یادداشت

اربعین، اقیانوس بی کران ارادت

قم (پانا) - در اقیانوس بی‌کران ارادت اربعین، نه تنها جسم‌ها که جان‌ها نیز در آغوش سخاوت مردمان جای گرفته است.

کد مطلب: ۱۵۹۶۰۳۰
لینک کوتاه کپی شد
اربعین، اقیانوس بی کران ارادت

 اربعین تنها یک پیاده‌روی نیست، یک فرهنگ، نگرش و یک سلوک است. کسانی که دلشان برای امام حسین (ع) می‌تپد، کسانی که ندای «هل من ناصر ینصرنی» او هنوز در گوش جانشان طنین‌انداز است، همگی به نوعی در این مسیر نورانی شریکند.

 در این مسیر نه تنها گام‌ها، بلکه دل‌ها و اراده‌ها نیز برای هدفی واحد، یعنی احیای آرمان‌های حسینی، یکی می‌شوند.

از تمامی قشرهای جامعه، از پاکبانان تا داوطلبانِ تیم‌های پزشکی و امدادی و همان پیرمرد ویلچری که ترس حسرت به دل ماندنش را داشت و آن معلولِ جسمی همگی شوقی به سر دارند که قابل درک نیست.

  در این شور حسینی، نمی‌توان از کنار زخم‌های عمیق و مسائل روز جامعه چشم پوشید، نبودن سرداران و شهدای سرافراز جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و وضعیت مردم مظلوم غزه که کربلا را در هر نفس تجربه می کنند شیرینی این گام ها را با غم آمیخته می کرد.

در این اقیانوس بی‌کران ارادت، نه تنها جسم‌ها که جان‌ها نیز در آغوش سخاوت مردمان جای گرفت.

 همه بی‌هیچ چشم‌داشتی هر آنچه در بساط داشتند از جرعه‌ای آب خنک تا لقمه‌ای نان گرم و سرپناهی برای خستگی راه، پیشکش زائران طریق عشق کردند و در این میان کرامت بی‌انتهای مردم عراق، همچون خورشیدی تابان، بر تارک این میهمانی عظیم می درخشد. آنان، با دستان گشاده و دل‌هایی لبریز از مهر، خانه‌هایشان را سراسر عشق می‌کنند و خود را خادم زائران اباعبدالله می‌دانند.

و اما، حکایت زائران… گویی واژه «گرما» در قاموس قدم‌هایشان بی‌معنا شده است. آفتاب سوزان، با آنکه بر سر و رویشان می‌تافت، تنها برقی از عزم و اراده را در چشمانشان شعله‌ورتر می‌ساخت. گویی حرارت عشق حسین (ع) چنان در وجودشان ریشه دوانده که هرگونه سوز و گداز بیرونی را به نسیمی روح‌بخش بدل می‌کرد.

 در آن وادی شور و شوق، گرما نه تنها مانعی نیست که خود جزئی از این حماسه پیاده‌روی است؛ نمادی از استقامت و تسلیم‌ناپذیری در مسیر رسیدن به وصال دوست."

و در این میان، معجزه‌ای دیگر رقم خورد؛ در دل همین سفر، در اوج همین عشق و ارادت، نغمه‌ای تازه سروده شد.

در میان هیاهوی زائران، فرشته‌ای کوچک، چون گوهری از آسمان، بر زمین فرود آمد. او، همان نوزاد متبرک، متولد در مسیر عشق، خود گواه زنده ای بود بر استمرار حیات و عشق حسینی. گویی او، پیامی بود از جانب پروردگار؛ پیامی که می‌گفت: این راه، راه ادامه یافتن است، راه زندگی است، راه عشق است.

 لبخند او، چون شکوفه‌ای بود در باغ اربعین، و نفس‌هایش، عطر حضور خدا را در مشام زائران پراکنده می‌ساخت. تولدش، نه تنها برای خانواده‌اش، که برای تمام دل‌های مشتاقی که او را دیدند، هدیه‌ای آسمانی بود؛ تلألوئی از امید در دل تاریکی، و نمادی از برکت اربعین.

آنگاه که زمان بازگشت فرا می‌رسد، در دل زائران، غوغایی از احساسات درهم می‌آمیزد. کوله‌باری از معنویت، خاطراتی به وسعت تاریخ کربلا و ارادتی افزون‌تر از پیش، همراهشان. نگاه‌هایشان، هرچند رو به سوی دیار خویش دارد، اما گویی هنوز به صحن و سرای معشوق، در کربلای پر از نور، گره خورده.

 در چشم‌هایشان، رد اشک شوق زیارت و تلخیِ جدایی موج می‌زند؛ گویی بخشی از وجودشان را در آن سرزمین مقدس جا گذاشته اند. خستگی راه، بر چهره‌هایشان رنگ می‌بازد و جای خود را به آرامشی عمیق و رضایتی الهی می‌دهد. هر قدمی که برمی‌دارند، گویی ذکری است برای آن یگانه مظلوم، و هر نگاهشان، دعایی برای تعجیل در فرج.

حسرتِ جاماندن، تلخ است و دلتنگی، گاه طاقت‌فرسا. اما عشق، مرز نمی‌شناسد و راه رسیدن به معبود، تنها با قدم‌های دنیایی میسر نمی‌شود.

 

نویسنده : سمیرا مرادیان

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار