قدم‌هایم جا ماند اما دلم به کربلا رسید

مرکزی (پانا)- اربعین، نقطه تلاقی عشق و دلدادگی است؛ حتی اگر جسمت از قافله زائران جا مانده باشد، دلِ عاشق راه خود را به حرم پیدا می‌کند. این دلنوشته روایت شوق و دلتنگی خبرنگاری است که از دور، با تمام وجودش، به کربلا وصل شد.

کد مطلب: ۱۵۹۵۹۵۷
لینک کوتاه کپی شد
قدم‌هایم جا ماند اما دلم به کربلا رسید

چهل روز است که غم مهمان دل‌هاست. چهل روز از روزی که نینوا رزمگاه حق و باطل شد، گذشت. چهل روز از اسارت زینب گذشت. چهل روز پیش، سرِ دردانه پیامبر (ص) بر نیزه رفت تا پیام جاودان او بر زمین نماند.

چهل روز از قرآن خواندن خورشید بر سر نیزه‌ها گذشت. چهل منزل پیش، کربلا مهبط هفتاد و دو ستاره آسمانی شد و چهل روز است که ما مرثیه‌هایمان را مکرر می‌‌کنیم.

چهل روز است که چهره نیلی فرات آرام و قرار ندارد. اکنون چهل روز پس از پراکنده شدن خیمه‌های سوخته‌شده در بیابان، صدای کاروانی با اَمارت زنی غیور در دشت می‌پیچد. این چهل روز فراق و دوری از دلدادگانش، او را به اندازه چهل سال پیر کرده است.

از عاشورا تا اربعین، جاده‌ها شاهد پاهای تاول‌زده کودکانی بوده و با هر قدم آنان، ناله «وازینبای» به آسمان برمی‌خاست.

اربعین، مرور ستم‌هایی است که بر کاروان بنی‌هاشم رفت؛ تکرار مصیبت‌هایی است که روح زینب را آزرد.

اربعین، میعاد تازه کاروان کربلا با امام خویش است. اربعین، یادبود آتش و دود و اشک و خون است. اربعین، گریستن دوباره بر شهدای مظلوم آل‌الله و تجدید دوباره با اندوه دودمان رسول‌الله (ص) است.

ای حقیقت زنده تاریخ!

با تمام جان شهادت می‌دهم که تو پیشوای راستی‌پیشگان هستی.

سلام بر تو ای بنده پارسای برگزیده. سلام بر تو ای پیشوای در خون تپیده مظلوم.

 

نویسنده : دانش‌آموز: ملینا شیرازی

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار