ما زندهایم، ایستادهایم و خواهیم ماند!
اشکذر (پانا) - ما مردمان ایران، عادت داریم به نادیده گرفته شدن، به تحریم، به تنها ماندن؛ از همان روزهایی که سنگرهای خالی از تجهیزات با ایمان پُر میشدند، از همان دفاع مقدسی که در آن، ایمان سربازها بیشتر از گلولهها کار میکرد.

این شبها، آسمانها شاهدند. گویی ستارهها با چشمهای خیس از غرور نظارهگرند که سرزمین کورش، دوباره به یاد آورده چگونه میشود غرور را فریاد زد و اقتدار را معنا کرد. دشمن با پلتفرمها و رسانههای خاموش، کوشیده تا حقیقت را پشت پردههای مهآلود پنهان کند اما مگر میشود آتش فروزان را از دید خلق پنهان کرد؟
ما مردمان ایران، عادت داریم به نادیده گرفته شدن، به تحریم، به تنها ماندن؛ از همان روزهایی که سنگرهای خالی از تجهیزات با ایمان پُر میشدند، از همان دفاع مقدسی که در آن، ایمان سربازها بیشتر از گلولهها کار میکرد.
و چه شباهت بزرگیست میان آن روزها و امروز؛ آن روزها پشتمان را خالی کردند، امروز هم... ولی مگر ملتی که کورش را در تاریخ دارد به پشتی نیاز دارد؟ پشت ما ایمان ماست. تکیهگاه ما، خاک وطن است.
دشمن فراموش کرده بود یا شاید وانمود میکرد که فراموش کرده که زن ایرانی اگر به پا خیزد، کوه را از جا میکَنَد و دید! دیروز، دنیا دید. شیرزن ایران، بانو امامی با دستانی بیسلاح و قلبی سرشار از شجاعت در دل آتش ایستاد و گفت: «من هنوز زندهام و گزارش میدهم!» او فقط یک زن نبود، یک ملت بود در قامت یک صدا؛ صدای فریاد حق، صدای مقاومتی که هیچ موشکی را یارای خاموشکردنش نیست.
و آن لحظه که دختران سیدحسن در قاب دوربینها جا گرفتند، دشمن فهمید که این نسل، ادامه دارد. این پرچم، افتادنی نیست. ما درس ایستادگی را از زینب(س) گرفتهایم نه از دیوارهای لرزان ترس. تا دیروز شاید ترس در رگهایم میدوید اما از امشب به بعد این ترس است که باید از ما بترسد. ما آمادهایم با قلبهایی داغ، با دستانی گرهکرده و با ارادهای که هیچ انفجاری حریفش نیست.
یادتان باشد، ما ایرانی هستیم؛ شکست برای ما فقط یک واژهست نه یک سرنوشت و حالا که دستدرازی کردید، منتظر طوفانها باشید، نه یک ضربه که هزار ضربه در راه است، میزنی؟ میخوری. و اینبار نه یکی که دو تا... با سودش!
ارسال دیدگاه