دلنوشتههای دانشآموزان سمپادی در پویش اثرگذاری به وقت میهن
تهران (پانا) - دانش آموزان خلاق مدارس استعدادهای درخشان انزجار خود از جنگ تحمیلی رژیم صهیونی علیه ملت ایران را در قالب دلنوشته اعلام کردند.

پس از اعلام راهاندازی پویش اثرگذاری به وقت میهن آثار گوناگونی به دبیرخانه این پویش ارسال شده است که در زیر بخشی از آثار دانشآموزان و فرهنگیان در قالب دلنوشته را میخوانید.
نوع اثر: دلنوشته
نام هنرمند: دانشآموز محدثه فکوری
فرزانگان شهیدان شالباف
قزوین
نمیدونم چرا این چند وقته یه چیزی همش ته دلم سنگینی میکنه.
شاید چون دنیا خیلی خشن شده...
شاید چون آدمها انگار درد همو نمیفهمن...
یا شاید چون مدام از "حمله" میشنوم، از "دشمن"، از "کودکهایی که نفس نمیکشن"...
من یه دختر سادهام، توی یه شهر معمولی، با دغدغههای معمولی.
ولی یه چیز توی قلبم هست که این روزا هی صدام میکنه: ایران.
نه چون کتاب درسی اینو گفته، نه چون معلممون از شهدا حرف زده...
فقط چون این خاک رو دوست دارم.
چون وقتی فکر میکنم یکی بخواد بهش دستدرازی کنه، دلم میسوزه.
چون این پرچم، برام فقط یه تکه پارچه نیست؛ یه تکه از روحم شده.
من جنگ رو از نزدیک ندیدم،
ولی دردش رو حس میکنم، وقتی میبینم آدمها چطور دلشون برای وطن میسوزه...
و باور کن این حس، گاهی از هر صدای انفجاری سهمگینتره.
ما شاید بچه باشیم،
شاید توی نگاه خیلیا هنوز خام باشیم،
ولی احساس داریم، غیرت داریم، قلبی داریم که بلد شده بفهمه درد وطن یعنی چی.
کاش میتونستم بیشتر از این بنویسم.
کاش میتونستم کاری بکنم که هیچ کودکی از ترس نخوابه.
ولی فعلاً تنها کاری که بلدم همینه... نوشتن.
پس مینویسم. تا بدونن هنوز هم توی این سرزمین،
دخترایی هستن که ساکت نمی مونن.
نوع اثر: دلنوشته
نام هنرمند: ثریا اسلامی خو، دبیر ادبیات
دبیرستان فرزانگان شهرکرد
ای ایران، ای خاک همیشه سرفراز،
دوباره دستانت را زخم کردند، دلت را آتش زدند، و آسمانت را تیره کردند.
دوباره فرزندانت، با دلی پر از اندوه، چشم به آسمان دوختند و گوش به صدای انفجارها سپردند.
اما تو ای مادر، خوب می دانی که زخمت تازه نیست... سالهاست که ایستاده ای، با تمام قامت.
* می دانم خسته ای، می دانم زخمهایت عمیق است.
اما هنوز بوی غیرت از خاکت بلند است و هنوز خورشید در آسمانت طلوع می کند.
آنان که می خواهند تو را خاموش کنند، نمی دانند که در قلب هر ایرانی نوری از توست که خاموش نمی شود.
*باشد که این شب تار بگذرد، باشد که این خاک مقدس، روی صلح را ببیند.
*تو را در آغوش می فشارم ای میهن. و اشکهایم را نذر آرامشت می کنم.
*ایران من، بمان؛ برای همه ی دلهایی که برایت می تپند. برای نسلی که به عشق تو قد می کشد
و برای آینده ای که هنوز امید را در تو می بیند
*تو تنها نیستی، ایرانِ من، میان این تاریکی، میان این تهاجم بی دلیل،
ما هستیم با دل، با دعا، با دستهایی که می سازند، نه ویران می کنند.
*و باز هم خواهی درخشید با طلوعی که از خون نمی ترسد.
نوع اثر: دلنوشته
نام هنرمند: دانش آموزامیرطاها داودیان
پایه هفتم
مرکز استعدادهای درخشان شهید بهشتی ایلام
وطنم، ایرانم، ای همه ی جانم
ای کشور سرداران سربلند
ای کشور مردمان غیرتمند
تو از گذشته تاریخ تا تمام فرداهای آینده استوار خواهی ماند.
استوار چون کوه دماوند
استوار چون البرز و زاگرس
استوار چون نخلهای جنوب
تو بر تارک کره زمین درخشان و ماندگاری، ذره به ذره خاک تو گوهر است، از شمال تا جنوب واز شرق تا غرب...
قسم به خون شهیدانت از تو پاسداری میکنیم، زخمهایت را مداوا میکنیم ، از آسمان و زمینت نگهبانی میکنیم، و هر که به تو دست درازی کند، دستهایش که سهل است تمام وجودش را قطع میکنیم.
وطنم محکم بمان
وطنم پاینده بمان
وطنم حرف بزن وبخند
که ما دانش آموزان برای آینده تو با دل وجان به صحنه خواهیم امد و قلمهای خود را چون تیر در کمان دانش وعشق میگذاریم تا چشم هر اجنبی را نشانه بگیریم وکور کنیم.
وطنم بر پرچمت بوسه میزنیم و آن را بر فراز دنیا افراشته میکنیم
دوستتداریم
پاینده مانی وجاودان، وطنم ایران
نوع اثر: دل نوشته
نام هنرمند: دانشآموز سپیده فرزانه مراد
مدرسه:دبیرستان فرزانگان متوسطه اول ودوم خدابنده
شهر:خدابنده
استان:زنجان
به نام خداوندی که از پیدایش ایران زمین، قلب تپنده آن را هرگز خاموش نکرد...
ایران، سرزمین بزرگ و شکوهمند، که قرنها بر بلندای تاریخ ایستاده و زخمهای عمیق اما افتخارآفرین خود را به دوش میکشد. اینجا، خانه روح یک ملت بیدار است؛ ملتی که در دل خود امید و آرزوهای بزرگ را پرورش میدهد. ایران، وطنم! سرزمین عشق و فداکاری، تو آبادی هستی که بنای وجودت با قطره اشکهای مادران، زخم تن سربازان، غیرت فرزندان و ایمان و اعتقاد الهی مردمانش ریخته شده است.
من مینویسم برای دختری که صبح را ندید و در رختخواب خود زیر آوارها جان داد. مینویسم از کودکی که عروسکهایش در کف خیابانها رها بود ولی خبری از خودش نبود. مینویسم برای جان پسر قهرمانی که رزمنده وطن بود و حالا فقط نامش بر دیوار باقیست. و مینویسم برای شیر زنی که تا لحظهی آخر نترسید ولی ترس بر جان دشمن انداخت. این داستانها، تنها روایتهای فردی نیستند؛ بلکه نماد درد و رنج یک ملتاند که در طول تاریخ با چالشها و مصائب فراوان دست و پنجه نرم کرده است.
و حالا بار دیگر، میخواهند آتشی در وجود تو برافرازند. هان! که آنها نمیدانند تو چون ققنوسی هستی که بارها از زیر خاکستر دوباره متولد شدهای. هر بار که زخمهایت التیام یافته، قهرمانان جدیدی از دل خاک برمیخیزند و با غیرت و شجاعت، پرچم تو را به اهتزاز درمیآورند.
ایرانم، تو نه تنها یک سرزمین جغرافیایی، بلکه یک هویت فرهنگی و تاریخی هستی. تو نمایندهی هزاران سال تمدن، هنر، فلسفه و علم هستی. این سرزمین، بستر خلاقیتها و نوآوریهای فرزندانت بوده و در دل خود داستانهای بیشماری از ایثار، عشق و فداکاری را جای داده است.
و در نهایت همین فرزندانی که در دامان خود پرورش دادی، برای حفاظت از تو برمیخیزند و تا آخرین قطره خون خود، به پاسداری خاکت میپردازند.
قلب یک ملت با وجود تو میتپد،
بتاز که تا آخرین لحظه همراه تو میتازیم
نام هنرمند: دانش آموز امیررضا کاظمی
پایه: نهم
دبیرستان استعدادهای درخشان شهید بهشتی چالوس
«ایران؛ مشت آهنین در برابر تجاوز، با دستان جوانان غیرتمند»
ای سرزمین آفتاب و حماسه! ای تمدن جاویدان مقاومت! امروز دشمنان تو در پشت مرزهای خیالشان نقشه می کشند... اما نمی دانند ایران مشتی است آهنین، فشرده از اراده میلیون ها فرزند غیرتمندش، به ویژه جوانان غیوری که سنگر به سنگر از این خاک مقدس دفاع می کنند.
جوانان ایران، سربازان امروز میدانند:
هر دانشجویی که در آزمایشگاه ها برای پیشرفت میهن می کوشد، سنگر علم را حفظ میکند.
هر رزمنده ای که در مرزها بیدار می ماند، چراغ امنیت را روشن نگاه میدارد.
هر هنرمندی که قلم و هنرش را سلاح مقاومت می کند، جنگ نرم دشمن را خنثی میسازد.
صهیونیست های اشغالگر گمان کرده اند می توانند ملت ما را از پا درآورند. اما خون شهیدان ما، از سردار سرافرازمان حاج قاسم سلیمانی تا جوانان دانشجویی که "یا زهرا(س)" بر لب داشتند، در رگهای تاریخ جاری است. ما مشت های گره کرده امت مقاومتیم!
این را باور داشته باشید:
هر تهدید، ایران را قوی تر میکند
هر اشک، تبدیل به خشم مقدس میشود
هر جوان ایرانی، سنگری زنده است
و هر مشت ما، پاسخی کوبنده خواهد بود!
ما نه با زبان دروغ، که با فریاد وحدت و ضرب آهنگ پیشرفت پاسخ می دهیم. جوانان ما در دانشگاه ها، پژوهشگاه ها و کارگاه ها ثابت کرده اند تهدید را به فرصت تبدیل می کنند. موشک های دفاعی ما، دستاورد همین نسل انقلابی است.
آسمان ایران، آتشین خواهد شد اگر...
اما امروز، مشت های گره کرده ما همراه با دستان پرتوان جوانان، هم در میدان نبرد، هم در عرصه علم و فناوری می درخشد.
ایران قوی، با جوانان غیرتمندش، مشت آهنین عدالت است - و تاریخ این را به ثبت خواهد رساند.
ارسال دیدگاه