گذری بر راسته کتابفروشی‌های انقلاب

بازار میدان انقلاب به جای کتاب بوی دیزی و تنباکو گرفته است

تهران (پانا) –- میدان انقلاب تهران و کتابفروشی‌های مقابل دانشگاه تهران روزگاری ملجأ و مرجع اهل کتاب بود. از دانش‌آموز و دانشجو گرفته تا اهل ادب، فرهنگ، خرد و هنر برای پیداکردن کتاب موردنظر خود به سراغ کتابفروشی‌های انقلاب می‌رفتند. از کتاب‌های قدیمی و نایابی که دیگر تجدید چاپ نمی‌شوند تا تازه‌ترین‌های بازار نشر را در این میعادگاه کتاب و کتابخوان می‌شد پیدا کرد و به خانه برد.

کد مطلب: ۸۶۱۹۰۴
لینک کوتاه کپی شد
بازار میدان انقلاب به جای کتاب بوی دیزی و تنباکو گرفته است

راسته کتابفروش‌های روبه‌روی دانشگاه برای بعضی‌ها هم یادآور انقلاب 57 و ایام بعد از آن است. در یک دوره کوتاه این بخش از تهران محل تجمع هواداران گروه‌ها و احزاب سیاسی قدیم و جدیدی بود که هر یک از آنها نشریات خود را به فروش می‌گذاشتند و به تبلیغ مرام و مسلکی مشغول بودند و گاه در پی بحث و جدل‌های عقیدتی برسر یکدیگر فریاد می‌کشیدند.

دستفروشان این خیابان هم یکی از بازیگران اصلی عرصه نشر به حساب می‌آیند. گاهی که از یافتن کتابی مستاصل و ناامید می‌شوی، به عنوان آخرین راه چاره نسخه‌ات را پیش یکی از همین دستفروش‌ها می‌بری و خیلی وقت‌ها دست پر برمیگردی.

اما بازار کتاب انقلاب این روزهاحال هوایش دیگر آن حال و هوای شلوغ و پرشور گذشته‌ها نیست. ناشران کتاب، کتابفروش‌ها، کتاب‌بازها، دستفروش‌ها هیچ کدامشان دیگر این خیابان را میعادگاه عاشقان کتاب ایران نمی‌دانند.

انقلاب محل فروش پایان‌نامه

آقای سهراب الف، مدیر یکی از موسسات انتشاراتی تهران، است. پدرش موسس انتشارات و از ناشران قدیمی است و حالا بعد از بازنشستگیِ پدر، این کوله‌بار را فرزندش به دوش گرفته است و سال‌هاست روبه‌روی دانشگاه تهران فروشگاهی برای عرضه محصولات نشر خود دارد.

سهراب درباره حال و هوای این روزهای راسته کتابفروش‌ها می‌گوید: انقلاب دیگر آن انقلاب سابق نیست. به جای کتاب سرتاسرش بوی دیزی و تنباکوی دوسیب قهوه‌خانه‌هایی را می‌دهد که به جای کتابفروشی‌ها را گرفته اند. اینجا که زمانی پاتوق دانشجویان و اهل تحقیق و مطالعه بود امروز محل خرید و فروش پایان‌نامه شده است. این روزها دیگر دانشجویان پایان‌نامه نمی‌نویسند، پایان‌نامه می‌خرند. یک عده فرصت‌طلب همیشه در صحنه، هم از این آب گل آلود ماهی می‌گیرند و واسطه خرید و فروش پایان‌نامه هایی می‌شوند که دانشجویان دیروز آن را می‌نویسند و دانشجویان امروز آن را می‌خرند و نام خودشان را روی صفحه اولش می‌گذارند.

دستفروش‌ کتاب‌هایی را عرضه می‌کند که ناشر آن حی و حاضر است

کارمند یکی از کتابفروشی‌های بزرگ روبه‌روی دانشگاه، آقای م. صدیق می‌گوید: از سال 60 توی کتابفروشی‌های انقلاب کار می‌کنم. هر صبح وقتی از در مغازه وارد می‌شوم بوی کتاب را با یک نفس عمیق به عمق ریه‌هایم میکشم. بعد از این همه سال به این بو اعتیاد پیدا کرده ام.

میان درد دلهایش به معضل دستفروش‌های کتاب اشاره می‌کند و می‌گوید: زمانی بود که دستفروش‌ها فقط کتاب‌های نایاب را می‌آوردند و به مشتری‌های خاص می‌فروختند. این کتاب‌ها به علل مختلف دیگر تجدید چاپ نمی‌شوند به همین دلیل به صورت افست در بعضی چاپخانه‌ها چاپ می‌شدند و از طریق این دستفروشان به دست مشتری می‌رسیدند، ولی امروز قصه فرق می‌کند. امروز توی بساط دستفروشان کتاب‌هایی را می‌بینید که تجدید چاپ می‌شوند و نسخه مجوزدار آن داخل همین کتابفروشی‌ها موجود است.

او ادامه می‌دهد: تعدادی چاپخانه بزرگ با دستگاه‌های چاپ دیجیتال این دستفروشان را تامین و تجهیز می‌کنند و متاسفانه دست روی همه کتاب‌هایی می‌گذارند که خواهان دارند و پرفروش هستند. بسیاری از اینها نایاب یا ممنوع‌ چاپ نیستند و ناشر آن حی و حاضر همین‌جاست و کتاب‌هایش توی انبار خاک می‌خورد. این فقط برخاسته از طمع و فرصت‌طلبی عده‌ای نان به نرخ روزخور است که در واقع با این کارشان اندک حق نویسنده و مترجم و ناشر کتاب را پایمال می‌کنند. من از کتابخوان‌ها خواهش می‌کنم هرکتابی را از این دستفروشان تهیه نکنند.

سود بازار نشر نه عاید ناشر می‌شود، نه صاحب اثر

خانم زهرا. ف، مدیرمسئول یکی دیگر از موسسات نشر کتاب است. او که دفتر کارش در خیابان فاطمی با ما دیدار می‌کند، درباره حال این روزهای ناشران می‌گوید: سود بازار نشر نه عاید ناشر می‌شود، نه صاحب اثر (نویسنده و مترجم). اینجا صاحب اثر اگر خیلی معروف باشد تنها 15 درصد از فروش پشت جلد به او می‌رسد، که با توجه به رقم پایین تیراژ کتاب در ایران، مبلغ بسیار بسیار اندکی است. شاید باور آن سخت باشد ولی بسیاری از کتاب‌های ما در چاپ نخست تنها هزار یا هزاروپانصد جلد تیراژ دارند. سهم ناشر هم در این واویلای قیمت کاغذ و هزینه‌های آماده‌سازی و چاپ رقم قابل توجهی نیست. ناشران همگی از آینده بیم‌ناکند.

از او می‌پرسم: «پس سود این بازار به جیب چه کسانی می‌رود؟» او ماشین حسابی از کشوی میز کار بیرون می‌آورد و ارقامی را ضرب و جمع می‌کند از عایدی نویسنده و مترجم گرفته تا سهم ناشر. در آخر می‌گوید: تنها برنده این بازار توزیع‌کنندگان هستند. کسانی که کمترین سختی و زحمت را متحمل می‌شوند و بیشترین منفعت را در کیسه می‌گذارند.

می‌پرسم: «قوانینی که برای حمایت از ناشران وضع شده تا چه حد در پیشرفت این صنف نقش موثر ایفا می‌کند؟» می‌گوید: بله یک سری قوانین هست. مثلا بخشودگی مالیاتی ناشران. ولی اداره مالیات بارها از ناآگاهی ناشران استفاده کرده، مبالغی به عنوان مالیات از ناشران گرفته است. بخش بیمه هم یکی از معضلات ناشران است که باید چاره‌ای برای آن اندیشیده شود. در اوضاع فعلی ناشران از آینده نامعلوم‌شان نگرانند و کتابفروشی‌ها هم به روزمرگی روزگار میگذرانند.

علم‌فروشی با نازل‌ترین قیمت

خیابان انقلاب را از اردیبهشت به سمت 12 فروردین در پیش می‌گیرم. صدای کارت‌پخش‌کن هایی از هرطرف به گوش می‌رسد که پایان‌نامه می‌فروشند و این کار غیرقانونی و غیرحرفه‌ای را با صدای بلند تبلیغ می‌کنند. روی دیوارهایِ محل، صدها آگهی تبلیغی برای فروش علم و تحقیق به چشمتان می‌خورد: «پایان‌نامه، تحقیق، پروپوزال، مقاله، ترجمه، ISI، ISC، ... با نازلترین قیمت!»

مسعود ج. سال‌هاست در یکی از فروشگاه‌های بزرگ میدان انقلاب کتاب‌ و نرم‌افزار زبان خارجی می‌فروشد. از او درباره وضعیت کسب و کار در کتابفروشی‌های انقلاب می‌پرسم. می‌گوید: مغازه‌ها از میدان انقلاب تا حدود خیابان اردیبهشت دیگر کتابفروشی نیستند بلکه اصطلاحا قفسه اجاره می‌دهند. هر قفسه از مغازه را یکی اجاره کرده و به کسب و کاری مشغول است. کتاب‌های کنکور، نرم‌افزار، فیلم و سریال، منابع زبان‌های خارجی. خیلی از کتابفروشی‌های قدیمی انقلاب امروز ورشکسته هستند یا مدتهاست تعطیل شده‌اند چون بسیاری از آنها به دلیل فروش پایین نتوانستند از بحران‌ها جان به در ببرند.

در پیاده‌رو می‌ایستم و به نرده‌های سبزرنگ آن سوی خیابان چشم می‌دوزم. به چهره‌های جوانی نگاه می‌کنم که با دلی پرامید از در پنجاه تومانی وارد «یوتوپیا»یی می‌شوند که سه، چهار سال بعد او را در پی خرید یا فروش پایان‌نامه به این طرف خیابان پرتاب می‌کند.

گزارش: عاطفه بزرگ‌نیا

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار