خواهر شهید علیرضایی به نقل از برادر شهیدش :

مبادا در بی تفاوتی زندگی کنید

املش (پانا) - خواهر شهید علیرضایی به نقل از برادر شهیدش گفت :مبادا در بی تفاوتی زندگی کنید که علی اکبر(ع) در راه پدر با هدف شهید شد.

کد مطلب: ۱۶۲۷۹۸۹
لینک کوتاه کپی شد
مبادا در بی تفاوتی زندگی کنید

به مناسبت‌ هفته بسیج دانش‌آموزی به دیدار یکی از خانواده‌های شهید در املش رفتیم و گفت‌وگویی صمیمانه‌ای با خواهر شهید انجام دادیم که به شرح زیر است:

 لطفا خودتان را معرفی بفرمایید؟

«من زهرا علیرضایی هستم خواهر شهید ایرج علیرضایی انشاالله که من رو به عنوان خواهر قبول کنند و ما بتوانیم راه ایشان را ادامه بدهیم.» 

از اخلاق و رفتار ایشان در برخورد با خانواده صحبت کنید؟

 «اخلاق و رفتار ایشان بسیار حسنه بود برای خانواده خودشان و همچنین برای مردم احترام بسیاری قائل بودند.» 

ایمان و عقیده شهید در چه سطحی بود؟

 «ایمان و عقیده شهید بسیار قوی بود در صورتی که سن ایشان کم بود اما بسیاری از مسائل را متوجه می‌شدند. برای مثال در دوران کودکی که ۶،۵ ساله بودند مکبر مسجد بودند اهل قرآن،مسجد،نماز و عبادت بودند.» 

از هدف و اندیشه شهید در پیرامون جنگ صحبت بفرمایید؟

 «ایشان به ما می‌گفتند:خانواده عزیزم این را بدانید که اگر حسین(ع) را شهید کردند اما او پیروزی را با بالی خونین به کف آورد ما هم در راه او گام برمی‌داریم تا پیروز شویم. پس هدف ایشان پیروزی اسلام بود. ایشان می‌گفتند: مبادا در حال بی‌تفاوتی  زندگی کنید وبمیرید که علی اکبر(ع) در راه پدر با هدف شهید شد من به شما توصیه می‌کنم مبادا همانند کوفیان امام را تنها بگذارید و حتی یک لحظه از او غفلت بورزید. بعد به دوستانش گفت: ای کسانی که در مدرسه درس می‌خوانید من هم در دانشگاه عشق که استادش حسین(ع) است و کلامش بهشت و مدرکش شهادت درس می‌خوانم تنها هدفم وصال معشوق است. تنها هدف ایشان رسیدن به خدا بود.» 

 روحیه شهید هنگام رفتن به جبهه چگونه بود و آیا به شما سفارشی داشتند؟

 «خیلی خوشحال بودند برای اولین بار که می‌خواستند به جبهه بروند سن ایشان کم بود و به همین دلیل اجازه رفتن را به ایشان نمی‌دادند. می‌گفتند: حضرت علی اصغر شش ماهه بتواند برای پیروزی و زنده ماندن اسلام یک مسئولیت داشته باشند پس چرا ما نداشته باشیم. برای همین شناسنامه من را دست کاری کردند و بار اول با شناسنامه من به جبهه رفتند. بار پنجمی که داشتند می‌رفتند خیلی خوشحال بودند و از چهره ایشان مشخص بود که اگر بروند شهید می‌شوند و به وصال معشوق خودشان می‌رسند که رسیدند. همیشه ما را به حجاب تشویق می‌کردند به ایمان،اخلاق نیک،احترام به پدر و مادر و رفتار خوب با مردم این ها سفارش همه شهدا است.» 

شما خبر شهادت برادر بزرگوارتان را چگونه دریافت کردید و آن زمان چه احساسی داشتید؟

 «یکی از دوستان برادرم به تهران رفته بودند آن موقع شهدا را با تریلی می‌آوردند مثل اینکه عکس برادرم را دیده بودند زنگ زدند خانه ما و گفتند: تهران شهدا را آوردند و به پدرم گفتند که پیکر پاک و محترم پسر شما هم آوردند. از این طریق ما متوجه شهادت برادرم شدیم. ما آن لحظه احساس خوشحالی داشتیم چون برادرم خوشحال بودند که این راه را انتخاب کردند.» 

بعد از شهادت برادر بزرگوارتان چه مسئولیت هایی را بر دوش خود احساس می‌کنید؟

 «مسئولیت ما این است که به پدر و مادر احترام بگذاریم و به آنها رسیدگی کنیم و راه شهدا را ادامه بدهیم.»

نظر خودتان درباره این همه فداکاری و ایثارگری رزمندگان اسلام چیست؟

 «یک بار که ما دور هم نشسته بودیم من به برادرم گفتم: خوشا به حال شما ای کاش ما هم مرد بودیم و می‌توانستیم خدمت بکنیم. برادرم من را بوسید و گفت: نیمی از ثواب برای شما هست. گفتم: چرا؟ زحمت را شما کشیدید نیمی از ثواب برای من است؟ خندید و گفت: من با شناسنامه شما رفتم. الان که ۳۹ سال است به شهادت رسیدند یک ثانیه ما را تنها نمی‌گذارند چون ما حرف ایشان را گوش می‌دهیم خدای نکرده اگر ما پشت به شهدا بکنیم شهدا هم به ما پشت می‌کنند. این شهیدان تا زنده‌ایم الگوی زندگی ما هستند.» 

شما شهادت را چگونه می‌بینید؟

 «شهادت بسیار زیباست از این مرگ،مرگی بالاتر وجود ندارد. ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون شهدا زنده‌اند نمرده اند اینها نزد خدا روزی می‌خورندخوشا به حال شهدا انشاالله که همه ما عاقبت بخیر بشویم و مرگ ما ختم به شهادت بشود.» 

در خاتمه چه پیامی برای مردم و مسئولین دارید؟

 «همه ی مردم و مسئولین، حرف من این است که حرف خدا،رسول خدا و شهدا را گوش بدهند و پیرو و حافظ خون شهدا باشند، فقط حرف نزنند و عمل کنند هدف ما این است.» 

 

خبرنگار : فاطمه زهرا امیر پور

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار