جانشین فرمانده انتظامی استان چهارمحال و بختیاری:
شهید خرمرودی از پرافتخارترین افسران انتظامی کشور بود
بن (پانا) - جانشین فرمانده انتظامی استان چهارمحال و بختیاری، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهید امیر سرتیپ ابوالحسن خرمرودی، خود را سفیر این شهید و ایشان را یکی از پرافتخارترین افسران نیروی انتظامی کشور معرفی کرد.

سرهنگ محمدسعید یاری، جانشین فرمانده انتظامی استان چهارمحال و بختیاری در آیین تکریم و معارفه فرمانده انتظامی شهرستان بن با صدایی رسا و لحنی آکنده از افتخار سخن گفت و خود را «کوچکترین سرباز و مفتخر به سفارت شهید امیر سرتیپ ابوالحسن خرمرودی» معرفی کرد و گفت: این شهید بزرگوار، فرمانده انتظامی فتح استان ایلام بود. در گرماگرم نبرد در آستانه عملیات غرورآفرین مرصاد در دل شهرستان اسلامآباد در حالی که بنده در معیت نیروهای مردمی بودم، این دلاورمرد با کولهباری از تجربه و رشادت (۲۹ سال و ۹ ماه و ۲۷ روز خدمت)، غریبانه اما شجاعانه در رکاب ملت به فیض شهادت نائل آمد؛ نامش جاودان باد.
سرهنگ یاری با تاکید بر جایگاه رفیع شهید خرمرودی در نیروی انتظامی، افزود: خرمرودی فقط یک افسر نبود، او یکی از پرافتخارترین افسران انتظامی بود. از جبهههای جنوب گرفته تا فتح، گرگان، آبادان، خرمشهر، دهلران و در نهایت، نیروی انتظامی ژاندارمری استان ایلام، همه جا نامش میدرخشید. در عملیات مرصاد، آن توطئه شوم دشمنان ایران، درست زمانی که قطعنامه را پذیرفتیم و دشمن زبون خیال کرد کار تمام است، خرمرودی سدی پولادین در برابر نفوذ منافقین بود.
وی با اشاره به نقشههای خائنانه استکبار جهانی، گفت: دشمن با تمام قوا به میدان آمده بود. عملیات چلچراغ در تهران را یادتان هست؟ منافقین کوردل به خیال خام خود تهران را فتح میکنند، اما رزمندگان ما، جان برکفان این مرز و بوم، آنها را در نزدیکی تهران زمینگیر کردند. بعد از آن، نقشه شوم “کلک جاویدان” را کشیدند. هدفشان این بود، یک عملیات برقآسا و رسیدن به تنگه، اما کور خوانده بودند، خرمرودی و یارانش بیدار بودند.
سرهنگ محمد سعید یاری با صدایی که از خشم میلرزید، ادامه داد: آمریکا و اذنابش خیال میکردند میتوانند با هواپیماهای اهدایی فرانسه و آواکسهای جاسوسی، ایران را به زانو درآورند. نیرویی که از ۳۵۰ کیلومتری استان ایلام آمده بود، ماموریت داشت ایلام را اشغال کند، از گردنه عبور کند، پدافندش را در ارتفاعات مستقر کند و کمر غرب را بشکند. خیال داشت از جبهه جنوب هم به لرستان نفوذ کند و در کرمانشاه تاج پیروزی را بر سر بگذارد، اما زهی خیال باطل، نیروهای مردمی، بسیج، سپاه، ارتش، همه و همه در عملیات مرصاد حماسهای جاودان آفریدند، منِ حقیر هم به عنوان یک بسیجی قدیمی، در کنار این عزیزان افتخار حضور داشتم.
او با بغضی که در صدایش موج میزد، به لحظات شهادت شهید خرمرودی اشاره کرد و گفت: در آن شب تاریک، خرمرودی یک گردان از دلاورمردان انتظامی ایلام را به خط کرد و به سوی تنگه روانه ساخت. برای شناسایی معبر، به همراه ۳ بسیجی دلاور جلوتر رفت و در همانجا، به آرزوی دیرینهاش رسید و به فیض شهادت نائل آمد. وقتی خبر شهادتش رسید، انگار دنیا بر سرم آوار شد، اما خون خرمرودی، جوشش غیرت را در رگهایمان دوچندان کرد.
سرهنگ یاری با چشمانی اشکآلود، ادامه داد: آقای لطفی، راننده وفادارش، تعریف میکرد: وقتی خرمرودی شهید شد، پیکرش را کشان کشان آوردم. ترکش درست به قلبش اصابت کرده بود، در یک پتو پیچیدمش و مظلومانه به معراج شهدا بردم. دیدم شهدا را در سردخانه چیدهاند. خواستم خرمرودی را بالا بگذارم، اما گفتند: درجهاش پایینتر است، من که یک گروهبان بودم، غیرتم به جوش آمد و گفتم: این شهید، یک دنیا ارزش دارد، و بالاخره، حرفم را گوش کردند
سرهنگ یاری در پایان، با صدایی که دوباره صلابت خود را بازیافته بود، گفت: اسلامآباد آزاد شد، اما خرمرودی دیگر در بین ما نبود. پیکرش غریبانه به همدان منتقل شد اما نامش، یادش، و راهش تا ابد در قلب ما زنده است. در پلیسراه ساوه، هر سال یادوارهای باشکوه برای این شهید والامقام برگزار میکنیم؛ خرمرودی، نامی ماندگار در تاریخ ایثار و شجاعت است.
ارسال دیدگاه