راه نرفتهای که با دل پیمودهایم
گیلان (پانا) ـ اربعین امسال، پاهایمان از جاده نجف تا کربلا جا ماند اما دلهایمان بیوقفه همان مسیر را پیمودند. امروز ما جاماندگان در خیابانهای شهرمان پیادهروی میکنیم؛ قدمهایی که شاید خاک این کوچهها را طی کند اما مقصدش حرم حسین(ع) است.

آقا جان...
باز اربعین رسید و باز، قافلهای رفت و من ماندم، ماندم در شهری که نه غبار جادهات را دارد و نه نسیم حرم تو را، اما دلی که از آنِ توست، هیچ مرزی را نمیشناسد. هر صبح، بیخبر از پاهایم، زودتر از من حرکت میکند؛خودش را به ستونهای مسیر نجف میرساند، به بینالحرمین، به آغوش پرچم سیاه عزایت.
امروز، ما جاماندگان، اینجا در خیابانهای شهرمان، قدم به قدم به یاد تو راه میرویم.نه از گرمای آفتاب عراق خبری هست، نه از صف نذریها و نه از صدای روضههای بین راه، اما اشکهایمان همان اشکهای زائران توست، و خستگی پاهایمان همان خستگی جاده عشق.
ای سید و سالار شهیدان...
هر قدم این پیادهروی کوچک را، به نیت گامهای زائرانت برمیداریم، هر نفسی که در این مسیر میکشیم، برای روزی است که در صحن تو، بیواسطه، سلام بدهیم. ما آمدهایم که بگوییم: حتی اگر جاده کربلا را نرفته باشیم، قلبهایمان از همان لحظهای که نامت را شنیدند، زائر تو شدهاند.
آقا جان...
این کوچهها را که طی میکنیم، خیال میکنیم ستونهای مسیر نجف از دور پیدا شدهاند. با هر ذکر «یا حسین» که میگوییم، فاصلهای کم میشود. شاید پاهایمان به بینالحرمین نرسد، اما یقین داریم که دلهایمان همین حالا، در کنار زائرانت ایستاده است، رو به ضریح تو، با چشمانی پر از اشک، زمزمه میکند: «السلام علیک یا اباعبدالله...»
ای کاش، این حسرت، امضای دعوتنامه سال بعدمان شود. ای کاش، این قدمها، پلههای رسیدن به حرم تو باشد. ما جاماندگان، راه نرفته را با دل پیمودهایم، و مطمئنیم که روزی، پاهایمان هم به دلهایمان میرسد...
ارسال دیدگاه