علی احمد رفیعی‌راد*

آتش بی‌مسئولیتی نهادینه در جنگل‌های زاگرس

داستان غم‌انگیز آتش‌سوزی‌های پی‌ در پی جنگل‌های زاگرس مشابه سال‌های گذشته با فرارسیدن فصل گرما آغاز شده است و تاکنون بهار بیش از چندین ‌هزار هکتار (جنگل‌های پاوه، پلدختر، اندیکا، گچساران، بهبهان، دهدشت، بوشکان بوشهر، بندرعباس، میناب و سیریک در هرمزگان و...) از جنگل‌های هزارساله و درختان چند صد ساله زاگرس را به خزان تبدیل کرده است.

کد مطلب: ۱۰۷۶۹۷۵
لینک کوتاه کپی شد

سال‌هاست که آتش‌سوزی جنگل‌ها و تکرار نبود ابزارهای خاموشی آتش و بالگرد آبپاش به جزیی جدایی‌ناپذیر از طبیعت فصل گرما در زاگرس تبدیل شده است. این آتش‌سوزی‌ها بخشی از آتش مدامی هستند که روزانه به شکل‌های متفاوت در جان جنگل‌ها جاری است. روزانه هزاران درخت تنومند بلوط برای تهیه هیزم و زغال در آتش ناآگاهی، بی‌تفاوتی و سودجویی ما نامردمان می‌سوزند و هزاران اصله درخت کهنسال دیگر گرمابخش منازل و مطبخ‌هایی است که می‌توانست به شیوه‌ای کم‌هزینه گرم شود. تن رنجور زاگرس در زمانه استیلای دامداری‌های صنعتی هنوز پذیرای اره دامدار و تعلیف و دام‌چرانی دامدار به شیوه عصر حجر است.

تهیه الوار و مصرف و قاچاق آن، ایجاد و توسعه زمین‌های کشاورزی، احداث راه‌ها، طرح‌های توسعه‌ای و مانند آن بخش دیگری از فاجعه تخریب جنگل‌های زاگرس را تکمیل می‌کند. بیش از ٧٠درصد جنگل‌های زاگرس را درختان پهن‌برگ بلوط تشکیل می‌دهند که گاه سن هر درخت آن به ٤٠٠‌ سال و ارزش اکولوژیکی آن به ٢٠٠هزار دلار می‌رسد. شوربختانه با وجود نشانه‌ها و پیامدهای هولناک تخریب جنگل‌ها این روند ویرانگر همچنان ادامه دارد و در وضع فقر بهره‌برداران محلی و گسترش روحیه سوداگرانه، آتشی که به جان جنگل‌ها افتاده را وسعت و شدت بیشتری بخشیده است. امروز به مدد راه‌های ارتباطی دایره مصرف‌کنندگان فرآورده‌های جنگلی فراتر از حوزه‌های آبخیز نیز رفته است و از این رو فشار مضاعفی به جنگل‌ها وارد می‌شود. آمارها نشان می‌دهد که در سنوات گذشته و برای دهه‌های متمادی سالیانه ده‌ها ‌هزار هکتار از جنگل‌های بلوط زاگرس از بین رفته است. با این حال آمارهای رسمی تخریب‌ جنگل‌ها در سنوات گذشته به دلایلی مخدوش و غیر دقیق است؛ بحران ناگواری را که بر جنگل‌های بلوط رفته است کسانی به درستی فهم می‌کنند که از دهه‌های گذشته تصویر پیشینی دقیقی از این سرمایه خدادادی داشته باشند. جان داگلاس پژوهشگری است که در سال‌های ١٣٢٨ و ١٣٢٩ خورشیدی از بخشی از این جنگل‌ها در لرستان بازدید و در آنجا تحقیق کرده است. او در کتاب خود با تیزبینی، فقر لرها را معلول تخریب جنگل‌ها و مراتع می‌داند، بنا به روایت او «...‌مثل گذشته از جنگل‌های پر پشت بلوط خبری نیست‌…‌».

آنچه داگلاس در هفتاد‌ سال پیش بدان اشاره می‌کند هشدار به فاجعه‌ای است که امروزه به صورت کامل‌تری جامه عمل پوشیده است. هفت دهه از آن زمان گذشته است و جنگل‌های عمدتاً بلوط لرستان و زاگرس تا کنون دشواری‌ها و دشمنی‌های زیادی را از سرگذرانده و هر ‌سال کم‌پشت‌تر و فقیرتر شده‌اند. شوربختانه در تمام دهه‌هایی که تخریب گسترده در جریان بوده است، فرآیند احیای طبیعی جنگل‌ها به دلیل گسترش دامداری سنتی در فضای جنگل‌ها متوقف شده و احیای منابع از طریق نیروهای انسانی نیز جزئی و در همین موارد جزئی نیز در نمونه‌های بسیاری ناموفق بوده است و در مواردی دیگر در قیاس با حجم درختان کهنسال تخریب‌شده قابل توجه نیست. به ‌هر حال پیامد تخریب این جنگل‌ها و مراتع درهم‌تنیده با آنها امروز با واکنش‌ها و خشم طبیعت پاسخ داده می‌شود. از آنجا که طبیعت تخریب و بدون پوشش و حفاظ شده است مانند سابق جاذب نزولات جوی نیست؛ از این رو زمین به آسانی محمل سیلاب‌های ویرانگری می‌شود که خاک حاصلخیز آن در ترکیب با آب‌ها مسیری که قبلا زندگی در آنجا جریان داشت، شسته می‌شود.

سیلاب‌های ویرانگر پلدختر لرستان در فروردین ١٣٩٨ مولود چنین وضعیتی است. در آن سیل هر چند ریزش باران بی‌سابقه بود ولی آن‌طور که شاهدان و شواهد می‌گویند، ‌درصد قابل توجهی از سیل را گل و لایی تشکیل داده که در برخی مناطق شهر و شهرستان بیش از دو متر تخریب به جای گذاشته است. تخریب جنگل‌ها و مراتع و فرسایش شدید خاک وضع بغرنجی را در زاگرس شکل داده است که در سال‌های آینده تکرار پیامدهای پیش‌گفته را به صورت شدیدتری به دنبال دارد. از این رو روزگاری ناگزیر را برای مرگ جانسوز بلوط‌های زاگرس عزا و ماتم جانکاهی از سر خواهیم گذراند. در یک مورد و برای یادآوری خوان نعمت چشمه‌ها و رودهای زاگرس که امروزه تا کویر نیز ارزانی غیرزاگرس‌نشینان شده است، عمدتا مدیون همین جنگل‌های جاذب بارانی است که در غیاب مسئولیت و تفاوت ذی‌نفعان و به‌اصطلاح مسئولان، انبوه انبوه در حال جان‌دادن هستند. به راستی آنچه که در جنگل‌های زاگرس رخ داده است جز فرآیند بی‌مسئولیتی نهادینه و سیستماتیک چه می‌تواند باشد؟ در توصیف این وضع گفته‌های ساراپاراکین، عضو حزب سبز انگلستان، بیشتر از هر کس در مورد ما صدق‌می کند؛ «سستی ما، سکوت ما و نبود جسارت در ما به این معناست که در نهایت ما تنها گونه‎ای خواهیم بود که نابودی خودمان را مو به مو تحت نظارت داشته‌ایم و گور ما چه سنگ‌نبشته وهن‌آمیزی خواهد داشت: آنان آنچه را فرا می‌رسید می‌دیدند، اما چندان خرد نداشتند که راه را بر آن ببندند». با این حال هنوز کورسوی امیدی برای برون‌رفت از مشکل وجود دارد ولی به قول انیشتین «ما نمی‌توانیم مشکلات‌مان را با همان تفکری که آنها را به وجود آورده‌ایم حل کنیم».

*جامعه‌شناس

منبع: شهروند

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار