رمضان عبدالحسینی*

آموزش و پرورش، فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش

کد مطلب: ۹۲۶۲۳۰
لینک کوتاه کپی شد
آموزش و پرورش، فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش

دنیا در حال تغییر و دگرگونی پرشتابی است و هیچ نیرویی قادر نیست مانع این تغییر و تحول شود. در این میان سازمانی شانس ماندگاری دارد که بتواند خود را پیوسته با تغییرهای محیطی پیرامون خود وفق دهد. از این رو سازمان باید تنها یک ویژگی ثابت داشته باشد: تغییر و تطبیق مداوم، یعنی همان عنصری که شاکله اصلی سازمان‌های یادگیرنده است. آینده متعلق به سازمان‌هایی خواهد بود که بتوانند بیاموزند و از تمامی شیوه‌های یادگیری به بهترین وجه بهره گیرند. یکی از راه‌های اساسی تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده، به‌کارگیری مدیریت دانش در سازمان است.
یک مدیریت دانش مناسب باید بتواند فعالیت‌های کاری و فعالیت‌های یادگیری را هماهنگ کند و نیز باید دربرگیرنده محرک یا انگیزه کافی برای جذب همه اعضا برای درگیر شدن در فعالیت‌های یادگیری باشد تا به یک سازمان یادگیرنده بینجامد. وظیفه اصلی یک سیستم مدیریت دانش مناسب، برقراری یک محیط یادگیری مناسب است که در آن کارکنان قادر خواهند بود همه انواع فعالیت‌های یادگیری را انجام دهند و دانش و خرد را با همکاران مبادله کنند یا با مشتریان و صنعت به اشتراک بگذارند. با انجام چنین کاری نیروی انسانی تبدیل به نیروی فکری می‌شود.
به علاوه، سازمان می‌تواند برای پرورش و بهره‌برداری از هر یک از انواع یادگیری‌ها از یک برنامه عملی یادگیری استفاده کند که افراد با پذیرفتن مسئولیت یادگیری و ترغیب به یادگیری تیمی، دانش موجود در سازمان را افزایش دهند که این امر به اهرمی کردن دانش منجر می‌شود. به طور خلاصه شرکت‌ها باید به صورت مداوم به سمت نوآوری در مدیریت پیش بروند و اصول ابتکار باید به طور مداوم از طریق یادگیری کسب شود. با توجه به اهمیت موضوع، در این مقاله تلاش شده است تا به تعریف و تبیین مدیریت دانش، سازمان یادگیرنده، اهداف، ویژگی‌ها، عناصر، مولفه‌ها و چگونگی استقرار مدیریت دانش در سازمان‌های یادگیرنده پرداخته شود.
برای شکل گیری و ایجاد نظام مدیریت دانش، عناصر سخت‌افزاری و نرم‌افزاری متعددی در سازمان موثراند. «کلیپ» و «کتین» معتقدند هفت عنصر رهبری، ساختار فرهنگی، مرکز دانش، فرهنگ یادگیری، دانش پنهان، دانش آشکار و بینش دانشی بر این رابطه تاثیرگذارند.
شاخص‌ها و معیارهای فرهنگ سازمانی در آموزش و پرورش به این شرح است:
- خودمختاری فردی: میزان مسئولیت، استقلال و فرصت‌هایی که افراد برای اعمال خلاقیت در سازمان دارند.
- ریسک‌پذیری: میزان تشویق کارکنان به تلاش، خلاقیت و بدنبال مخاطرات رفتن.
- هدایت: میزان ایجاد مقاصد صریح و انتظارات عملکردی صحیح در سازمان.
- یکپارچگی: میزان ترغیب واحدها به عمل براساس روش هماهنگ در درون سازمان.
- حمایت مدیران: میزان ارائه ارتباطات مشخص، مساعدت و حمایت مدیران از زیردستان
- نظارت: شمار قوانین و مقررات و میزان سرپرستی مستقیمی که برای نظارت و کنترل بر رفتار کارمندان به کار می رود.
- هویت: درجه‌ای که بر حس آن افراد پیش از آنکه با گروه کاری خاص با زمینه تخصص حرفه‌ای خود شناسایی شوند، با سازمان به‌عنوان مجموعه‌ها مورد شناسایی قرار می‌گیرند.
- نظام پاداش: تخصیص پاداش‌ها به جای آنکه بر مبنای ارشدیت، طرفداری بی دلیل باشد بر اساس معیار عملکرد کارکنان است.
- برخورد آرا: آن میزان که به افراد اجازه انتقاد در فضای باز داده می‌شود.
- الگوهای ارتباطات: میزان محدود شدن ارتباطات، به سلسله مراتب رسمی اختیار بستگی دارد. این ویژگی‌ها هم ابعاد ساختاری و هم ابعاد رفتاری را شامل می‌شود.
بدیهی است که ارتقای شاخص‌ها زمانی محقق خواهد شد که اهداف مدیریت دانش مشتمل بر موارد زیر تحقق یابد:
- ایجاد مخازن دانش: مدیریت دانش اطلاعات و دانش را ذخیره می‌کند، مخازن دانش را می‌توان در سه مقوله دسته بندی کرد: 1- آنهایی که دارای دانش بیرونی هستند مانند هوش رقابتی، 2- آنهایی که دارای دانش ساختاریافته درونی هستند مانند گزارش‌های تحقیقاتی و منابع بازاریابی مبتنی بر محصول مانند تکنیک‌ها و روش‌ها و 3- آنهایی که شامل دانش غیر رسمی، درونی و ذهنی می باشند.
- فراهم کردن امکان دسترسی به دانش و به‌کارگیری روش‌هایی برای ارتقای دسترسی به دانش و تسهیل انتقال آن میان افراد: در این جا تاکید بر ایجاد ارتباط، پیوند، دسترسی، انتقال و استفاده از فناوری‌هایی چون نظام‌های ویدئو کنفرانس، ابزارهای اشتراک و شبکه‌های ارتباطات دوربرد است.
- بهبود و ارتقای محیط دانشی: بدین ترتیب محیط برای تولید، انتقال و استفاده موثرتر از دانش نقش هدایت‌گری را خواهد داشت که شامل قوانین و ارزش‌های سازمانی که مرتبط با دانش است، می‌شود
- مدیریت دانش به‌عنوان یک دارایی و درک ارزش دانش برای سازمان: مانند فناوری‌هایی که دارای ارزش بالقوه هستند، پایگاه داده مشتریان و فهرست های تفصیلی که نمونه‌هایی از دارایی‌های ذهنی سازمان‌هاست و برای آنها می توان ارزش تعیین کرد.
تأکید بر مدیریت مشارکتی، به معنای مشارکت در تفکر و سهیم شدن در دانش است. فرهنگ سازمانی که تفکر خلاق و انتقادی در آن یک ارزش حاکم تلقی می‌شود، خود عاملی کلیدی و راهگشا در مدیریت دانش است. ایجاد فرهنگ مناسب و بهره‌گیری از مدیریت دانش و فناوری اطلاعات موجب می‌شود که سرعت و صحت خدمات و محصولات سازمان افزایش یابد. برای توسعه مدیریت دانش در سازمان باید تغییراتی که منجر به تداخل و تعامل یا بازسازی دانایی می شود، به طور نظام‌مند تشویق و حمایت شود.

* رئیس اداره برنامه ریزی آموزشی دفتر کاردانش

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار