علی بیگدلی*

آیا مکرون از بحران عبور می‌کند؟

بحران فرانسه بحران عجیب و بی‌سروسامانی است و برخلاف گذشته که فرانسه همیشه به اعتصابات کارگری و دانشجویی عادت داشت و نماینده دولت با دبیرکل سندیکاها وارد مذاکره می‌شد، قول‌هایی می‌داد و کار را تمام می‌کرد ولی این بار به دلیل تنوع طبقاتی و گروه‌های مختلفی که در ماجرا شرکت کردند و رهبری واحدی هم ندارند، کار را برای دولت فرانسه مشکل کرده است. با توجه به اینکه ساختار فرانسه برخلاف انگلیس و آمریکا ساختار فردی است و تعارضی بین گروه‌ها به‌وجود آمده که راست افراطی و چپ افراطی هم با هم ادغام شده‌اند و هر دو خواهان برکناری مکرون هستند اوضاع برای هیات حاکمه فرانسه پیچیده شده است.

کد مطلب: ۸۷۷۴۹۵
لینک کوتاه کپی شد

معترضان گرچه تلاش می‌کنند با انتخاب رهبری واحدی با دولت وارد مذاکره شوند اما ادامه کار بسیار سخت خواهد بود. در عین حال کشورهای دیگر و تقریبا شهرهای مهم فرانسه آلوده تظاهرات و خرابکاری‌ها شده‌اند ولی به هر حال آنها هم دچار یک نوع بلاتکلیفی و سرگردانی هستند که تا چه زمانی می‌خواهند به این مبارزات ادامه دهند درحالی که سرانجام باید با یک مقام برجسته دولتی صحبت کنند تا به آنها قول حل مشکلاتشان را بدهد. هرچند این مشکلاتی نیست که الان و در زمان ریاست جمهوری امانوئل مکرون به‌وجود آمده باشد و در گذشته‌های دور ریشه دارد و امروز به حد غیرقابل قبولی رسیده به همین دلیل است که تورم و انبوه نارضایتی‌ها جامعه فرانسه را به این روز انداخته است. دولت باید تصمیم قاطعی بگیرد، عقب نشینی کامل کند که در غیراینصورت منجر به سقوط کابینه مکرون خواهد شد.

جامعه اروپا یک جامعه متزلزل و از جهت اقتصادی با مشکل مواجه است. به خاطر اینکه شاید رقبای جدیدی پیدا کرده مثل آمریکا با تفکر دونالد ترامپ و از آن طرف هم کشورهای جدیدتری مثل چین و هند و برزیل. زمانی مربوط به دهه‌های 50 تا 80 قرن بیستم، اتحادیه اروپا به این شکل نبود ولی اروپا از یک وضعیت بسیار رونق بخشی برخوردار بود.کشورهای از زیر سلطه رها شده به دنبال قدم گذاشتن در راه توسعه رفتند و هیچ راهی هم جز اینکه توسعه‌شان را از طریق اروپا تامین کنند، نداشتند. بنابراین چرخ‌های کارخانه‌های اروپایی به سرعت می‌چرخید و وضعیت رفاهی خوبی در اروپا حاکم شد تا جایی که دولت رفاه در اروپا به‌وجود آمد. این کشورها از اواخر قرن بیستم رفته‌رفته به حالت اشباع رسیدند و اکنون دست به زانوی خود گرفته و بلند می‌شوند و وابستگی‌ها تا حدود زیادی از بین رفته است. از طرف دیگر در فرانسه و به طور کلی در اروپای غربی همیشه زندگی مجللی حاکم بوده است. به عنوان مثال اکنون دیگر دوره کریستین دیور و شانل در فرانسه به پایان رسیده است. درواقع وقتی چین کالای ارزان‌قیمت تولید می‌کند که اکثریت مردم هم نیازمند همین نوع کالا هستند. بنابراین تولید کالاهای لوکس به پایان می‌رسد و تنها مخصوص یک گروه خاص می‌شود. به همین دلیل توده‌های اروپایی دچار این مشکل شده‌اند که تولید خیلی فعال نیست و دولت‌ها نمی‌توانند درخواست‌های کافی دهند ضمن اینکه خود دولت با مشکلات پرداختی مواجه است و ناچار است که حجم مالیات‌ها را بالا ببرد. درواقع از یک طرف کمبود دستمزدها و از طرف دیگر فشار مالیات‌ها مخصوصا در اروپای غربی که اشکال مختلف دموکراسی در آن حاکم است با چنین مشکلاتی مواجه می‌شود.

موضوع دیگری که باید بدان اشاره کرد به نظر می‌رسد نظام سرمایه‌داری به یک حالت انحطاط و تزلزل رسیده که باید تغییراتی در آن داده شود. امانوئل مکرون در مبارزات انتخاباتی اعلام کرده بود که از کارخانه‌دارها و صاحبان صنایع و به طور کلی ثروتمندان حمایت می‌کنیم که دلیلش هم این است که آنها سرمایه‌گذاری بیشتری در صنایع می‌کنند. بنابراین سطح اشتغال بالا می‌رود ولی الان معترضان مدعی هستند که مالیات را از صاحبان سرمایه کاهش داده و بر روی آنها وارد می‌کند.

اما آن طرف قضیه هم این است که اگر بخواهد مالیات بیشتری از صاحبان صنایع بگیرد یعنی همان کاری که دونالد ترامپ انجام داده، میزان سرمایه‌گذاری در بخش صنایع کاهش می‌یابد. بنابراین میزان اشتغال هم کاهش پیدا خواهد کرد. درواقع مشکل عجیب و غریب و پیچیده‌ای در نظام سرمایه‌داری به‌وجود آمده و باید گفت که مثل بحران بزرگ اقتصادی سال 1929 تغییراتی در آن حتما ایجاد شود. ترامپ در حالی از اینکه فرانسوی‌ها او را می‌خواهند سخن گفته! که فرانسوی‌ها نسبت به آمریکایی‌ها کینه‌توزی تاریخی دارند. فرانسوی‌ها آنقدر خودخواه و خودبزرگ بین هستند که اصلا ترامپ و آمریکا را قبول ندارند و معتقدند که آمریکا متجدد هست ولی متمدن نیست. ضمن اینکه وزیر خارجه فرانسه از آمریکا خواست که در امور داخلی کشورش دخالت نکند. ترامپ در کشور خودش محبوبیت ندارد چه رسد در فرانسه!

منبع:آرمان

* استاد دانشگاه

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار