جدال فقر و توسعه در آفریقای ایران

پانا از زندگی زیر خط فقر در «قلعه‌گنج» و تلاش برای توانمندسازی در این شهرستان گزارش می‌دهد

تهران (پانا) –- زنان و مردان کنار مسجد جمع شده‌اند. نامه به دست، داد می‌زنند: ما آب نداریم، برق نداریم، کار نداریم... می‌خواهند نامه‌هایشان را به دست مسئولان داخل مسجد برسانند. آن‌ها برای قدردانی از برگزیدگان مراسم قرآنی در مسجد جمع شده‌اند و مردم فرصت پیدا کرده‌اند یک بار دیگر نیازهایشان را فریاد کنند.

کد مطلب: ۸۳۳۲۶۳
لینک کوتاه کپی شد
جدال فقر و توسعه در آفریقای ایران

پرویز پیکری: اینجا شهرستان قلعه‌گنج جنوبی‌ترین نقطه استان کرمان است. شهری که رضا، یکی از اهالی می‌گوید تا چند سال پیش مسیر ترانزیت مواد مخدر بوده و قاچاقچیانی مسلح داشته است که برای رسیدن به هدف خود به کسی رحم نمی‌کردند اما حالا هم که دیگر از آن رعب وحشت خبری نیست، جایی است گرمسیر و سوزان که مردمش در تامین احتیاج‌های اولیه هم درمانده‌اند.

فرزند بیشتر، یارانه بیشتر

زندگی به ویژه در روستاها، طایفه‌ای است. «علیرضا» می‌گوید طایفه‌های زیادی اینجا زندگی می‌کنند و نژاد، طبقه اقتصادی و اجتماعی و ... آنها را از هم جدا می‌کند. به گفته او طایفه‌ها به نژاد اهمیت بیشتری می‌دهند. آهنگران، سیاه‌ها، ساربان و بلوچ‌کاران چهار نژاد مشهور این منطقه هستند و چهار طایفه بزرگ را هم تشکیل داده‌اند. طایفه‌هایی که هر کدام جدا از بقیه برای خودشان زندگی می‌کنند.

تقریبا همه چیز درون‌طایفه‌ای است. اهالی روستای «چاه داد خدا» می‌گویند همه رسم و رسوم مردم، درون طایفه‌ای انجام می‌شود به ویژه ازدواج؛ «افشین» می‌گوید هنوز در برخی از روستاهای این منطقه دختران و پسران حق ندارند عاشق شوند و پدر خانواده دختر یا پسری را که بخواهد، از طایفه خود برای فرزندش انتخاب می‌کند و آن‌ها ازدواج می‌کنند. افشین جوان البته با این سنت مخالف است و آن را عامل تعداد بالای معلولان روستا می‌داند. اما سنت‌هامشکل بزرگ قلعه‌گنج و روستاهایش نیستند؛ آن‌ها حالا به چیزهایی ابتدایی‌تر فکر می‌کنند.

در سال 93 نرخ بیکاری در قلعه‌گنج، ۳۷ درصد بوده است. این آماری است که وزارت کشور اعلام کرده است. اگر زمانی کاری نبود که رقم بیکاری کاهش پیدا کند حالا این حمایت‌های همیشگی است که باعث شده بسیاری از ساکنان قلعه‌گنج از کار روی‌گردان شوند. یکی از متولیان مسجد جامع می‌گوید: «مردم این شهر اعتقادی به کار کردن ندارند و متاسفانه منتظرند کسی بیاید و به آنها کمک کند.»

بازار نیمه‌تعطیل است، شهر ساکت، چهره‌‌ها سوخته و غمگین است و همه این‌ها شهر را غمگین و افسرده کرده است . مردم هر مسئولی را که می‌بینند دور او جمع می‌شوند. بچه‌ها از غریبه‌ها خجالت می‌کشند و پشت مادرانشان قایم می‌شوند. ظاهرشان، درست مثل ظاهر شهر یک نگرانی دیگر هم ایجاد می‌کند: «ظاهرا مسائل بهداشتی رعایت نمی‌شود یا امکانات رعایت آن وجود ندارد.»

آن‌ها یک بیمارستان دارند اما از وضع خدمات‌ آن راضی‌کننده نیستند. می‌گویند: «بعد از هر مراجعه ما را به بندرعباس و شیراز می‌فرستند و می‌گویند ما متخصص و پرسنل نداریم.» پرس‌وجوها نشان می‌دهد شهر یک متخصص اطفال، دو پزشک عمومی و سه داروخانه دارد که خدمات‌ برخی از آنها به بیماران به صورت آزاد است.

همه مردم، از همه چیز گلایه دارند. پلیس گشت هم حتی یکی از همان‌هاست که گلایه‌مند است. صورتش را پوشانده بود اما نه برای گرما. می‌گوید: «برای امثال ما دلایل دیگری هم دارد! بسیاری از مردم، ما را ضامن حفظ امنیت خود نمی‌دانند و بعضا برخوردهای خوبی با ما نمی‌شود، البته این مربوط به افرادی است که با حضور ما منافعشان به خطر افتاده است. ولی با همه این‌ها ما به این برخوردها توجهی نمی‌کنیم و همین که توانستیم امنیت این شهر را تا حدی تامین کنیک که زنان بتوانند حتی در شب با آسایش تردد کنند، خوشحالیم.»

چند نفر به گفت‌وگوی دونفره با پلیس اضافه و وارد بحث می‌شوند و یک شکایت جدید به شکایت‌هایشان اضافه می‌شود. شکایت جدید، حضور نیروهای غیربومی در شهر است. می‌گویند: «جایی که باید برای ما باشد را غیربومی‌ها گرفته‌اند». معلمی که می‌گفت معلمان غیربومی در شهر تدریس می‌کنند و خودش باید برای تدریس به شهرهای دیگر سفر کند یکی از آنهاست.

کمی آن‌طرف، یک زن و دو بچه‌اش ایستاده بودند و نگاه می‌کردند که هم‌شهری‌هایش چه می‌گویند. با وجود توصیه‌ها اما با تردید و کمی ترس درباره مشکلات‌شان پرسیدم. گفته بودند وقتی با زن‌ها صحبت کنی مردان دورت جمع می‌شوند. همین اتفاق هم افتاد. زن در حال حرف زدن بود که چند مرد آمدند و به حرف‌ها گوش می‌دادند. زن بغض کرده بود و از بیکاری مردان شهر ناراحت بود: «از فرط بیکاری کارمان به جایی رسیده است که مثلا خود من فقط برای دریافت یارانه بیشتر، تعداد بچه‌های بیشتری به دنیا می‌آورم شاید پولی دست‌مان را بگیرد.»

در روستاها، اندوه و فقر از شهر قلعه‌گنج آشکارتر است. در روستاهای قلعه‌گنج، شغل اصلی مردم دامداری و کشاورزی بوده اما دیگر به دلیل خشکسالی و نبود چرا نمی‌توانند به شغل آبا و اجدادی‌شان ادامه بدهند. با وجود فقر و بیکاری، وضع روستاها، جمله متولی مسجد جامع قلعه‌گنج را هم تداعی می‌کنند.

همراه قلعه‌گنجی می‌گوید: «در برخی از این روستاها، مردان اصلا بیرون نمی‌آیند و اگر کاری هم انجام می‌شود، از تلاش زنان است.» در حسین‌آباد و اردوگاه فقط یک مرد بیرون خانه دیده می‌شد و مشخص بود همان‌طور که او می‌گوید در خانه‌ها مانده‌اند.

خانه‌های حسین‌آباد کپر‌اند در ۲ کیلومتری قلعه‌گنج، ۸ خانوار و حدود ۴۰ نفر زندگی می‌کنند. بدون هیچ امکانات ابتدایی و در گرمایی سوزان. از نعمت سرپناه هم محروم‌اند. زن‌ها می‌گویند: « شب‌ها از ترس مار و عقرب خوابشان نمی‌برد یا اینکه مرد خانواده بیدار می‌ماند تا بقیه اعضای خانواده بخوابند.»

یکی از اهالی روستا می‌گوید از اول امسال بیشتر از هزار عقرب‌گزیدگی در این روستا و‌ روستاهای اطراف اتفاق افتاده است. تنها مرد بیرون از کپرها می‌گوید: «روزی‌مان از خرماچینی تامین می‌شود. آن هم زمانی که فصل خرما باشد و بقیه ایام سال را به یارانه و کمک دیگران دل‌ خوش کرده‌ایم.» ناتوانی‌اش را نمی‌تواند با کلمه‌ها نشان بدهد. انگار می‌خواهد چیزهای زیادی بگوید اما ساکت مانده است. کپرها را نشان می‌دهد و بچه‌ها را و می‌گوید: «آخه چیکار کنیم در این وضعیت». کپرهایشان را در زمین اجاره‌ای ساخته‌اند، اصول اولیه بهداشتی رعایت نمی‌شود، تنها وسیله نقلیه آنها هم دو موتورسیکلت است.

اردوگاه، روستای دیگری است که اهالی می‌گویند تا همین چند سال پیش اشرار و افراد مسلح در آن جولان می‌داده‌اند. انگار کسی در روستا نیست که با او هم‌صحبت شوی. بعد از زمان زیادی، پیرزنی را از کپری نیمه‌خراب بیرون آمد، تمایلی به صحبت کردن نداشت اما تا کنار خانه‌اش رفتم، می‌گفت. مردان ما کاری ندارند، به همین خاطر اکثرا در داخل کپرها هستند و بیرون نمی‌آیند. متوجه شدم که شوهرش سال‌ها پش فوت شده است. با 4 دختر مجرد در یک اتاق بلوکی 6 متری زندگی می‌کرد. یک یخچال و چند پتو وسایل زندگی‌اش هستند. شرایط و بیکاری و بی‌رزقی‌شان باعث شده است تمایل‌شان به وضع گذشته‌های روستا بیشتر از الان باشد. یکی از دخترها می‌گوید: «ما قبلا مرد بزرگی در طایفه‌ خود داشتیم به اسم عبدو. ای کاش همان بزرگ طایفه بود و باقی می‌ماند، قبلا زندگی خیلی بهتری داشتیم و همه مردم این روستا روزی خود را از عبدو می‌گرفتند، اما اتفاقاتی افتاد و حالا مسئولان هم سال‌ها است سراغی از ما نمی‌گیرند.» دختر دیگر او از خانه بیرونم می‌اندازد: «تو هم برو بیرون! آن در را ببندید، ما هنوز عبدو را دوست داریم!»

آغاز راه توانمند‌سازی

در این میان بنیاد علوی فعالیتش را به صورت جدی از سه سال گذشته در شهرستان قلعه‌گنج و روستاهایش آغاز کرده است، این بنیاد در این سال‌ها تفاهم‌نامه‌های مختلفی با نهادها، سازمان‌ها و وزارت‌خانه‌های مختلف امضا کرده است و سعی دارد با اشتغال‌زایی در میان مردم، به این شهر جانی دوباره بدهد.

بنیاد علوی از مردم می‌خواهد تا در دوره‌های چندساله و ‌چندکلاسه سوادآموزی شرکت کنند و آموزش‌های لازم را ببینند و دوره‌های شغلی را هم بعد از آن طی کنند. بعد از این مرحله بنیاد هم تسهیلات و هم وسایل موردنیاز هر شغل را در اختیار متقاضیان قرار می‌دهد تا خود مردم مشغول به کار شوند و بتوانند درآمد داشته باشند. در این راستا بنیاد علوی با سازمان نهضت سوادآموزی تفاهم‌نامه‌ای امضا کرده که براساس آن قرار است متقاضیان تا پنج کلاس سواد یاد بگیرند و بعد وارد دوره‌های فنی‌وحرفه‌ای شوند تا بتوانند مشغول به کار شوند.

یکی دیگر از فعالیت‌های بنیاد علوی، راه‌اندازی ۱۴۴ صندوق آبادانی و ‌پیشرفت در ۱۴۴ روستای شهرستان قلعه‌گنج است. این صندوق‌ها به دنبال اجرای پروژه توان‌افزایی جوامع محلی شکل گرفته‌اند. این صندوق‌ها باعث افزایش سطح مشارکت مردم منطقه در برنامه‌های توانمندسازی شده است. در پروژه توان‌افزایی بر استفاده از نفوذ روحانیان و رهبران مذهبی هم بسیار تاکید شده است و ظاهرا حضور آنها مورد استقبال اهالی روستاها هم قرار گرفته است؛ به طوری که اکنون ۴۹ نفر از روحانیان عضو صندوق‌های توان‌افزایی شهرستان قلعه‌گنج هستند.

بنیاد علوی همچنین سعی دارد تا به وضع دامداران این روستاها رسیدگی کند، این بنیاد برای ایجاد تعادل دام و مرتع و تغییر الگوی دامداری به دام‌پروری یک مجتمع دامداری راه‌اندازی کرده است و بعد از بررسی نژادهای مختلف بز در جهان، بز مورسیا (مورسیا منطقه‌ای در جنوب اسپانیا است) را انتخاب کرده و آنها را به منطقه قلعه گنج آورده است. این نژاد بز هم تحمل شرایط آب‌وهوایی منطقه را دارد و هم شیردهی بالایی هم دارد، علاوه بر این هر بار در هر زایمان کمتر از دو بچه به دنیا نمی‌آورد. اکنون سه هزار راس بز واردشده به این منطقه از دو سال گذشته به پنج هزار راس رسیده و قرار است تا با اعطای تسهیلات مناسب، واحدهای دام‌پروری از بز نژاد اسپانیا در اختیار مردم گذاشته شود.

به گفته مدیر داخلی مجتمع دامپروری بنیاد علوی، هر بز مورسیا میانگین در طول روز 2ونیم تا 3 کیلو شیر تولید می‌کند که درصد چربی آن بالای 5درصد است. این بزها دوقلوزا هستند و نیاز به آب و علوفه زیادی ندارند به طوری که روزانه 10 لیتر آب مصرف می‌کند. بنیاد علوی وام‌های 100 میلیون تومانی به متقاضیان می‌دهد تا بتوانند خود از بزها نگهدای کنند و به کار دام‌پروری بپردازند. مردمانی که می‌خواهند این کار را انجام دهند باید یک ماه در بنیاد آموزش ببینند و بعد تسهیلات بگیرند و دام‌ها را دریافت کنند. البته بنیاد علوی هم با تاسیس کارخانه شیر پاک، تمام محصولات این نوع دام را وارد چرخه فرآوری می‌کند.

اما با تمام کارهایی که توسط بنیاد علوی، دولت و سایر نهادها در این شهرستان برای محرومیت‌زدایی انجام داده‌اند، احسان، از اهالی روستای مزرعه، می‌گوید بیش از 60 درصد مردم این روستا برای کارگری به بندرعباس و شیراز رفته‌اند.

محمد می‌گوید اگر اتفاقی هم می‌افتد به خاطر حضور مسئولان است برای نمونه در حالی که یک مدرسه این روستا شش ماه می‌شد که تجهیز نشده بود، آن را دو هفته پیش و قبل از حضور یکی از مسئولان و در حالی که تعطیل شده است، تجهیز کرده‌اند. به گفته او، حتی فرش مسجد را هم به خاطر بازدید این مسئول به تازگی پهن کرده‌اند. محمد اضافه می‌‌کند: «قبل از حضور مسئولان چند نفر را انتخاب می‌کنند و مطالبی را به آنها می‌گویند تا بازگو کنند؛ همین؛ دیگر درد مردم را نمی‌شنوند و انگار که همه چیز خوب است.» تعدادی از اهالی که صحبت‌های ما را گوش می‌دادند وارد بحث شدند و به برخی خرج‌های میلیاردی که به گفته آنان دردی را دوا نمی‌کند، معترض بودند. نسرین با صدای بلند می‌گوید: «ای خدا، وقتی ما آب نداریم هتل و استخر را برای چه می‌خواهیم! ما سالن یا مکانی برای ورزش‌کردن این مردم می‌خواهیم تا معتاد نشوند، الان خیلی از جوان‌ها حتی فرزند خودم به خاطر نبود همین امکانات دنبال راه‌های دیگری رفته‌اند و متاسفانه خیلی‌ها هم معتاد شده‌اند.»

در تمام این گفت‌وگو و گشتن میان روستاها با مردمانی مواجه شدم که کاغذی در دست به سمتم می‌آمدند، نامه‌ها را می‌گرفتم، می‌خواندم و تحویل می‌دادم. فقط می‌توانم بگویم نمی‌دانم خوشبختانه یا متاسفانه ولی سقف آرزوهای این مردم کوتاه است: داشتن یک چرخ خیاطی، یخچال، دوچرخه، وام 10 میلیونی، موتور یا چند راس گوسفند تمام خواسته آنهاست...

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار