عکس یادگاری دانش آموزان دبستان شهید نجفی فدافن کاشمر
کاشمر(پانا)-دانش آموزان دبستات شهید نجفی شهرستان کاشمر باهم عکس یادگاری گرفتند.

خورشید آرامآرام از پنجره به اتاقم تابید. صدای پرندهها از بیرون میآمد و بوی نان تازه از آشپزخانه. مامان با لبخند گفت: «صبح بخیر آویساجان، امروز اول مهره!» قلبم تند تند میزد. کیفم آماده بود، لباس مدرسهام تمیز بود، و من پر از هیجان بودم.
با کمک مامان موهامو مرتب کردم، صبحانه خوردم و کفشهامو پوشیدم. توی راه مدرسه، برگهای زرد و سبز زیر پام خشخش میکردند. آسمون آبی بود و باد خنک، مثل اینکه همه چیز منتظر بود تا مدرسه شروع بشه.
وقتی رسیدم، بچهها رو دیدم که با خوشحالی حرف میزدند، میخندیدند و همدیگه رو بغل میکردند. بعضیها کیفهای نو داشتن، بعضیها دفترهای رنگی، و همه پر از شور و شادی بودن. همکلاسی من با لبخندی شیرین کنارم ایستاد. خیلی خوشحال شدم که دوباره دیدمش. انگار همهی دلتنگیهای تابستون با اون لبخند از بین رفت.
من خبرنگار کوچک مدرسهام. دوربینم رو آماده کردم تا از لحظههای قشنگ عکس بگیرم. عکس یادگاریمون پر از دوستی، شادی و خاطره شد. این عکسها برای همیشه توی دل ما میمونن.
وقتی زنگ خورد، همه با نظم وارد کلاس شدیم. معلم با لبخند گفت: «خوش آمدید بچهها!» کلاس پر از صداهای شاد شد. بعضیها دفتر و مدادشون رو مرتب کردن، بعضیها با هم حرف زدن و خندیدن. همه منتظر بودن تا درسها شروع بشه.
در زنگ تفریح، بچهها توی حیاط بازی کردن. بعضیها لیلی بازی کردن، بعضیها طناب زدن، و بعضیها با هم حرف زدن. صدای خندهها همهجا پیچیده بود. مدرسه مثل یک باغ شده بود؛ پر از رنگ، خنده و یادگیری.
من هم با دل خوش، منتظر روزهای خوب، بازیهای تازه و خاطرههای شیرین هستم. اول مهر برای من یعنی شروعی تازه، دوستیهای دوباره، و لحظههایی که هیچوقت فراموش نمیشن.
همکلاسی های من:هدیه زهرا سازگار ،نازنین زینب ابراهیمی ،فاطمه ذاکر،زهراذاکر،رهاعجمی،هانیه هاتفی،کوثر مرادعلی پور،معصومه نخعی ،فاطمه نخعی،اسمافرقانی،نازنین رقیه نخعی ،اسماخزاعی،یاسمین کریمی،زینب سادات قادری
ارسال دیدگاه