نتایج جستجو : روزهای حبس

  • تهران (پانا) - سهیل با یادآوری آن شب لحظه‌ای سکوت می‌کند. با صدایی آرام می‌گوید که هنوز هم یادآوری‌اش او را عذاب می‌دهد. آن شبی که برای اولین‌بار، در آن اتاق تاریک ماند. پدر و مادرش را برای آخرین بار دید و درنهایت صدای وحشتناک باز شدن قفل در، مرگ را برایش به تصویر کشید. وقتی در باز شد، کلی مرد را دید با چهره‌هایی ترسناک. با پاهایی زنجیر شده و قدم‌هایی لرزان رفت و در آن گرگ و میش محوطه زندان، طناب دار را دید.