سیدرضا صالحی‌امیری*

ظهور رادیکالیسم

روز پنجشنبه ویدیویی از آقای احمدی‌نژاد منتشر شد که ایشان در آن پیام تصویری خواهان کناره‌گیری آقای روحانی از مسند ریاست‌جمهوری شدند. این در حالی است که عملکرد ٨ ساله آقای احمدی‌نژاد کشور را به ورطه سقوط کشانده است. رادیکالیسم، نهیلیسم، بی‌سامانی سیاسی، انگ‌زنی، تخریب، انتقام‌جویی و افشاگری محصول مدیریت ٨ ساله آقای احمدی‌نژاد است.

کد مطلب: ۸۴۴۴۶۱
لینک کوتاه کپی شد

بزرگ‌ترین ضربه به اعتماد ملی، نفی نخبگان، اصحاب فکر و قلم، ایجاد تنش در منطقه و جهان، درشت گویی، جهل، توهم، خود شیفتگی و فقدان برنامه استراتژیک و هدفمند برای اداره کشور هزینه‌های بزرگی است که او به ملت تحمیل کرد. فقط یک نمونه از سوءمدیریت ایشان را می‌توان صدور قطعنامه‌های تحریم سازمان ملل علیه مردم ایران دانست. دولت روحانی وارث نابه­سامانی، تخریب و مسوول بازسازی خرابه‌های آن دوران است. اگر بنا است کسی نسبت به شرایط کنونی کشور جوابگو باشد، قطعا احمدی‌نژاد و باند او است.

به اعتقاد من این‌گونه سخن گفتن‌ها بیشتر از آنکه برای اثرگذاری در وضعیت موجود باشد، برای اظهار وجود و دیده شدن است. ادبیات رادیکالیسم در دوران مدیریت ٨ ساله احمدی‌نژاد به اوج خود رسید تا جایی که نمونه‌ای از آن ادبیات را در روزهای گذشته در مجلس شاهد بودیم؛ یعنی جنگ یک قوه با قوه دیگر را در چشم ملت می‌بینیم و یک ملت نظاره‌گر این دعوا است. به طور قطع در میان گفتمان‌های موجود کماکان گفت‌وگوی اعتدال نگاهی واقع‌گرایانه، عقلانی، آینده‌نگر و توجه حداکثری به منافع ملی دارد. این گفتمان می‌تواند کشور را از بحران عبور داده و به ساحل نجات برساند. هدف احمدی‌نژاد از اقدامات اخیر دیده شدن و تحریک افکار عمومی برای ایجاد بی‌ثباتی و برهم زدن نظم موجود است.

حتی شاید بتوان این اقدامات را به نوعی دعوت عمومی به شورش، تخریب و انتقام‌جویی دانست. بهترین استراتژی برای مقابله با احمدی‌نژاد عبور از ایشان و تفکر رادیکالیسم و نهیلیسم است زیرا رییس دولت دهم فاقد هرگونه اثربخشی و ارزش سیاسی برای بررسی و توجه است. قطعا نسخه دردهای امروز جامعه ایران احمدی‌نژاد و باند او نیستند زیرا مسوول وضعیت امروز جامعه نمی‌تواند مدعی اصلاح آن باشد. نسل جوان و ملت بزرگ ایران باید بدانند که عبور از روحانی به مفهوم ظهور رادیکالیسم در شکل جدید خواهد بود که تجربه ٨ساله اسفبار آن را ملت به خاطر دارند. باید باور داشته باشیم که روحانی می‌تواند با تغییر زمین بازی، بازیگران و تغییر سیاست و نظام اطلاع‌رسانی از طریق گفت‌وگوی ملی، منطقه‌ای و جهانی کشور را به سمت قله‌های توسعه هدایت کند. از این منظر امروز بیش از هر زمان دیگر به گفت‌وگو، همگرایی، همدلی، همنوایی و وفاق ملی نیازمندیم.

اجازه دهید تجربه اتحاد جماهیر شوروی را هم ببینیم. در کتاب سرانجام انسان تراز نوین، یکی از افراد تعریف می‌کند که در سال اول جنگ جهانی دوم او و پدرش در جبهه با آلمان‌ها می‌جنگیدند. مادرش در یک کارخانه نان کار می‌کرد. در یکی از بازرسی‌ها مقداری خرده‌های نان در دستکش او پیدا کردند. همین کافی بود که او را متهم به خرابکاری کنند و ١٠ سال راهی زندان شد. برادر و خواهر کوچک‌تر او را به مادربزرگش می‌دهند. پدرش نیز در عملیات جزو مفقودین اعلام می‌شود (ص ٢١٤). شاید بگویید که این خیلی ظالمانه بود، ولی نمونه دیگرش مهم‌تر است. یکی از افراد مهمی که پس از جنگ دوم جهانی مغضوب واقع شد، ژنرال ژوکوف، یکی از قهرمانان ارتش شوروی بود که برلین را فتح کرد و استالینگراد را از سقوط نجات داد. یکی از علل مغضوب واقع شدنش، قدری فرش و مبلمان بود که از آلمان برای مصارف شخصی آورده بود که همه آنها در دو وانت جا می‌شد. (ص ١٤٦).جامعه‌ای که تا این حد علیه فساد مبارزه می‌کند که بزرگ‌ترین قهرمان جنگ خود را نیز از غضب خود معاف نمی‌کند، آخر و عاقبت آن چه شد؟ همه‌گیر شدن فساد، فساد و فساد.

ما که نمی‌توانیم حتی تا اندکی از این حد هم با فساد مبارزه کنیم، چرا بر این تجربه شکست خورده اصرار داریم؟پس مشکل کجاست؟ فساد تحت تاثیر سه مرحله است. مرحله اول مقررات، مرحله دوم نظارت و مرحله سوم دادرسی و مجازات. مبارزه با فساد از اصلاح دو مرحله اول و دوم آغاز می‌شود و نه از مرحله سوم. نظام قیمت‌گذاری و دو و چند نرخی کردن کالاها و ارز، صدور مجوزهای دست و پا گیر، اقتصاد دولتی و... سرچشمه فساد است و هر جا که باشد افراد سالم را نیز فاسد می‌کند، چه رسد به افراد فاسد. هرچه مجازات کنید، باز هم فساد به‌صرفه‌تر است. فساد آنچنان عمومی می‌شود که نهادهای نظارتی و قضایی را نیز با خود می‌برد. کسانی که از این سیاست‌ها دفاع می‌کنند، حق ندارند خواهان مبارزه با فساد شوند. در همین مرحله است که تبعیض و باندبازی و انتصاب افراد بدون صلاحیت به امور نیز درخت فساد را آبیاری می‌کند.در مرحله دوم ضعف نهادهای نظارتی و از همه مهم‌تر فقدان رسانه‌های آزاد؛ موجب فراگیر شدن فساد می‌شود. تمام کسانی که با رسانه‌های آزاد مخالف هستند و در عین حال مدعی مبارزه با فساد هستند یا خواهان تشدید این مبارزه هستند را باید دروغگویان بزرگ نامید. بدون نهادهای نظارتی رسمی و غیر رسمی و مستقل از ساختار قدرت که آزاد باشند، مبارزه با فساد یک شعار فریبکارانه و توخالی است.اگر این دو مرحله درست انجام شد، آنگاه می‌توانیم امیدوار باشیم که نهاد داوری و قضایی نیز وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد، به ویژه که این نهاد نیز تحت نظارت نهاد رسانه است و نمی‌تواند خلاف قانون رفتار کند.تغییر نگرش نسبت به حکومت‌داری از نگرشی فردمحور به نگرشی ساختاری و اجتماعی‌محور گام اول برای این تحول است. متاسفانه این مدعیان مبارزه با فساد یا نمی‌دانند یا خود را به ندانستن می‌زنند که قدرت و پول در تخریب نهادهای مقابله با فساد و نیز نابودی اخلاق فردی و اجتماعی چقدر است؟ تربیت فردی و اخلاقی لازم است، ولی با این شیوه نمی‌توان هیچ تحولی پایدار در جامعه فراهم کرد. ما به جای این کار باید تربیت و اصلاحات ساختاری از نظر مقررات و تقویت نهادهای نظارتی مستقل و آزاد را در دستور کار قرار دهیم.

منبع: اعتماد

*رئیس کمیته ملی المپیک جمهوری اسلامی ایران

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار