حمیدرضا شکوهی*

طلای سیاه، نفرین سیاه

یک مثل قدیمی می‌گوید شترسواری دولا دولا نمی‌شود، اما گویا نفت‌سواری دولا دولا می‌شود! لااقل اینکه در مملکت ما شد! سوار بر نفت، خیلی کارها می‌شود کرد. می‌توان وعده آوردن پول نفت بر سر سفره‌ها را داد و خیلی زود آن را فراموش کرد؛

کد مطلب: ۹۴۵۷۵۴
لینک کوتاه کپی شد

می‌توان با پول نفت، حساب ذخیره ارزی یا صندوق توسعه ملی تشکیل داد و از آن طرف، این حساب یا صندوق را برای کسری بودجه خالی کرد و البته می‌توان در همه این دوره‌ها شعار کاهش اتکای بودجه به پول نفت را داد و مدام از نفرین نفت سخن گفت. می‌توان سوار بر نفت شد، اما چنان دولا دولا حرکت کرد که همه باور کنند نفت، نه طلای سیاه، بلکه نفرین سیاه است. مشکل از جایی شروع می‌شود که در دوران رونق درآمدهای نفتی که خبری از تحریم هم نیست، همه از ورود پول نفت به کشور خوشحالند و اعداد خوش زرق و برق رشد اقتصادی را که کاملا متکی به رشد درآمدهای نفت است و ارقام منفی سایر حوزه‌ها را هم پوشش می‌دهد، به رخ می‌کشند؛ اما وقتی قیمت نفت سقوط می‌کند یا تحریم از راه می‌رسد، همه از بد بودن نفت می‌گویند و تعابیر تکراری و ملال‌آور ضرورت جدایی بودجه از نفت را مطرح می‌کنند.

مشکل از تصمیم‌گیران و سیاستگذارانی شروع می‌شود که نه می‌توانند از پول نفت چشم بپوشند، نه می‌توانند ادعای جدایی نفت از بودجه را اجرایی کنند؛ دلیلش هم فقط یک چیز است و آن اینکه تکلیف‌مان را با نفت روشن نکرده‌ایم. اصل موضوع این است که نیاز به شترسواری دولا دولا نیست. نفت، نه یک کالای بدبو و خانمان‌برانداز، بلکه طلای سیاه است؛طلای سیاهی که باید بلد باشیم آن را از اهرم فشار به اهرم قدرت تبدیل کنیم.

نفت در سال‌های اخیر برای ایران همواره به مثابه اهرم فشار عمل کرده؛ چه از نظر وابستگی بودجه‌ای به نفت و چه از نظر تحریم‌های خارجی، چراکه در دوران بدون تحریم و موسم افزایش تولید نفت، هیچ‌گاه درصدد افزایش توانمندی نفت در قالب یک اهرم قدرت داخلی و خارجی نبودیم.

در تمام سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وزیری که بیش از دیگران قدرت نفت را به عنوان یک اهرم قدرت درک کرد و به نفت ایران در بازارهای جهانی اقتدار داد، بیژن زنگنه بود. او قدرت نفت را درک کرد اما برخی نمی‌خواهند باور کنند که خام‌فروشی نفت هم در دنیای امروز قدرت است. همین عربستان که خیلی‌ها به پول‌های نفتش غبطه می‌خورند، یا روسیه و امریکا که با افزایش فروش نفت خام، معادلات بازارهای جهانی نفت را تغییر داده و کفه ترازوی قدرت را از اوپک به سمت غیراوپک سنگین‌تر کردند، به خاطر این بود که فهمیدند خام‌فروشی نفت هم یک اهرم قدرت است؛ اهرم قدرتی فراتر از اقتصاد که می‌تواند در تعیین معادلات دیپلماتیک هم تاثیرگذار باشد.

در آخرین سال دولت سیدمحمدخاتمی، تولید نفت ایران به‌طور میانگین به هر بشکه 4 میلیون و 200 هزار بشکه در روز رسید اما در دولت بعدی، هم از تحریم و هم از سوءمدیریتی که حاصلش چهار وزیر نفت و چهار سرپرست وزارت نفت در طول فقط هشت سال بود، آن‌قدر عقب رفتیم که دوباره آرزوی‌مان شد بازگشت به همان تولید نفت سال 84. تولید نفت به چهار میلیون بشکه در روز رسید، اما دوباره تحریم، نفت را به حاشیه برد تا همان‌هایی که از جذب دلارهای نفتی خوشحال بودند، از کاهش وابستگی بودجه به نفت دفاع کنند، اما آن چیزی که این وسط، مغفول مانده، نگرش منفی به نفتی است که می‌تواند اهرم قدرت ایران باشد.

حاصل این نگرش منفی این است که بیش از یک قرن از اکتشاف نفت در ایران می‌گذرد و ما هنوز چه در حوزه جذب سرمایه و فناوری و چه در توسعه شرکت‌های داخلی، همچنان درگیر سیاست‌گذاری‌های مقطعی و فشارهای بیرونی هستیم. شاید وقت آن رسیده که به نفت، به عنوان یک اهرم قدرت بنگریم و قدرش را بیشتر بدانیم. اگر در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دنیا را به قطع صادرات نفت تهدید می‌کردیم به پشتوانه ظرفیت تولید روزانه 6 میلیون بشکه‌ای بود که 15درصد نفت موردنیاز جهان بود. هنوز هم ذخایر نفتی ما به قدری هست که ظرفیت برای افزایش تولید داشته باشیم، مشروط بر آنکه به جای دولا دولا نفت‌سواری کردن، جایگاه نفت را در عرصه اقتصاد و دیپلماسی خود، یک‌بار برای همیشه روشن کنیم.

*اقتصاددان

منبع: روزنامه اعتماد

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار