معلمی که چراغ دانایی و مهربانی را برای همیشه روشن نگه داشت
اصفهان (پانا) - معلم پرآوازه ناحیه ۲ اصفهان، نه تنها در حیات پربارش، که پس از پرواز به ملکوت نیز، نماد بیبدیل ایثار، عشق و انسانیت است.

در میان انبوه اخبار روزمره، داستان زندگی بانویی از جنس نور و معرفت، دلها را میسوزاند و روحها را جلا میبخشد.
"نسا ابراهیمی"، معلم پرآوازه ناحیه ۲ اصفهان، نه تنها در حیات پربارش، که پس از پرواز به ملکوت نیز، نماد بیبدیل ایثار، عشق و انسانیت است.
همسرش، با چشمانی غرق در اشک و صدایی آکنده از عشق، از او به عنوان "فرشته بیبالی" یاد میکند که تا آخرین لحظه، زندگیاش را وقف خدمت به دیگران کرد. سفر روشنگرانه یک معلم عاشق نسا ابراهیمی مسیر زندگیاش را نه با طلا و پول، که با عشق به آموزش و دستگیری از محرومان هموار ساخت. در طول سه دهه خدمت خالصانه در آموزش و پرورش ناحیه ۲ اصفهان، او نه فقط یک معلم، که مادر معنویِ مدرسه، پناهگاه نیازمندان و چراغ هدایت دانشآموزان بود.
همکارانش میگویند: «هرگز کسی را به اندازه او دلسوز و فداکار ندیدیم." مدرسهسازی در دل محرومیتها اما کار او فقط به کلاس درس محدود نبود. هر ماه، بخشی از حقوق ناچیز معلمیاش را به خرید لوازم التحریر، لباس و حتی جهیزیه برای دانشآموزان محروم اختصاص میداد.»
همسرش با چشمانی پر از اشک تعریف میکند: «گاهی تمام حقوقش را خرج میکرد، اما لبخند رضایت روی لبهایش بود." جالب اینجا بود که این کمکها همیشه مخفیانه انجام میشد؛ بسیاری از شاگردانش تا سالها نمیدانستند چه کسی بستههای آموزشی، لباسهای نو یا حتی وسایل جهیزیه را برایشان فرستاده است.»
"هیچ کودکی نباید به خاطر فقر، از تحصیل بازبماند." او کلاسهای رایگان تقویتی در منزلش برگزار میکرد، گاهی چند ساعت، برای دانشآموزان بیبضاعت، نه فقط درس، که غذا و لباس مهیا میکرد.
یکی از همکارانش میگوید: «تابستانها که مدارس تعطیل بود، خانهاش تبدیل به مدرسه میشد. میگفت: 'تعطیلات برای معلمی که عاشق است، معنی ندارد!'" پل مهربانی؛ وصل کردن دلهای تنها اما عشق او فقط به دانشآموزانش محدود نبود. در میان تمام مشغلههای معلمی، گاهی نقش یک واسطه مهربان را بازی میکرد؛ وصل کردن دختران و پسران مستعد ازدواج که به خاطر مشکلات مالی یا خانوادگی، نمیتوانستند زندگی مشترک تشکیل دهند.»
همسرش با لبخند میگوید: «حتی در بستر بیماری، پیگیر زندگی این عزیزان بود. میگفت: 'اگر بتوانم حتی یک خانواده را نجات دهم، خدایا شکرت!'" مبارزه با سرطان و درس زندگی وقتی پزشکان تشخیص دادند که او به سرطان پیشرفته مبتلا شده، همه گمان کردند این پایان راه است.
اما نسا ابراهیمی ثابت کرد که بیماری هم نمیتواند اراده آهنین یک معلم عاشق را خرد کند.
همسرش با افتخار تعریف میکند: «در بیمارستان، وقتی حالش کمی بهتر میشد، برای پرستاران و بیماران هماتاقیاش 'درس زندگی' میداد. میگفت: 'من تا زندهام، معلمم!'" پروانههایی که او پرورش داد.»
امروز، بسیاری از شاگردانش پزشکان، مهندسان و معلمان برجستهای شدهاند که همگی میگویند: "اگر محبتهای خانم ابراهیمی نبود، ما هرگز به اینجا نمیرسیدیم." یکی از آنها که خودش امروز دبیر نمونه است، میگوید: «او به ما یاد داد که معلمی فقط شغل نیست، یک عشق بیپایان است." معلمی که دو بار طلای خالص شد نسا ابراهیمی، دو بار به عنوان دبیر نمونه ناحیه ۲ اصفهان انتخاب شد، اما هرگز برای نشانها و تقدیرنامهها تلاش نکرد. همیشه میگفت: "بالاترین جایزه من، موفقیت شاگردانم است." وداع با معلم آسمانی در مراسم تشییع او، جمعیتی چند هزار نفری از شاگردان، همکاران و کسانی که روزی از کمکهایش بهره برده بودند، گرد آمدند.»
صحنهای چنان باشکوه که گویی آسمان میگریست. امروز، پس از دو سال، هنوز هم بستههای آموزشی، لباسهای گرم و وسایل ضروری به صورت ناشناس به دست نیازمندان میرسد. روی برخی از آنها نوشته شده: "به یاد معلمی که عاشق بذل و بخشش بود." نسا ابراهیمی رفت، اما نور وجودش هرگز خاموش نمیشود. او ثابت کرد یک معلم واقعی، هرگز نمیمیرد؛ چرا که یادش در قلبها، کردارش در تاریخ و عشقش در نسلها جاری است. "معلم عزیز! تو نه مردهای، که در هر نگاه مهربان، در هر دست بخشنده و در هر کلاس درس، زندهای..."
ارسال دیدگاه