری بر مرز میهنش کشید. تا قبل از سفر آسمانی‌تان همیشه دیدن تصویر شما باعث دلگرمیم بود. قلبم با غرور می‌تپید، ته دلم آرام بود که پدری با اقتدار، محافظ همه ماست! هر بار تلویزیون خبر‌کشته شدن بچه‌ها در یمن را پخش می‌کرد، در ذهن خودم می‌گفتم ای کاش یمن هم سرباز شجاعی چون سردار ما داشت تا محافظ آنها باشد و آرامش را به آنها هدیه می‌داد.

صبح جمعه بود، بیدار شدم تا آماده شوم و به کلاس بروم، رادیو روشن بود، گوینده اخبار خبر را پخش کرد. در یک آن دنیا برایم ایستاد، توقف و سکون محض، ذهنم هنگ کرده بود، آنچه را که می‌شنیدم نمی‌توانستم هضم کنم، معادله‌ای بی‌جواب، گنگ شده بودم، احساس خلاء کردم تا امروز زیاد خبر فوت شنیده بودم، اما تا کنون هیچ‌وقت قلبم مچاله نشده بود. خبر رفتن شما تکانم داد، اشک حسرت و درد چشمانم را پر کرده بود، من آخر دنیا را دیدم، اما دیگر تمام شده بود، حس انتقام و نفرت به جای خون در رگ‌هایم می‌دوید، ای کاش همان لحظه کاخ سفید و اهالی‌اش با هم منفجر می‌شدند که سالیان سال است پشت سرهم، جهان را داغ‌دار می‌کنند.

اما سردار بزرگ من از همان لحظه‌ای که شنیدم دیگر با زمینیان نیستید و همنشین عرشیان شده‌اید؛ با خود عهد کردم تا زنده‌ام در صحنه باشم، منم یک حاج قاسم دیگر تا نفسم باشد، راه شما را ادامه خواهم داد، افکارتان، اهدافتان و نیت‌تان الگو و راهنمای زندگیم خواهد بود امیدوارم بتوانم رهرو ذره‌ای ازگذشت، ایثار، رشادت، شجاعت و انسانیت شما باشم، سردار بزرگ دل‌ها، قلبم به یادتان می‌تپد،...

مرد بزرگ! اسطوره‌ی تاریخ! تا دنیاست، نامتان باقیست!»

هدف از جمع‌آوری این مجموعه بست و پیوند الگوها و اسوه‌های انقلابی با نسل نوجوان و جوان کشور است.