بابا حق نداشت

معرفی مجموعه داستان «بابا حق نداشت » از هادی خورشاهیان

تهران( پانا) - کتاب هادی خورشاهیان با عنوان «بابا حق نداشت » منتشر شد . این کتاب مشتمل بر 11داستان طنز است که حول مسائل خانه و مدرسه دور می زند .

کد مطلب: ۹۷۳۱۲۵
لینک کوتاه کپی شد
بابا حق نداشت

خورشاهیان در این مجموعه داستان که برخی از آن‌ها در محیط مدرسه و برخی در محیط خانه و خانواده اتفاق می‌‌افتد، روایتگر ۱۱ قصه‌ طنزآمیز و شیرین با عناوین «بابا حق نداشت در را به هم نکوبد»، «بازم می‌بینمت بچه محل»، «امتحان نهایی» و… است، که برای مخاطبان نوجوان و اغلب با محوریت مدرسه خلق شده‌اند.

این مجموعه داستان به همت انتشارات ققنوس و با قیمت 15000 تومان به اهالی قصه تقدیم شده است.

هادی خورشاهیان زادهٔ ۱۳۵۲ در گنبد کاووس از جمله شاعران و نویسندگانی است که هم در حوزه‌ ادبیات کودک و نوجوان فعالیت دارد و هم در حوزه‌ ادبیات بزرگسالان. از خورشاهیان تا به حال بیش از ۸۰ کتاب در حوزه‌های مختلف داستان، شعر، رمان، نمایشنامه، فیلمنامه و ترانه به رشته تحریر درآمده است.

با هم نگاهی به گوشه‌هایی از داستان های منتشر شده در این کتاب می‌اندازیم.

بخشی از داستان «بابا حق نداشت در را به هم بکوبد»:

«ناگفته نماند بابا اهل مبارزه نیست، ولی این به این معنا نیست به چیزی اعتراض نداشته باشد. وقتی اعتراض دارد اصلاً بحث نمیکند. فقط خونسرد بلند میشود و لباسهایش را با آرامش میپوشد و از درِ واحد میرود پایین و بعد از چند دقیقه، که ساسان استاد محاسبه ی این زمان است، در آهنی قهوهای ساختمان با صداهای مختلف به گوش میرسد. مامان بارها به بابا تذکّر داده است که به جای درِ ساختمان که اموال عمومی است، درِ واحد خودمان را بکوبد به هم ولی بابا استدلال میکند درِ چوبی واحد باعث میشود همه ی واحدها بلرزند، ولی در آهنی چون هم سنگین است و هم دیوارهای اطرافش محکم اند، فقط صدا میدهد و باعث لرزش قلب همسایه ها نمیشود...»

بخشی از داستان «بازم می‌بینمت بچه محل!» :

«- پاشو

من دقیقاً با همین یک کلمه، یک متر از جا پریدم و با ترس گفتم:

- پای کی مامان‌بزرگ؟

مامان بزرگ با عصبانیت گفت:

- پای هیچکی. پاشو یک ساعت پیش سرویست رفت.

مامان‌بزرگ این جمله را گفت و در را با ناراحتی بست و رفت. معلوم بود هزار بار صدایم کرده است و از خواب بیدار نشده‌ام، چون دیشب تا ساعت دو، مخفیانه فیلم ترسناک نگاه می‌کرده‌ام. من هم مثل بابا و مامان که از دیشب رفته‌اند شهرستان دنبال یک امر کاملاً خیر، کلّاً با آزاد گذاشتن یک پسر دوازده، سیزده ساله برای تا دیروقت بیدار ماندن مخالفم، ولی خودم هم مثل بابا و مامان حریف خودم نمی‌شوم...»

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار