روایتی متفاوت از فداکاری معلم خوزستانی که جان مادر و دختر را نجات داد؛

نمی‌توانستم درس فداکاری را فقط روی تخته بنویسم

تهران (پانا) - معلم پایه سوم دبستان حافظ در روستای سیدان، در روز جهانی معلم جان یک مادر و دختر را نجات داد و خود زیر تیغ جراحی رفت تا معنای واقعی فداکاری را به دانش‌آموزان و همکارانش نشان دهد.

کد مطلب: ۱۶۲۲۸۷۵
لینک کوتاه کپی شد
نمی‌توانستم درس فداکاری را فقط روی تخته بنویسم

روز جهانی معلم برای محمود عبدی‌نژاد، معلم پایه سوم دبستان حافظ در روستای سیدان، با حادثه‌ای به‌یادماندنی همراه شد؛ حادثه‌ای که جان یک مادر و دختر را نجات داد و معنای واقعی فداکاری را در عمل نشان داد.

از کلاس درس تا کانال آب در مسیر فداکاری یک معلم

ظهر یکی از روزهای اخیر، محمود عبدی‌نژاد همراه با همکارانش در مسیر رفتن به مدرسه بود که پیش از رسیدن، چشمش به  خودرویی افتاد که  داخل کانال آب سقوط کرده است. عبدی‌نژاد در گفت‌وگو با پانا درباره اتفافات آن روز می‌گوید: «حدود ساعت ۱۲:۲۰ بود. در مسیر رفتن به مدرسه بودیم که دیدم ماشینی به داخل آب افتاده و فقط سر یک خانم پیدا بود. جریان آب بسیار خروشان بود و همکارم که خانم بود، شوکه شده بود. فرصت فکر کردن نداشتم و فقط به ذهنم رسید که باید آن‌ها را نجات دهم.»

این معلم فداکار ادامه می‌دهد: «اصلاً به خودم یا خانواده‌ام فکر نکردم، تنها هدفم نجات جان آن‌ها بود. من معلمم و بیش از بیست سال است که درس ایثار و فداکاری می‌دهم. چگونه می‌توانستم از کنار چنین صحنه‌ای عبور کنم و به کلاس درس بروم و از فداکاری سخن بگویم؟»

InShot_۲۰۲۵۱۰۱۸_۱۵۱۲۵۰۳۱۰

در جریان عملیات نجات، دختر کوچک داخل خودرو گیر کرده بود و آب خروشان هر لحظه خطر بیشتری ایجاد می‌کرد. عبدی‌نژاد می‌گوید: «دختر داخل ماشین گیر کرده بود، شیشه شکسته بود و جریان آب بسیار تند بود. لحظه‌ای احساس کردم ممکن است خودم هم زیر ماشین بروم، اما ایستادم. نیمه بدنم در آب بود و با دستانم دختر را بیرون کشیدم. چند بار حس خفگی پیدا کردم، اما فقط به این فکر می‌کردم که این کودک باید زنده بماند.»

این معلم فداکار که در جریان نجات دچار جراحت شد. او می‌گوید: «در آن لحظه متوجه جراحت خودم نشدم. بعدها مشخص شد که شکمم پاره شده است و چند روز بعد تحت عمل جراحی قرار گرفتم. با این حال، خدا را شکر، آن مادر و دختر سالم ماندند.»

فداکاری یعنی آقای عبدی‌نژاد

واکنش دانش‌آموزانش نیز بخشی از این داستان الهام‌بخش است و این معلم فداکار خوزستانی با لبخند و بغض درباره آن می‌گوید: «وقتی به کلاس بازگشتم، یکی از دختران دستم را گرفت و گفت: «آقا این بار نرو، می‌ترسم دیگر برنگردی.»  بچه‌ها نقاشی کشیدند، تماس گرفتند و پیام دادند. یکی گفت: «آقا، فداکاری یعنی بخشش.» دیگری گفت: «یعنی جان خودمان را فدای دیگری کنیم.» یکی از آن‌ها گفت: «فداکاری یعنی آقای عبدی نژاد.» آن روز برای من زیباترین کلاس دنیا بود.»

شعر زیر به پاس فداکاری محمود عبدی‌نژاد، معلم پایه سوم دبستان حافظ، توسط حاج اردشیر زاهدی، جانباز هشت سال دفاع مقدس سروده شده است:

به خوابت آمدم دیشب سبکبال/ به سبکی که در آوردی پر و بال

چو یک خودرو درون آب افتاد/ شما را هم خدا آنجا فرستاد

که با دست تو جان مادری را/ دهد فوری نجات و دختری را

اگر چه خویش هم آسیب دیدی/ولی آسیب را با جان خریدی

کنون باید شوم جویای احوال/ چنانت کآمدم درخواب و با حال

برایت شعر خواندم شعر پر بار/ردیف اصلیِ شعرم «فداکار»

معلم نیز ، دهقان کلاس ست/  فداکار همه، گل های یاس ست

برایت شعـر خواندم تا بدانی/ تو هم باید به خاطر ها بمانی

فداکاری نشان غیرت ماست/نهفته در درون سیرت ماست

سلام گرم ما تقدیمـتان باد /سرافراز و سلامت باشی و شاد

یقیناً زان عمل بسیار شادی/که هم محمود و هم عبدی نژادی

با وجود جراحت و عمل جراحی، عبدی‌نژاد کلاس‌هایش را ادامه می‌دهد: «از روز حادثه حتی یک روز کلاس‌هایم را تعطیل نکردم. از روی تخت درس دادم، با بچه‌ها صحبت کردم و تکالیفشان را دریافت کردم. معلمی یعنی همین و من  نمی‌توانم بدون حضور بچه‌ها دوام بیاورم.»

وی با قدردانی از همراهی همسرش می‌گوید: «هرچه دارم از همسرم دارم. از لحظه عمل تا امروز کنارم بوده و واقعاً نمی‌دانم چگونه از او تشکر کنم.»

عبدی‌نژاد باور دارد که حضورش در آن لحظه، تقدیر الهی بوده است. او می‌گوید: «خدا هیچ‌کس را بی‌دلیل سر راه دیگری قرار نمی‌دهد. آن روز روز جهانی معلم بود و من فقط وظیفه‌ام را انجام دادم. شاید خدا خواست درس فداکاری را نه با گچ روی تخته، بلکه با جانم به نمایش بگذارم.»

معلم فداکار خوزستانی  همچنین می‌گوید: «ما معلم‌ها فقط معلم ریاضی یا علوم نیستیم؛ ما معلم زندگی هستیم. اگر خودمان پای درس‌هایمان نایستیم، چگونه می‌توانیم از دانش‌آموزان انتظار داشته باشیم یاد بگیرند؟ تنها امیدم این است که خدا از من راضی باشد و دانش‌آموزانم بدانند که درس فداکاری را نبیاد فقط حفظ کرد بلکه  باید زندگی کرد.»

همراهی بی‌وقفه با دانش‌آموزان؛ حتی با  مسیرهای  ۳۰ کیلومتری

وی پیش از حادثه اخیر نیز سابقه‌ای از فداکاری و همراهی با دانش‌آموزانش داشت. عبدی‌نژاد درباره تلاش‌های خود برای دانش‌آموزان روستا توضیح می‌دهد: «من از شهرستان گتوند تا روستای سیدان، مسافتی تقریبی ۲۵ کیلومتر، در روزهای پنج‌شنبه که تعطیل رسمی بود، رفت‌وآمد می‌کردم و با دانش‌آموزانی که کمی از نظر درسی عقب‌تر بودند کار می‌کردم تا به سطح دیگر دانش‌آموزان برسند. این روند را تا پایان سال تحصیلی ادامه می‌دادم. مدیر مدرسه نیز همیشه کنار ما بوده و پشتیبان ماست. حدود ۸ سال است که هر سال پیش او درس می‌دهم و همیشه از من حمایت کرده است.  حضور، نگاه و حمایت ایشان باعث شد بتوانم با تمرکز و آرامش، جان آن مادر و دختر را نجات دهم. واقعاً اگر ایشان نبود، انجام این کار بسیار دشوارتر می‌شد.»

untitled

 

شعر زیر به پاس شجاعت و فداکاری محمود عبدی‌نژاد، معلم پایه سوم دبستان حافظ، توسط همت‌الله قلندریان، استاد ادبیات فارسی سروده شده است:

فداکار، مردی ز شهر گتند/به میدان غیرت، شده سر بلند
سراسیمه رفته بسوی خطر/ زده آتش سینه بر او شرر
ببخشید بر مام و طفلی صغیر/ زن و زندگی، آن یل بی‌نظیر
سپاس فراوان به پیک نجات/ که با امر حق داده آب حیات
دلیر بد، از تیره بختیار/ شجاعانه و مخلص و سردیار
جوانمرد! محمود عبدی‌نژاد!/ آری، شیر مادر حلال تو باد!

عبد‌ی‌نژاد همچنین یادآور می‌شود: «یکی از دانش‌آموزانم که پدرش را از دست داده بود، به دلیل جراحی در  بیمارستان در شهری دیگر که حدود ۳۰ کیلومتر فاصله داشت، یک هفته از مدرسه دور بود. من طی آن هفته هر روز به دیدار او می‌رفتم و درس‌ها را با او مرور می‌کردم تا از درس و هم‌کلاسی‌هایش عقب نماند.»

فداکاری این معلم، بستری برای پرورش نسلی است که شجاعت را تکثیر می‌کند و روایت این فداکاری در حافظه جمعی مردم به‌عنوان یک درس بزرگ باقی می‌ماند که این قهرمانان واقعی در کنارمان زندگی می‌کنند.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار