قطره ای در برابر عظمت شهدای مدافع حرم

قم (پانا) - شهدای حرم؛ عاشقانی که با حماسه خونین خود آسمان را به زمین آوردند و برای عشق های جاودانه، قصه شدند.

کد مطلب: ۱۵۹۴۸۲۰
لینک کوتاه کپی شد
قطره ای در برابر عظمت شهدای مدافع حرم

سالروز شهادت مدافع حرم شهید محسن حججی، روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم نامیده شد تا مناسبتی باشد برای تجلیل از فداکاری ها وتلاش ها ورشادت های دلیرمردانی که با اهدا خون خود، امنیت و آسایش را برای ایران اسلامی به ارمغان آوردند.

وقتی نام «شهدای مدافع حرم» را می‌شنوم، قلبم پر از غرور و چشمانم پر از اشک می‌شود. این مردان بزرگ، نه برای جنگ، که برای دفاع از حرمت انسانیت، از خانه و خانواده و همه دلبستگی های خود چشم پوشی کردند.

 آن‌ها رفتند تا ارزش ها و ناموس و میهن‌شان در امان باشد.  با چشمانی پر از امید و قلبی سرشار از عشق، راهی سرزمین‌های دور شدند. آن‌ها می‌دانستند که شاید دیگر برنگردند، اما این را هم می‌دانستند که اگر سکوت کنند، تاریخ آن‌ها را نخواهد بخشید.

پشت سر هر شهیدی، یک مادری چشم انتظار بود که هر شب با نگاه به عکس پسرش برای بازگشتش دعا می‌کرد.  یا همسری فداکار بود که هر بار با خود می گفت شاید این آخرین دیدارمان باشد ولی با حضرت زینب (س)معامله کرده بود و با لبخندی پر از غم می‌گفت: «می‌رود  تا دین باقی بماند... تا حرم باقی بماند...تا آرامش را برای ما به ارمغان بیاورد و می رود تا دشمن را در آنسوی مرزها گرفتار نموده و خیال نزدیک شدن به ما را از سر به دور کند.»

 و پشت هر شهید، کودکی بود که هنوز معنای شهادت پدرش را نمی‌فهمید، اما سرانجام روزی خواهد فهمید که پدرش، آن مسافر بهشت، خود یک قهرمانی بوده است.

شهید مدافع حرم، کسی است که غیرت او اجازه نداد دشمن به حریم اهل بیت (ع) بی‌حرمتی کند. او مانند یک برادر، یک پدر، یا یک فرزند وفادار، از حرم های شریف در سوریه و عراق دفاع کرد. نبرد شجاعانه او وحشی‌ترین دشمنان در غربت و در کنار رزمندگان عراقی، سوری، افغانستانی، پاکستانی، لبنانی و ...هر بیننده ای را متحیر کرد.

 با این همه، قدم گذاشتند در راهی که پایانش را می‌شناختند. نه از مرگ می‌ترسیدند، نه از تنهایی؛ تنها از این می‌ترسیدند که مبادا دیر برسند... مبادا صدای مظلومان به گوش جهان نرسد.  غیرت آن‌ها، آتشی بود که دشمن را می‌سوزاند.

شهدای مدافع حرم به ما آموختند که عشق، فقط یک کلمه نیست؛ یک انتخاب است. انتخاب بین راحت زندگی کردن یا برای ارزش‌ها جنگیدن.

آن‌ها به ما آموختند که شجاعت، فقط اسلحه به دست گرفتن نیست؛ گاهی شجاعت، ادامه دادن راهی است که ناتمام مانده.

 هر بار که دست کوچکی را می‌گیریم، هر بار که به مادری احترام می‌گذاریم، هر بار که از مظلومی دفاع می‌کنیم، گویی خون آن‌ها در رگ‌های زمین جاری می‌شود.

رهایتان نمی‌کنیم... نه در یادها، نه در قلب‌ها، نه در قدم‌های کوچکی که در مسیرتان برمی‌داریم. شما پروانه‌هایی بودید که سوختید تا چراغ حقیقت خاموش نشود.

امروز، هر کدام از ما، در هر جایگاهی که هستیم، می‌توانیم ادامه‌دهنده راه این عاشقان باشیم. راهی که با غیرت، شجاعت و عظمت پیموده شد. 

به یادشان می‌مانیم، برایشان می‌خوانیم و راهشان را ادامه می‌دهیم.

دختری که آرزو دارد روزی سایه‌اش به قامت شما برسد.

 

 

 

نویسنده : دانش آموز: هستی قربان پور

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار